پیامبراکرم صلوات الله علیه وآله وسلم
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
رهبر انقلاب اسلامي سران سه قوا را به
نگه داشتن احترام انتخابات توصيه
مؤكد كردند و افزودند: هيچ كس نبايد
به هيچ نحوي در انتخابات دخالت كند
تا انتخابات براساس روال قانوني انجام
و مجلس بر اساس تشخيص و انتخاب
مردم تشكيل شود.
اردیبهشت سال گذشته آیت الله صالحی نجف آبادی، رخت به دیار باقی کشید. آنهایی که با مباحث فکری و بخصوص تاریخ تحلیلی اسلام آشنایی افزون تری دارند، آگاهند که آثار و افکار آن زنده یاد چه تاثیر جدی و عمیقی بر برخی دیدگاه ها در چهار دهه اخیر داشته است.
شاید مهمترین ویژگی آیت الله صالحی نجف آبادی طرح پرسش هایی مردافکن و البته قابل تامل درباره برخی مفاهیم بود که کمتر کسی درباره آنها سخن گفت. کتاب شهید جاوید آن زنده یاد سرفصل نوینی در بحث های مربوط به قیام سیدالشهدا(ع) باز کرد و اسباب توجه جدی تر به این قیام تاریخی و سرنوشت ساز شد. این کتاب و برخی مباحث دیگری که مرحوم نجف آبادی در انداخت، فضایی نشاط آور و پرتحرک به مباحث حوزوی داد.
یک سال از مرگ آیت الله نعمت الله صالحی نجف آبادی، عالم آزاده و فرهیخته می گذرد و در طول این یک سال، برای من که حدود بیست سال با این مرد نواندیش دینی مراوده و رفت و آمد داشتم، مشخص شد که جامعه ایران چه انسان والایی را از دست داده است. شاید من نتوانستم در طول بیست سال، این مرد را که آزادی در اندیشه داشت، آن طور که در طول این یک سال به شخصیت علمی و معنوی و انسانی او پی بردم، بشناسم. در سالگرد این دانشمند فرهیخته و فرزانه نکات زیر را می توانم برای او بیان نمایم؛ هرچند قلم این حقیر قدرت پرداختن به مکارم اخلاق و فضایل و علوم این مرد را ندارد و لیکن به عنوان ادای دین به آن همه صافی اعتقادی نوشتن این مختصر را برخود فرض می دانم.
۱) از ایشان ۱۲ اثر به صورت کتاب در دسترس خوانندگان و دانش پژوهان قرار دارد که در زمینه های مختلف مذهبی، فقهی، حقوقی و تاریخی تدوین و تالیف شده است. هریک از این کتاب ها را ایشان با وسواس و سعه صدر و با حوصله زیاد تدوین کرده است. این نکته را از استحکام و انسجام کتاب ها و ماندگاری و پایداری و قدمت آنان می توان دریافت.
نخستین کتاب ایشان، جمال انسانیت یا تفسیر سوره یوسف است که بعد از گذشت سی سال از تالیف و انتشار آن هنوز دانش پژوهان و محققان و قرآن شناسان طالب آنند که اکنون به چاپ پانزدهم (به وسیله انتشارت امید فردا) رسیده است و البته کتاب معروف تر ایشان به نام شهید جاوید که در سال ۱۳۵۰ به چاپ رسیده است، هنوز هم در پیشخوان کتابفروشی ها موجود است و مردم از آن استقبال می کنند و خواهان بررسی موضوعات آنند.
این کتاب نیز به وسیله انتشارت امید فردا به چاپ هفدهم رسیده است و برخی کتاب های دیگر ایشان نیز به چاپ های متعدد رسیده و مورد استقبال انسان های فرهیخته قرار گرفته است، از قبیل حدیث های خیالی، غلو و نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری که به وسیله نشر کویر به چاپ رسیده است و جهاد در اسلام (به وسیله نشر نی) و پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی، مجموعه مقالات، ولایت فقیه، حکومت صالحان، عصای موسی یا درمان بیماری غلو و قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر که به وسیله انتشارت امید فردا طبع شده و در دسترس دانش پژوهان است.
