پیامبراکرم صلوات الله علیه وآله وسلم
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد، و انبیا آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید؛ جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است
” مکتب باید زنده بماند:
نبادا ما پاهایمان را انحرافى برداریم؛ قدمهاى انحرافى برداریم و مکتبمان را بد منعکس کنیم، اسلام را بد معرفى کنیم. آنچه مهم است این است که مکتب به قدرت خودش باقى باشد، ولو ما همه از بین برویم. ما شیعه ائمه اطهار هستیم. ائمه اطهار(عليهم السلام) اکثراً یا کشته شدند یا [مسموم] شدند؛ لکن مکتبشان محفوظ بود. امام حسين (عليه السلام) کشته شد، مکتبش محفوظ بود. بلکه مکتب را زنده کرد. با این کشته شدن مکتب را زنده کرد. سید الشهدا دیدند که مکتب دارد از بین مىرود. قضیه قیام سید الشهدا و قیام امیر المؤمنین (عليهما السلام) در مقابل معاویه، قیام انبیا در مقابل قدرتمندان و کفار مسئله این نیست که بخواهند یک مملکت [را] بگیرند. همه عالم پیش آنها هیچ است. مکتب آنها این نیست، مقصد آنها این نیست، که کشورگشایى بکنند. اینهایى که از اسلام تعریف مىکنند که کشورگشایى کرد، اینها اسلام را نمىشناسند چه است.
صحیفه امام، ج8، ص: 336
” قلمهای دشمن میخواهد مکتب را بد جلوه دهند:
و خدایا، به فریاد اسلام برس! امروز [مبادا] که مکتب ما منحرف جلوه داده بشود: یا از اعمال من و شما؛ یا از اعمال کمیتهها؛ یا از اعمال دادگاهها؛ یا از اعمال ادارات و وزارتخانهها، و امثال ذلک. رژیم سابق براى ما خطر نداشت. رژیم سابق ادعا نمىکرد که من [اسلامى هستم] ادعایش را مىکرد، لکن کسى از آن قبول نمىکرد. رژیم سابق خطرى نداشت.
خیال نکنید که بروید یک حرفى بزنید، و چیزى نشده. خیر، هر یک از شما مسئولیت دارید، و مسئولیت بزرگ. خیلى بزرگ. امروز مکتب ما بسته به اعمال ماست. مکتب ما بسته به اعمال روحانیین است. اگر روحانیین سابق خداى نخواسته یک حرف خلاف، یک کار خلاف مى کردند، مردم خودِ او را یک طعن و لعنى مىکردند، ولو یک دستهشان هم مىگفتند روحانیون این جورند. آخرش این بود که مىگفتند روحانیون این جور [هستند]؛ اما رژیم رژیم اسلامى نبود. نمىگفتند رژیم اسلامى. نمىگفتند مکتب اسلام اینطورى است. امروز قلمهاى دشمنهاى ما در خارج، و گاهى در داخل، برداشته شده است، قلمفرسایى مىشود که مکتب ما را بد جلوه بدهند ..
صحیفه امام، ج8، ص: 337
اول خودسازی:
شما باید خودتان را بسازید، و بعد ملت را بسازید. خودسازى به اینکه تمام ابعادى که انسان دارد، و انبیا آمدند براى تربیت آن- تمام ابعاد را- ترقى دهید؛ جنبه علمى، همه ابعاد علم؛ جنبه اخلاقى، همه ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همه کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختى هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز مىدارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادى و توجه به خداى تبارک و تعالى انسان را به مقام انسانیت مىرساند. انبیا هم براى همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت ..
حضرت ابوالفضل العباس « علیه السلام » در روز 4 شعبان سال 26ه .ق ( برخی سال تولد او را سال 24ه. ق دانسته اند، ر.ک : حسین اسدی، اسوه های عاشوراء).در مدینه منوره دیده به جهان گشود.
پدر بزرگوارشان حضرت علی « علیه السلام » قنداقه او را در بغل گرفت و پس از خواندن اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ ، نام او را عباس گذارد.
مادر با فضیلتشان فاطمه و معروف به « ام البنین » دختر حزام ابن خالد کابلی بود.(منتهی الامال ،ج1،ص136)
واژه « عباس» از نظر لغوی به معنای «بسیار ترش رو» است. ویا به معنای شیری که شیران دیگر از او فرار می کنند. (معارف و معاریف ،ج7،ص206). انتخاب این نام نشان دهنده توان ، قدرت ، شجاعت و صلابت آن بزرگواتر است.لذا مورخان نوشته اند ؛ « سماه امیرالمومنین« علیه السلام » بالعباس لعلمه بشجاعته و سطوته و صولته و عبوسته فی قتال العداء و فی مقابله الخصماء علی « علیه السلام »؛ او را بدین دلیل عباس نامیده اند که به شجاعت، قدرت، صلابت و شهامت او در جنگ با دشمنان و در رویارویی با جنگجویان آگاهی داشت » .{جعفر نقدی، زینب کبری،ص12).
