چرا ابلیس به محض سرپیچی از دستور خداوند، از درگاه الهی رانده شد، ولی در اعتراض فرشتگان به اصل خلقت انسان، چنین اتفاقی نیفتاد؟
سوال :
چرا ابلیس به محض سرپیچی از دستور خداوند، از درگاه الهی رانده شد، ولی در اعتراض فرشتگان به اصل خلقت انسان، چنین اتفاقی نیفتاد؟
پاسخ :
در هر مسئله ای، پرسش به سه منظور صورت می گیرد: یا به منظور یاد گرفتن و بالا بردن علم و معرفت است یا برای امتحان و آزمایش است یا به قصد اعتراض و انکار و تکبر ورزیدن.
پرسش فرشتگان از نوع نخست بود، نه از باب اعتراض و انکار. در حقیقت، فرشتگان می خواستند آگاهی بیشتری درباره موجودی به نام انسان داشته باشند. ازاین رو، وقتی خدا انسان را به آنها معرفی کرد، فرشتگان در برابر وی تعظیم کردند و گفتند: «سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا… ؛ پروردگارا! ما چیزی جز آنچه به ما آموختی، نمی دانیم.» (بقره: 32) از سوی دیگر، فرشتگان مانند انسان و جن از خود اختیاری ندارند تا از فرمان خدا سرپیچی کنند، بلکه موجوداتی معصوم و از معصیت و شقاوت به دورند. آنان فقط برای عبادت و اطاعت از خداوند آفریده شده اند و برخلاف خواست خداوند سبحان کاری نمی کنند، چنان که خداوند در آیه ای از قرآن می فرماید:
لَایَعْصُونَ اللَّهَ مَا مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرونَ. (تحریم: 6)
فرشتگان در برابر امر خداوند نافرمانی نمی کنند و هر کاری را که خدا امر کند، انجام می دهند.
امیرمؤمنان، علی علیه السلام نیز می فرماید:
فَلَیْسَ فِیهِمْ فَتْرَةٌ، وَ لَا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ، وَ لَا فِیهِمْ مَعْصِیَةٌ.1
در فرشتگان نه سستی است و نه غفلت و نه نافرمانی و گناهی از آنها سر می زند.
آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید:
جَعَلَهُمُ اللّهُ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَی وَحْیِهِ… وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیْبِ الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبیلِ مَرْضَاتِهِ.2
خداوند، فرشتگان را امین وحی خود قرار داده… و آنها را از هرگونه شک و تردید دور داشته است که هیچ کدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمی شوند.
اما مخالفت و اعتراض ابلیس به قصد انکار و از روی تکبر و خودخواهی بود. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
إِذْ قُلْنَا لِلْملائکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی وَاسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الکَافِرِینَ. (بقره: 34)
هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید، همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد.
افزون بر این آیه، آیه 75 سوره ص، 31 سوره حجر و 116 سوره طه، بر مستکبر بودن شیطان تصریح دارد.
آن گاه که خداوند از ابلیس پرسید: «مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجَدُ إِذْ أَمَرْتُکَ؛ هنگامی که به تو امر کردم بر آدم سجده کن، چه چیز مانع سجده تو شد؟» شیطان در پاسخ گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طَینٍ؛ من از او بهترم؛ [زیرا ]مرا از آتش آفریده ای و او را از خاک و گِل.» (اعراف: 12)
جمله «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»، مبیّن آن است که ابلیس برای خود شرافت ذاتی قائل بود و با این بیان، خودخواهی و استقلال ذاتی خویش را به اثبات رساند. ازاین رو، ذات کبریای خداوند بزرگ را نادیده گرفت و خود را در برابر آفریدگار، موجودی مستقل و مانند او دانست. در حقیقت، شیطان با این کار، به استکبار با خداوند پرداخت نه آدم. وی با این اعتراض، اصل مالکیت مطلق و حکمت خدا را زیر سؤال برد و انکار کرد. این همان اصلی است که همه گناهان و عصیان ها از آن سرچشمه می گیرد؛ زیرا وقتی از بنده گناهی سر می زند که از بندگی خدای تعالی و مملوکیتش خارج شود و از اینکه ترک گناه بهتر از انکار آن است، اعراض کند، این همان انکار مالکیت مطلق خدا و حکمت اوست.3 حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:
شیطان، بر آدم علیه السلام به دلیل آفرینش خلقت او از خاک فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است، دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان، دشمن خدا و پیشوای متعصبان و سر سلسله متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و با خداوند در مقام جبروتی اش به ستیز برخاست. لباس خودبزرگ بینی به تن کرد و پوشش فروتنی را کنار گذاشت.4
منابع :
1. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، باب 22، ح 6، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ . ق، ج 56، ص175.
2. نهج البلاغه، خطبه 91.
3. نک: تفسیر المیزان، ج 8 ، صص 28 و 29.
4. نهج البلاغه: خطبه 192.
www.irc.ir