مهمترین نکته مستتر در محتوای این کتاب ها این است ک ایشان هیچ گاه از حرف ها و نوشته های خود عدول نکرد و هیچ مطلبی را از کتب خود حذف یا بر آنها نیفزود که این خود، قدرت از درک درست و عمیق و نیز روشمندی آن زنده یاد در مباحث حکایت دارد.
۲) آخرین کتابی که از مرحوم صالحی نجف آبادی به چاپ رسید قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر بود. این کتاب، آنچنان تحولی را در جامعه زنان روشنفکر و تحصیلکرده و حقوقدانان ایجاد کرد که همه غافلگیرشدند.
ایشان در این کتاب از منظر یک فقیه و مجتهد طرح کردند که زن هم می تواند قاضی شود و دیگر مسوولیت های اجتماعی و سیاسی را می توان به او سپرد و تبعیض هایی که در مورد زنان از جانب مردان اعمال می شود از اصول اولیه قوانین اسلامی نیست بلکه این مسائل را مردانی طرح و ایجاد کرده اند که در موقعیت های مختلف قرار داشته اند.ایشان بر تمام این بدعت ها خط بطلان کشید و صریحا اعلام نمود که در ذات و کنه اسلام این تبعیض ها وجود نداشته و اینها آفریده مردان مغرض و جاه طلب بوده است. واقعا طرح این مسائل به صورت مسائل روز و از منظر فقه پویا در جامعه ای که افکار اینگونه با هجوم و البته انتقادات زننده و غیرکارشناسانه مورد تعرض قرار می گیرد، شجاعت و جوانمردی و جسارت می خواهد.
صفحات: 1· 2
﴿ بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ﴾
حضرت آيت اللّه العظمى آقاى حاج شيخ لطف اللّه صافى(مد ظله العالى)، فقيه، اسلام شناس و انديشمند بزرگ معاصر، در شهر گلپايگان، قدم به صحنه هستى نهاد.
والدين
پدر او عالم عارف، مرحوم آيت اللّه آخوند ملا محمّد جواد صافى، (متولد 1287 هـ.ق) بود كه علاوه بر تخصّص، تحقيق، تأليف و تدريس در گرايشهاى مختلف علوم اسلامى مانند فقه، اصول، كلام، اخلاق، حديث و … ، در زمينه هنرهاى ارزشمندى چون شعر و خوشنويسى نيز سرآمد بود. زهد، تقوى، عشق به ولايت و فضيلتهاى علمى اخلاقى آن بزرگ مرد، از يك سو و مواضع قدرتمندانه او در سنگر امر به معروف و نهى از منكر و جبهه گيرىهاى صريحش در برابر افكار انحرافى، غيرمتديّنان، ظالمان و جابران آن روزگار از سويى ديگر، هر قدر كه مردم گلپايگان را شيفته و مطيع محض او مىنمود، هيأت حاكمه، خوانين و زورگويان را در برابرش شكنندهتر مىكرد؛ چنان كه آنها هميشه او را سدّ راه اعمال خلاف شرع و بدعتگذارىهاى خود ديده و تا زنده بود از غيرت دينى و خشم الهى او مىترسيدند.
آفتاب عمر آن عالم جليل القدر در افق عصر 27 رجب سال 1378 هـ.ق، مصادف با شب شهادت حضرت امام موسى كاظم، عليه السلام، غروب كرد.
مادر او بانوى فاضله، شاعره و عاشق اهل بيت، عليهم السّلام، فاطمه خانم، دختر حضرت آيت اللّه آخوند ملا محمّد على، بود.از ويژگىهاى بزرگ معنوى، اخلاقى، كه در وجود آن مرحومه، متبلور بود، مىتوان به تعبد، اخلاص، تقوى، معرفت به حضرت حق، شجاعت، صراحت لهجه، شوهر دارى كمنظير و اهتمام در تربيت كودكان، راز و نياز خاشعانه و ذكر و دعا و نماز شب اشاره كرد.