طاعت و بندگی :
عباس « علیه السلام » قبل از همه چیز ، یک بنده سراپا تسلیم الهی است ، و تمام عظمت ها و ارزش های او زیر سایه همین بندگی و اطاعت محض الهی قرار داد که به نمونه هایی اشاره می کنیم :
1-بنده صالح خدا :
امام صادق« علیه السلام » این لقب گرانسنگ را به او داد؛ چنان که در زیارتنامه آن حضرت می خوانیم : « السلام علیک ایها العبد الصالح المطیع لله ….؛ سلام بر تو ای بنده صالح و فرمانبر خدا ».{مفاتیح الجنان ،زیارتنامه حضرت عباس« علیه السلام »،ص715 }.
2-آثار سجده بر پیشانی :
قرآن یکی از نشانه های بندگان مخلص خدا را آثار سجده در پیشانی آن ها می داند ؛ « سیماهُم فی وجُوهِهم من اثرِ السُجود ؛ فتح /28» و عباس« علیه السلام » اینگونه بود « و بین عینیهِ اثرِ السُجود ؛ (در پیشانی) و بین چشمان او اثر سجده بود . ( ذریعه ، ص122) ».
نقل شده که روی قاتل عباس« علیه السلام » که از طایفه « بنی دارم » بود، سیاه شده بود . علت را از او پرسیدند. گفت : « من مردی را که در وسط پیشانی او اثر سجده بود را کشتم که نامش عباس بود » . ( الوقایع و الحوادث ،ج2، ص30 ؛ سوگنامه آل محمد صلی اله علیه و آله و سلم ،ص 293 ).
ویژگی های امام سجاد « علیه السلام » در ارتباط با خدا
1- شاکر بودن :
لبوحمزه ثمالی می گوید : امام زین العابدین « علیه السلام » هرگاه غذا میل می کرد ، می فرمود: الحمدلله که به ما غذا داد و ما را سیراب کرد و ما را کفایت فرمود و به ما کمک نمود و ما را پناه داد و نعمت عطا فرمود و فضیلت بخشید. ستایش خدایی را که همگان را اطعام می دهد و کسی او را اطعام نمی کند . ( محاسن برقی ، ج1،ص16).
2- عشق به قرآن :
آن حضرت می فرمودند : « لَومات مابَینَ المَشرِقِ وَالمَغرِبِ لَمَا استَوحَشَت بَعدَ اَن یَکُونَ القُرانَ مَعِیَ ؛ اگر آن چه بین مشرق و مغرب است از میان برود ، پس از آنکه قرآن با من باشد ، بیمی به خود راه نمی دهم » (بحار الانوار، ج 46،ص107).
امام سجاد « علیه السلام » از خوش صداترین افراد بود و ممکن نبود کسی صدای قرآن خواندن او را بشنود و تحت تاثیر قرار نگیرد ؛ لذا مورخان گفته اند : سقاهایی که از در خانه امام « علیه السلام » می گذشتند ، می ایستادند تا صدای امام ر را بشنوند. ( اصول کافی ،ج2،ص616).
آن حضرت می فرمودند : « آیات قران گنجینه هایی هستند ، هروقت گنجینه ای گشوده شود ، شایسته است که به دقت در آن بنگری ».
3- مستجاب الدعوه بودن :
امام سجاد « علیه السلام » از آن روزی که محبوب الهی بودند ، مقام والای مستجاب الدعوه بودن را هم داشتند.
ثابت بنانی نقل می کند : من و گروهی از عبادت گران بصره ( ایوب سجستانی، صالح مری، عتبه الغلام ، حبیب فارسی و مالک بن دینار) به حج رفتیم و دیدیم مردم از شدت تشنگی و بی آبی در مضیقه و فشارند. آنان به ما متوسل شدند و ما به سوی کعبه رفتیم و پس از طواف، با تضرع از خداوند تقاضای باران کردیم ، اما دعای ما پذیرفته نشد. در همین بین جوانی که اندوه و ناراحتی در چهره اش پیدا بود ، آمد و بعد از طواف رو به ما کرد و فرمود : مالک بن دینار و … ! گفتیم : بله ! گفت : یک نفر از شما خدا را دوست ندارد !؟ گفتیم : ما دعا کردیم ، اجابت با اوست !.
او به سوی کعبه رفت و درآن جا به سجده افتاد . در سجده می گفت : خدا تو را به علاقه ای که تو به من داری ، این ها را از باران سیراب کن. هنوز دعایش تمام نشده بود که باران همچون دهانه مشک به باریدن گرفت.
