با عکسهایم نشان دادم بزودی در ایران انقلاب میشود | گفتگو با عکاس فرانسوی میشل ستبون
* عکس هایی را که از میدان ژاله گرفتید، منتشر هم کردید؟ آیا آژانس سیپا مانع انتشار عکسها نشد؟
- خیر. اتفاقا خیلی هم مورد توجه قرار گرفت. فردای آن اتفاق هم عکسها منتشر شد.
* آن کشتار در جوامع غربی چه بازخوردی داشت؟
- آن خبر و عکسها برای همه مردم دنیا شوک برانگیز بود زیرا تصویری که آن زمانها از ایران و خاندان سلطنتی منتشر میشد آنقدر تصویر باثباتی بود که هیچکس فکر نمیکرد آن اقتدار در ظرف مدت کوتاهی شکسته شود و همه این اتفاقات بیفتد و انقلاب شکل بگیرد. اولین باری که از ایران اسمی به جز اسم خاندان سلطنتی برده شد با عکسهای من بود و آن سوی پرده جامعه یعنی مردم ایران که بعدها به ملت ایران تبدیل شد هم دیده شد. چیزی که به من برای کار در ایران خیلی کمک کرد قیافه من بود. من خیلی شبیه ایرانی ها هستم و خیلی راحت میتوانستم با ایرانیها ارتباط برقرار کنم. وقتی مردم میفهمیدند که من عکاس خبری هستم به من کمکهای زیادی میکردند و این رابطه انسانی خیلی خوب شکل میگرفت.
* شما از 12 تا 22 بهمن سال 57، لحظه به لحظه داخل خاک ایران و در تهران بودید. میخواهم در مورد آن شرایط صحبت کنیم. چه چیزهایی دیدید که از آنها عکس گرفتید و مورد دیگر این است که چه چیزهایی دیدید که نتوانستید از آنها عکس بگیرید؟
- به عنوان کسی که عکاسی خبری میکند من همیشه مجبورم انتخاب کنم که کجا باشم. من میتوانم در یک جا حضور داشته باشم و همیشه این احتمال هست که یک جریان خبری را از دست بدهم و حسرت عکس گرفتن آن را تا آخر عمر داشته باشم. خاطرم هست که دوست داشتم یک جا باشم و عکاسی کنم ولی نشد.
* کجا؟
- آخرین تولد شاه در ایران بود و از همه عکاسان خبری دعوت شده بود که در این مراسم حضور یابند. من مجبور بودم انتخاب کنم که به این مراسم بروم یا مراسم راهپیمایی را که در همان روز تشکیل شده بود، پوشش دهم. من مردم را انتخاب کردم و از ثبت آخرین تصویر خاندان سلطنتی چشم پوشی کردم.