تحصيلات
آيت اللّه العظمى صافى، در نوجوانى قدم به وادى علم و معنويت، حوزه، نهاد و ميهمان صفاى حلقههاى صميمى درس و بحث و مَحرَم شور وصفناپذير مناجات نيمه شب پاكباختگان حوزه شد. ابتدا در گلپايگان، كتب پايه ادبيات عرب را نزد عالم جليل القدر، مرحوم آخوند ملا ابوالقاسم مشهور به «قطب» آغاز كرد و ادامه مباحث ادبيات، كلام، تفسير، حديث، فقه و اصول را تا پايان سطح در همانجا پى گرفت و در اين مدت حجم وسيع كتب مهم رشتههاى مذكور را نزد پدر بزرگوارش، حضرت آيت اللّه آخوند ملا محمّد جواد صافى آموخت. در سال 1360 هـ.ق، گلپايگان را با دنيايى از خاطرههاى شيرين دوران كودكى و نوجوانى و لذت حضور در كنار پدر و مادرى مهربان و دلسوز، كه اكنون از حسرت فراق او پريشان بودند، ترك كرد و رنج مشكلات هجرت به قم را پذيرا شد، تا با حضور در مجلس درس و بحث اساتيد بزرگ حوزه علميه قم به تكميل تحصيلات و تحقيقات خود بپردازد. ايشان چند سال بعد به نجف اشرف مشرف شد و در آنجا نيز از محضر مراجع عاليقدر آن حوزه، براى يك سال بهرهمند گشت.هوش و استعداد فوقالعاده و تلاش و جديّت در امر تحصيل او را مورد علاقه خاص اساتيد بزرگ قم و نجف قرار داد. حضرت آيت اللّه العظمى صافى پس از آن مجدداً به قم بازگشتند و بيش از پانزده سال حلقه نشين مجلس درس و بحث و اخلاق و عرفان مرجع پرافتخار شيعه، حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى و نيز يكى از مشاورين ويژه و برجسته و از اصحاب خاص استفتاء آن بزرگوار گشت و آن مرحوم، نظر به توانايى والاى علمى آيت اللّه العظمى صافى، پاسخگويى به سوالات مهم و حساسى از فقه و كلام شيعى و نيز نگارش كتاب ارزشمندى درباره مهدويّت را كه منتخبالاثر نام گرفت، به ايشان واگذار كردند.
از اساتيد مهم آن بزرگوار در قم، مراجع تقليد، آيات عظام: سيد محمّد تقى خوانسارى، حجّت، صدر، بروجردى و در نجف، آيات عظام: شيخ محمّد كاظم شيرازى، سيد جمالالدين گلپايگانى و شيخ محمّد على كاظمى را مىتوان نام برد.
ويژگيهاى آيت اللّه العظمى صافى
زهد، تقوى، اخلاص، قناعت، توكل، سعه صدر، صراحت لهجه و امر به معروف و نهى از منكر، از ويژگىهاى مهم روحى - اخلاقى اين فقيه وارسته است.وجودش، درياى بىكرانه عشق به انوار مقدس ائمه معصومين، عليهم السّلام، است و هر پگاه بعد از نماز، در دعاى عهد، مىتوان ترنّم تمنّاى دل شيداييش را در نغمه «العجل العجل يا مولاى يا صاحب الزمان» شنيد و او را عصرهاى جمعه، ميان خيل عاشقان مهدى (عج)، ميهمان لحظههاى پر معنويت مسجد جمكران، ديد.