آن جوان از پیش ما رفت … از مردم مکه پرسیدم این جوان که بود ؟ گفتند : علی ابن الحسین بن علی بن ابیطالب « علیهم السلام » بود . ( بحار الانوار، ج11،ص38).
4- عبادت :
امام سجاد « علیه السلام » عبادت را بزرگترین حق خداوند بر گردن انسان می دانست و می فرمود : « فَاَما حَقُ الله الاَکبَر فاِنَکَ تَعبُدُهُ ، لاتُشرِکُ به شَیئا ،فَاِذا فَعَلتَ ذلِکَ بِاِخلاص جَعَلَ لَکَ عَلی نَفسِه اَن یَکفِیَکَ اَمرَ الدُنیا و الاخِرَه و یَحفَظُ لَکَ ما تُحِبُ مِنهُما ؛ حق نماز آن است که بدانی نماز شرفیابی به درگاه الهی است و تو به وسیله نماز در مقابل خدا ایستاده ای . پس هرگاه آن را دانستی ، سزاوار خواهی بود که مثل بنده ای ذلیل ، مشتاق، ترسناک و بیمناک { از عذاب خداوند } ، امیدوار { به رحمت او } ، محتاج و نالان ، در برابر او بایستی » .
روزه، عبادت دیرینى است که پیدایش آن را مى توان با حضور آدم (ع) در زمین و پس از خروج وى از بهشت، مقرون دانست . مفسر معروف، علامه طبرسى مى نویسد: «روزه در میان انبیاء و امت آنان، از زمان آدم تا کنون مورد توجه بوده است. امیرالمومنین(ع) مى فرماید: روزه، عبادت قدیمى است که خداوند هیچ امتى را از آن معاف نکرده است. در آیات قرآن نیز می خوانیم: اى کسانى که ایمان آورده اید! روزه بر شما واجب شد همان گونه که بر پیشینیان مقرر شده بود.»
امام باقر(ع) در این باره فرموده اند : « همواره در ماه رمضان، روزه واجب بود و این وجوب فقط براى انبیاء مقرر و براى امت آنان در غیر رمضان، روزه واجب بوده، ولى امت محمد (ص) مورد لطف ویژه خدا واقع گشته از این حیث در ردیف انبیا قرار گرفتند».
مردى از ابن عباس، از چگونگى روزه انسان هاى برگزیده تاریخ، سوال کرد. ابن عباس در پاسخ گفت: «پیامبر اکرم (ص) فرمود: برترین روزه، روزه داشتن برادرم داود پیامبر است، که در طول سال همیشه یک روز را روزه مى داشت و یک روز را افطار مى کرد. سلیمان نیز در هر ماه، سه روز اول ماه و سه روز وسط و سه روز آخر آن را روزه دار بود، عیسى، همواره روزه دار بود و مریم نیز همیشه دو روز را روزه و دو روز را افطار مى کرد».
پیامبر اسلام (ص ) نیز در هر ماه اول، وسط و آخر آن را روزه مى گرفت و مى فرمود: این همیشه روزه دارى است..
موسى کلیم الله در مناجات خود راز برترى امت محمد(ص) بر سایر امت ها را جویا شد. ندا رسید که امت محمد(ص) به خاطر ده خصلت، از جمله روزه دارى در ماه مبارک رمضان، بر امت هاى دیگر برترى دارند. موسی همچنین پرسید: آیا کسى را همانند من گرامى داشته اى؟ ندا رسید: من بندگانى در آخر زمان دوران خاتمیت دارم که آنان را از طریق ماه رمضان گرامى داشتم.
به طور کلی در تمام اوقات در میان هر طائفه و هر ملت و مذهب، در موقع ورود اندوه و زحمت غیر مترقبه، روزه معمول بوده است. قوم یهود غالباً در موقعى که فرصت یافته می خواستند اظهار عجز و تواضع در حضور خدا نمایند، روزه گرفتند، تا گناهان خود را اعتراف نموده، به واسطه روزه و توبه، رضاى خداوند را به دست آورند.
با بررسی های بیشتر می توان نتیجه گرفت روزه در امت هاى گذشته نیز وجود داشت اما در غیر ماه رمضان، و تنها انبیاء در ماه رمضان روزه مى گرفتند.
واجب شدن روزه در اسلام :
در سال دوم هجرت واجب شدن روزه به مسلمانان ابلاغ شد گرچه مسلمانان مى دانستند که روزه، مورد توجه رسول خداست ؛ زیرا آن حضرت در برخى اوقات روزه مى گرفت.
در کتاب تفسیر الصافى ذیل آیه « فمن کان منکم مریضا» آمده است که : «در امم پیشین، بر خلاف امت اسلام روزه براى مسافران نیز مقرر بوده است ».