تدريس، تحقيق و تسلط در زمينه علوم متنوع اسلامى همچون فقه، اصول، كلام، حديث، رجال و … ، تأليف حدود هشتاد اثر ارزشمند و محققانه به زبانهاى فارسى و عربى كه بعضى از آنها به چند زبان ديگر نيز ترجمه شده، از ويژگىهاى علمى ايشان است.برخوردارى از چنين موقعيتهاى والاى علمى، ايشان را در حوزه علميه قم، در رديف ممتازين قرار داد و بزرگانى چون آيات عظام: سيد جمالالدين گلپايگانى، بروجردى، امام خمينى و سيد محمد رضا گلپايگانى و بعضى ديگر، مقام بلند علمى - معنوى او را ارج نهادند؛ و آيتاللّه العظمى سيد جمال الدين گلپايگانى در حدود 60 سال پيش، اجتهاد متين و اوج مقام فقهى آيت اللّه العظمى صافى را طى مكتوبى مهم، اعلام كرد.
ايشان، سالها از طرف مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى و پس از ارتحال آن بزرگوار، از معدود كسانى بود كه مسووليت امتحان فضلاى حوزه در سطح عالى و درس خارج را داشته و شمارى از مجتهدان كنونى و مدرسين حوزه علميه قم، نزد معظمله امتحان دادهاند.اين فقيه گرانقدر، علاوه بر موارد مذكور، مطالعات گستردهاى در زمينه ادبيات و تاريخ اسلام و ايران داشته و ضمن آشنايى با قالبهاى گوناگون شعرى، در سرودن شعر نيز مهارت كامل دارند.
اين مرجع فرزانه، حتى اكنون نيز با تمامى مشغلههاى موجود، اخبار و مسائل دنيا و بالخصوص جهان اسلام را هر روز با دقت تمام از طريق رسانههاى گروهى دنبال كرده و بنا به اطلاعات وسيع تاريخى - سياسى، از قدرت تحليل بالايى در زمينه رويدادهاى منطقهاى، جهانى و دنياى اسلام برخوردار است و مصداق واقعى «عالِم به زمان» مىباشد.قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، حضور در صحنههاى مختلف مبارزه با رژيم ستمشاهى باعث حساسيت ساواك، نسبت به اين فقيه آگاه گشت و بالاخره به توقيف يكى از كتب ايشان كه حاوى مطالبى در نقد فساد رژيم شاه بود، منجر شد. در همين حال نشر بعضى كتب مهم حضرت آيت اللّه العظمى صافى كه در دفاع از تشيع نگاشته بود نيز، در بعضى از كشورهاى عربى ممنوع شد و بدين صورت دولتمردان اين كشورها همسو با برخى مزدوران قلم بدست استعمار، نتوانستند خشم خود را ازنوشته هاى آگاهى بخش و بيدار كنندهاش، پنهان نمايند.
با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، ايشان در سال 1358 هـ.ش، به عنوان عضو مجلس خبرگان اوّل، انتخاب و در سال 1359 هـ.ش، از سوى حضرت امام خمينى (قدس سره) به عضويت شوراى نگهبان منصوب شد و هشت سال به عنوان دبير شوراى نگهبان، منشأ خدمات ارزنده اى به نظام مقدس و مردم عزيز گشت، و در پاسدارى از حريم اسلام و قرآن، لحظه اى ترديد به خود راه نداد.حضرت آيت اللّه العظمى صافى، كه حداقل از دو دهه قبل، با وجود داشتن تمامى شرايط مرجعيت، كريمانه از آن گذشته بود، با ارتحال حضرت آيت اللّه العظمى گلپايگانى، قدس سره، در آذر ماه 1372 هـ.ش، بنا به تقاضاهاى مكرّر و اصرار پى در پى علما و مردم، بالاخره تصدى مرجعيت را پذيرفت.
صفات یک طلبه خوب چیست، نصیحت فرمایید؟
دوران جوانى یک طلبه، نقش اساسى اى در آینده او دارد. اگر طلبه خود را در آن دوران ساخت و از وقت خود به بهترین وجه استفاده نمود( 1)، آینده درخشانى خواهد داشت. کسب معنویت، تقرب به خدا و تهذیب نفس مراحلى است که اگر طلبه جوان در همان ابتداى طلبگى در کنار خوب درس خواندن به آن اهمیت دهد، موفقیت او حتمى است. براى خدا درس بخواند و امور را به پروردگار واگذار نماید، ان شاء الله نورانیتى کسب خواهد کرد که سعادت دنیا و آخرت را به دنبال خواهد داشت.
فرصت را مغتنم شمارید که جوانى زود گذر است، موفق باشید.
————————
( ۱) امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «الفرصة تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر; فرصت ها همچون عبور ابرها مى گذرد، بنابراین فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید». (نهج البلاغه، حکمت ۲۱); امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «اضاعة الفرصة غصة; از دست دادن فرصت غم انگیز است». (نهج البلاغه، حکم ۱۱۸); امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «فان لکل شىء مدة واجلا; هر چیزى وقت مشخصى دارد و سرآمدى معین». (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰); امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى فرمایند: «کل معاجل یسال الانظار وکل مؤجل یتعلل بالتسویف; آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند وآنان که مهلت دارند کوتاهى مىورزند». (نهج البلاغه، حکمت ۲۸۵);
امیرمؤمنین(علیه السلام) مى فرمودند: «فلیعمل العامل منکم فى ایام مهله قبل ارهاق اجله وفى فراغه قبل اوان شغله وفى متنفسه قبل ان یؤخذ بکظمه; هرکس از شما که اهل علم است باید عمل کند در روزگارى که مهلت دارد پیش از آنکه مرگ فرا رسد و در ایام فراغتش پیش از آنکه گرفتار شود و در ایام رهایى اش پیش از آنکه گلوگاه او ]به وسیله مرگ[ گرفته شود». (نهج البلاغه، خطبه ۸۶); امیرمؤمنین(علیه السلام)مى فرمودند: «بادروا بالاعمال عمرا ناکسا او مرضا حابسا او موتا خالسا; به سوى اعمال نیکو بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیمارى مانع شود و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد». (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰).
در برخی از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدی(ع) قبل از ظهور در «ذی طوی» به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام می شود.قائم(ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر ـ سیصد و سیزده تن ـ از گردنه ذی طوی پایین می آیند تا آنکه پشت خود را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمی آورد.
اشاره:
پنهان زیستی امام مهدی(ع) نه تنها چگونگی زندگی آن حضرت را در هاله ای از اسرار فرو برده که بسیاری از موضوعات مربوط به حیات آن امام را نیز جزو امور پنهان نظام هستی قرار داده است.یکی از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیاری علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکی به گذران عمر می پردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
در این مقاله تلاش شده که به این پرسش پاسخ داده شود.
میلیون ها انسان عاشق و شیفته صدها سال است که در هر پگاه آدینه زبان به ندبه می گشایند و این گونه می سرایند:
ای کاش می دانستم در چه جایی منزل گرفته ای و چه سرزمین و مکانی تو را دربر گرفته است! آیا در کوه رضوایی و یا جای دیگری و یا در ذی طوی هستی؟ دشوار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوی.1حال برای روشن شدن این موضوع، پای به گلستان کلام معصومین(ع) می گشاییم و با سیری در کلام نورانی ایشان از آن انفاس قدسی برای حل این معما استمداد می طلبیم.
با یک نگاه کلی در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع برمی خوریم که هر یک، محل زندگی آن حضرت را در دوره ای از حیات پر برکت ایشان به تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخی دوره ها صراحت و روشنی بیشتری وجود دارد و برخی از دوره ها بنا بر عللی به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
این دوره ها عبارتند از:
1. دوران زندگی با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکری(ع) (255ـ260ق)
شکی نیست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکری(ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در کنار آن حضرت می زیست.
این دوران بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربیع الاول سال 260ق پایان یافت.
علاوه بر نقل موثق تاریخی، افراد فراوانی از این حادثه بزرگ پرده برداشته اند:
شیخ صدوق(ره) در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه ـ که یکی از مهم ترین کتابهای نگاشته شده در موضوع مهدویت است ـ داستان ولادت حضرت مهدی(ع) را این گونه نقل کرده است:
حکیمه، دختر امام جواد(ع) گوید: امام حسن عسکری(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای متعال امشب حجت خود را که حجت او بر روی زمین است ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم اثری در او نیست. فرمود: همین است که به تو می گویم. آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی. از کلام من ناخرسند شد و گفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دخترجان! خدای متعال امشب به تو فرزندی عطا فرمایدکه در دنیا و آخرت آقاست…2 .آن گاه به صورت مفصل داستان را ذکر کرده است. این روایت از مهم ترین روایات درباره ولادت حضرت مهدی(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدی(ع) در خانه امام عسکری(ع) در سامرا دارد.
«ضوء ابن علی» از مردی از اهل فارس که نامش را برده نقل می کند که:به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسکری(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم. فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهی می رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی که در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد می شدم.روزی [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، پس فریاد زد: بایست. حرکت مکن! من جرأت درآمدن و بیرون رفتن نداشتم، پس کنیزکی که چیز سر پوشیده ای همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد که درآی، من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد.کنیز نزد حضرت بازگشت. حضرت به او فرمود: از آنچه همراه داری روپوش بردار. کنیز از روی کودکی سفید و نیکوروی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد، دیدم مویی سبز که به سیاهی آمیخته بود از زیر گلو تا نافش روئیده است. پس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد.پس من آن کودک را ندیدم، تا امام حسن عسکری(ع) وفات کرد.3
نه تنها بستگان نزدیک و خدمتگزاران بیت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسکری(ع) دیده اند که بسیاری از یاران و خواص اصحاب امامت به شرف دیدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده اند و همگی حکایت از مدعای زندگی امام مهدی(ع) در کنار پدر در شهر سامرا دارد.
«یعقوب بن منقوش» گوید:بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و او بر سکویی در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقی بود که پرده های آن آویخته بود. گفتم: ای آقای من صاحب الامر کیست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه ای به قامت پنج وجب بیرون آمد با پیشانی درخشان و رویی سپید و چشمانی دُرّافشان و دو کف ستبر و دو زانوی برگشته. خالی برگونه راستش و گیسوانی بر سرش بود. آمد و بر زانوی پدرش ابو محمد نشست. آن گاه به من فرمود: این صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگریستم. پس به من فرمود: ای یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا کیست. من داخل شدم اما کسی را ندیدم.4
همچنین «احمد بن اسحاق» گوید:بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و می خواستم از جانشین پس از وی پرسش کنم. او آغاز سخن کرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق خدای متعال از زمان آدم(ع) زمین را خالی از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا را از اهل زمین دفع می کند و به خاطر اوست که باران می فرستد و برکت های زمین را بیرون می آورد.
گفتم: ای فرزند رسول خدا، امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالی که بر شانه اش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید. فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجت های او گرامی نبودی این فرزند را به تو نمی نمودم. او هم نام و هم کنیه رسول خدا(ص) است. کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمی یابد، مگر کسی که خدای متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد.
احمد بن اسحاق گوید: گفتم: ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان اطمینان یابد؟ آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقیّةالله فی أرضه والمنتقم من أعدائه. ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست وجوی نشان مکن. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم.5
بنا بر روایات فوق و ده ها روایت دیگر تردیدی نخواهد ماند بر اینکه حضرت مهدی(ع) در طول حیات امام عسکری(ع) همراه ایشان و در شهر سامرا مسکن و مأوای داشته اند و اگرچه در این دوران نیز مخفیانه زندگی می کرده اند ولی عده فراوانی از نزدیکان و شیعیان ایشان را دیده اند.
2. دوران غیبت صغرا (260 تا 329ق.)
غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی(ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکری(ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پایان رسیده است که مجموعاً 69 سال می شود.اگر چه به روشنی محل زندگی آن حضرت در این دوران مشخص نیست ولی از روایات و قرائن به دست می آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپری کرده اند: یکی منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد.
از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود:برای [حضرت] قائم(ع) دو غیبت است. یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند.6در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسی نزدیک تر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقیعات فراوانی از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین می توان گفت بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است.دسته ای دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا بودن غیبت) زندگی حضرت را در دوران غیبت در مدینه منوره ذکر کرده اند که با توجه به روایات دسته نخست می توان گفت بخشی از عمر آن حضرت نیز در مدینه سپری شده است.
امام باقر(ع) در این باره فرمود:به ناگزیر برای صاحب این امر عزلت و گوشه گیری خواهد بود… و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبی است. 7
همین روایت در کتاب شریف اصول کافی با اندک تفاوتی از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است:به ناچار صاحب الامر غیبت کند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه گیری کند، چه خوب منزلی است طیبه (مدینه). 8
هم چنین ابوهاشم جعفری می گوید:به امام عسکری(ع) عرض کردم: بزرگواری شما مانع می شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالی بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: ای آقای من! آیا فرزندی دارید؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقی رخ داد کجا او را پیدا کنیم؟ پس فرمود: در مدینه.9بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته اند؛ ولی به خاطر ارتباطی که آن حضرت با نواب خاص داشته اند بخشی از عمر خود را در عراق سپری نموده اند.
3. دوران غیبت کبرا
اصطلاحاً غیبت کبرا به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی(ع) گفته می شود که با وفات آخرین نایب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پایان آن را می داند.این دوران ویژگی هایی دارد که آن را از دوران غیبت صغرا کاملاً متمایز می سازد که از جمله آن ویژگی ها کامل شدن غیبت آن حضرت است.به همان اندازه که پنهان زیستی حضرت مهدی(ع) در این دوران به کمال می رسد و نیابت و سفارت همانند دوران غیبت صغرا وجود ندارد، محل زندگی آن حضرت نیز نامشخص تر می شود و در این دوران است که هرگز به طور قطع نمی توان مشخص نمود آن حضرت در کجا زندگی می کند.البته روایات در این باره به محل های مختلفی اشاره کرده اند که برخی از آنها از این قرارند:
الف) مدینه طیبه
همان طور که قبلاً نیز اشاره شد برخی از روایات به صورت عام و بدون قید زمان غیبت صغرا، مدینه را به عنوان جایگاه آن حضرت در دوران غیبت مورد اشاره قرار داده اند.
ب) ناحیه ذی طوی
ناحیه ذی طوی در یک فرسخی مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه های مکه دیده می شود. برخی از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدی(ع) در دوران غیبت معین کرده اند.
امام باقر(ع) در این باره فرمود:صاحب این امر را در برخی از این درّه ها غیبتی است و با دست خود به ناحیه ذی طوی ـ که نام کوهی است در اطراف مکه ـ اشاره نمود. 10در برخی دیگر از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدی(ع) قبل از ظهور در «ذی طوی» به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام می شود.
امام باقر(ع) در این باره فرموده اند:قائم(ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر ـ سیصد و سیزده تن ـ از گردنه ذی طوی پایین می آیند تا آنکه پشت خود را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمی آورد.11
ج) دشت ها و بیابان ها
از برخی روایات نیز استفاده می شود که آن حضرت در طول غیبت کبرا محل خاصی ندارد و همواره در سفر به سر می برد.
از امام باقر(ع) نقل شده است که وقتی شباهت های حضرت مهدی(ع) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند:و اما شباهت حضرت مهدی(ع) به حضرت عیسی(ع) جهانگردی [و نداشتن مکانی خاص است].12
در توقیعی که از حضرت مهدی(ع) به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدی(ع) اشاره شده است.
در آن نوشته چنین آمده است:… با اینکه ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعی ما و شیعیان مؤمن مان تا زمانی که حکومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه ای دور و پنهان از دیده ها به سر می بریم… .13
همچنین در پاره ای از ملاقات های معتبر که در دوران غیبت کبرا نقل شده است، حضرت به این نکته اشاره فرموده اند.«علی بن ابراهیم بن مهزیار» پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدی(ع) به نقل از ایشان چنین می گوید: آن حضرت فرمود:همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومی که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگیرم… و به من فرمود که در کوه ها ساکن نشوم مگر قسمت های سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهای متروکه و بی آب و علف.14
این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبرا سبب شده تا عده ای به گمانه زنی هایی بعضاً سست و واهی بپردازند و به طرح محل هایی که اثبات آنها کاری بس مشکل است روی آورند.افسانه جزیره خضرا یا مثلث برمودا و مانند آن حکایت هایی است که در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است.
4. دوران ظهور و حکومت مهدی(ع)
دوران ظهور که درخشان ترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانی است، ویژگی های فراوانی دارد که از جمله مهم ترین آنها حاکمیت آخرین معصوم و حجت الهی است. درباره محل زندگی حضرت مهدی(ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانی وجود دارد. عمدتاً در این روایات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پایگاه حکومتشان معرفی کرده اند.
مسجد سهله شرافت بسیاری دارد؛ از جمله در روایات ذکر شده که در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده اند.
«صالح بن ابوالاسود» گوید: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:به درستی که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که [پس از قیام] با اهل خود در آنجا فرود آید.15
هم چنین آن حضرت به ابابصیر فرمود:ای ابا محمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله می بینم که با زن و فرزندانش در آن نازل می شوند.
ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانه اش خواهد بود؟ حضرت فرمود:آری، این مسجد، منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت، مگر آنکه در این مسجد نماز گزارد. هر کس در این مسجد بماند مانند آن است که در خیمه رسول خدا(ص) اقامت کرده است. هیچ مرد و زن مؤمنی نیست، مگر آنکه دلش به سوی آن مسجد پرمی کشد. روز و شبی نیست مگر آنکه فرشتگان به این مسجد پناه می برند و در آن به عبادت خدا می پردازند.همان طور که اشاره شد، کوفه نیز مرکز حکومت مهدی(ع) قلمداد شده است.چگونگی زندگی در عصر ظهور به روشنی مشخص نشده ولی به نظر می رسد تفاوت بسیاری با نحوه زندگی امروزی داشته باشد. تکامل علوم بشری، کمال عقلانی بشر، توسعه خارق العاده امکانات و رفاه عمومی، امنیت فراگیر بر کل کره زمین و… به طور قطع، ویژگی هایی را برای زندگی در آن زمان ایجاد خواهد نمود که امروز درک دقیق آن برای ماکاری بس مشکل است.
از امام باقر(ع) نقل شده که در بخشی از یک روایت طولانی فرمود:آن گاه [حضرت مهدی(ع)] به سوی کوفه می رود پس آنجا را برای منزل برمی گزیند و کوفه خانه او خواهد بود.17
پدید آورنده : خدامراد سلیمیان
منبع: حوزه
گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
پی نوشت ها :
1 . سیدبن طاووس، الاقبال، ص298.
2 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143.
3 . محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج2، ص119.
4 . کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص164.
5 . همان، ج2، ص80.
6 . اصول کافی، ج2، ص141.
7 . شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص162.
8 . اصول کافی، ج2، ص140؛ ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، ص188.
9 . اصول کافی، ج2، ص118؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛ کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص232.
10. غیبت نعمانی، ص181.
11. همان، ص315.
12. طبری، دلائل إلامامه، ص291.
13. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص174.
14. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص263.
15. شیخ طوسی، التهذیب، ج2، ص252.
16. بحارالانوار، ج52، ص317.
17. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص475