27 رمضان سالروز درگذشت علامه مجلسی
27/درگذشت علامه محمدباقر مجلسی (1110ق)
تولد
«علامه (محمد باقر) مجلسی سال 1037 هجری مساوی با عدد ابجدی جمله «جامع كتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود».
پدرش مولا محمد تقی مجلسی از شاگردان بزرگ شیخ بهایی و در علوم اسلامی از سرآمدان روزگار خود به شمار میرفت. وی دارای تألیفات بسیاری از جمله «احیاء الاحادیث فی شرح تهذیب الحدیث» است. «مادرش دختر صدرالدین محمد عاشوری» است كه خود از پرورش یافتگان خاندان علم و فضیلت بود.
به دنبال نور
درس و بحث را در چهار سالگی نزد پدر آغاز كرد. نبوغ سرشار او به حدی بود «كه در چهارده سالگی از فیلسوف بزرگ اسلام ملاصدرا اجازه روایت گرفت». و سپس در حضور استادانی چون علامه حسن علی شوشتری، امیر محمد مؤمن استرآبادی، میرزای جزایری، شیخ حر عاملی، ملا محسن استرآبادی، ملا محسن فیض كاشانی، ملا صالح مازندرانی، زانوی ادب زد و از خرمن علم و معرفت هر یك خوشهها چید و در این كوشش خستگی ناپذیر پای درس بیش از بیست و یك استاد نشست. و از افكار و عقاید و اندیشههای مختلف آنان بهره جست.
وی در اندك زمانی بر دانشهای صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول و فقه و كلام احاطه كامل پیدا كرد.
شاگردان
شخصیتهای ذیل برخی از شاگردان فرهیخته علامه میباشند كه از مكتبش توشه برچیده و از او اجازه نقل روایت اخذ كردند.
1. مولی ابراهیم جیلانی 2. مولی محمد ابراهیم بواناتی 3. میرزا ابراهیم حسینی نیشابوری 4. ابوالبركات بن محمد اسماعیل خادم مشهدی 5. مولی ابوالبقاء 6. ابو اشرف اصفهانی 7. مولی محمد باقر جزی 8. ملا محمد باقر لاهیجی 9. شیخ بهاء الدین كاشی 10. مولی محمد تقی رازی 11. میرزا محمد تقی الماسی 12. مولی حبیب الله نصرآبادی 13. ملا حسین تفرشی 14. محمد رضا اردبیلی 15. محمد طاهر اصفهانی 16. عبدالحسین مازندرانی 17. سید عزیز الله جزائری 18. ملا محمد كاظم شوشتری 19. شیخ بهاء الدین محمد جیلی 20. مولی محمود طبسی 21. محمد یوسف قزوینی و ..
در میان شاگردان، نكته سنجی و تیزبینی و كوشش خستگی ناپذیر «سید نعمت الله جزایری» كه به تازگی به همراه دوستش به حوزه درس او راه یافته بود و در فقر و تنگدستی بسر میبرد نظر او را به خود جلب كرد، بطوریكه ضمن قرار دادن حقوق ماهیانه برای دوستش او را به خانهاش برد و مدت چهار سال در كنار خود جایش داد»سید را چنان پرورش داد كه از او عالمی بزرگ و مجتهدی توانا ساخت و «چون میرزا تقی دولت آبادی در محله جماله مدرسهای بنا نهاد و او را به عنوان مدرّس آنجا تعیین كرد».
سید در سایه استاد چنان به تحصیل علم و معرفت پرداخت كه در اخلاق و رفتار و بیان مطالب علمی، آینه استاد به حساب میآمد. وی در مسائل مختلف چنان سخن به میان میآورد كه گویی «مجلسی» سخن میگوید.
«او همچون علامه، مسلكی متعادل داشت و همیشه پیرو دلیل و حقیقت بود خواه مطابق با اصولیها باشد و خواه مساعد با اخباریها.»
تألیفات
علامه «با توجه به نیاز فرهنگی مردم زمان خود دست به تألیف كتابهای گوناگون میزد. زمانی احساس میكرد مردم به علم نجوم نیازمندند، پس كتاب «اختیارات» را مینوشت و چون احساس میكرد جامعه به سوی جدا شدن از خدا سوق داده میشود كتابی در تهذیب اخلاق چون «عین الحیاه» را مینگاشت.» «آثار فارسی او بو سود دین و دنیای مردم بود و زمینه هدایت مردم را فراهم میساخت. كمتر خانهای از شیعیان بود كه از كتابهای وی در آن یافت نمیشد و مورد بهرهوری قرار نمیگرفت.»
علامه مجلسی بغیر از دایره المعارف بزرگ تشیع، «بحارالانوار» كتبی به قرار زیر نگاشته است:
1. مرأه العقول فی شرح اخبار الرسول. در شرح اصول كافی
2. ملاذ الاخبار فی شرح التهذیب.
3. شرح اربعین.
4. الوجیزه فی الرجال.
5. الفوائد الطریقه فی شرح الصحیفه السجادیه.
6. رساله الاوزان.
7. المسائل الهندیه.
8. رساله اعتقادات (750 سطر است و در یك شب نگاشته شده است)
9. رساله فی الشكوك.
تألیفات فارسی علامه مجلسی عبارتند از:
1. حق الیقین 2. عین الحیاه 3. حلیه المتقین 4. حیوه القلوب 5. مشكوه الانوار 6. جلاء العیون 7. زاد المعاد 8. تحقه الزائر 9. مقایس المصابیح 10. ربیع الاسابیع 11. رساله در شكوك 12. رساله دیات 13. رساله در اوقات 14. رساله درجفر 15. رساله در بهشت و دوزخ 16. رساله اختیارات ایام 17. ترجمه عهدنامه امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ به مالك اشتر 18. مشكوه الانوار در آداب قرائت قرآن و دعا 19. شرح دعای جوشن كبیر 20. رساله در رجعت 21. رساله در آداب نماز 22. رساله در زكوه
و بیش از 30 رساله دیگر در مسائل مختلف و ترجمه دعاها و كتابهایی مختصر در عقاید و احكام.
درایت و سیاست علامه
علامه مجلسی قهرمان عرصه سیاست است اما به موجب كینهورزی و عناد مستشرقان و روشنفكردان غربزده همچنان مظلوم تاریخ سیاست است. «علامه پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال 1090 هجری به منصب شیخ الاسلامی دست یافت.» و در این مسند خدمات بسیاری را در مقولههای گوناگون سیاسی و اجتماعی به ایران و تشیع نمود. بزرگترین كار علامه مجلسی در صحنه سیاست كه به نفع تشیع و مكتب آن ختم شد مبارزه با صوفیان بود. علامه مجلسی در دوایر دولتی و همچنین نظامهای مختلف اداری از قدرت آنها كاست. او در خصوص این گروه كه «فقط در اصفهان بیست و یك تكیه و خانقاه و زاویه داشتند» در رساله اعتقادات مینویسد: «اینك من به طور اجمال برای شما مینویسم و بیان میكنم چیزهایی را كه برای خودم از اصول مذهب به وسیله اخبار كثیره متواتره ظاهر شده است تا گمراه نشوید و به خدعهها و فریبها و غرورهای صوفیه فریب داده نشوید و حجت خدا را بر شما تمام میكنم.»
علامه علاوه بر مبارزه با صوفیان با كشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و شركتهای غربی به مبارزه با بتپرستان پرداخت. «روزی به علامه مجلسی خبر دادند كه بت پرستان در شهر اصفهان در خانهای بُتی قرار دادهاند و برای نیایش و پرستش آن بت به آن خانه میروند. علامه بعد از تحقیق و آگاه شدن از محل بت فتوای خراب كردن آن را صادر كرد.»
پس از مرگ شاه سلیمان درباریان و خواجه سرایان، حسین میرزا (سلطان حسین) را كه مورد علاقه مریم بیگم عمه شاه بود بر تخت نشاندند.
«شاه در وقت تاج گذاری به صوفیان اجازه نداد چنانچه مرسوم بود شمشیر را به كمر او ببندند و علامه مجلسی را پیش خواند و درخواست كرد كه این تشریفات را او انجام دهد.»
علامه مجلسی در تالار آینه این مراسم را انجام داد. «شاه رو به علامه كرد و گفت: به ازای این خدمت چه تقاضایی داری و چه پاداشی میطلبی؟»
علامه كه «شاه جوانی را میدید كه حتی در وقت تكیه زدن بر تخت سلطنت قادر به سوار شدن به اسب نبود.»
جوان تر و سادهاندیشتر از آن میدانست كه بتواند كشتی این سرزمین را به ساحل برساند از این رو از شاه چیزی را خواست كه در ذهن هیچ یك از حاضران حتی علمای آن زمان نقش نبسته بود. چیزی را گفت كه عظمت روح بلند و دیدگاه وسیع سیاسی او را نشان داد. وی بر سه نكته تأكید ورزید. سه نكتهای كه ملتهای بزرگ با آرمانهای متعالی را به زانو در میآورد و غبار ذلت و خواری را بر پرچمشان مینشاند:
«فساد، تفرقه و بیتفاوتی نسل جوان»! پس «رو به شاه كرد و گفت: تقاضا دارم شاه فرمانی صادر كند و نوشیدن مسكرات، جنگ میان فرقهها، همچنین كبوتربازی را نهی فرماید. شاه با رضایت خاطر پذیرفت و فوری فرمانی را به همان مضمون صادر كرد.»
«علامه همچنین او را ترغیب كرد كه فرمانی دیگر برای طرد صوفیان از شهر امضا كند.»
این پیروزی بزرگی برای علامه مجلسی و نجات ایران در آن وضیعت حساس بود كه در غرب عثمانیها، در شرق ازبكها، در جنوب شرقی گوركانی ها و در شمال روسها و در جنوب شركتهای هلندی و هند شرقی چشم طمع به آن دوخته بود.
اما در این میان رشته خیانت از دست خواجه سرایان و درباریان كه به دنبال عیش و نوش و راحت طلبی بودند بیرون آمد و با توطئه مریم بیگم (عمه شاه) شاه را به دامان میخوارگی و لذت جویی سوق دادند و عملاً قدرت را از علامه مجلسی گرفتند و كشور رو به ضعف نهاد، نكته مهمی كه در سیاست علامه مجلسی در دربار به چشم میخورد این است كه در زمان علامه مجلسی هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یك از ولایتهای اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدّی نشد وایران در كمال آرامش به سر برد. اما هنگامی كه علامه مجلسی در 27 رمضان 1111 ق. چشم از جهان فرو بست شمارش معكوس سقوط دولت صفویه آغاز شد و «در همان سال ولایت قندهار سقوط كرد».
پیكر پاك علامه مجلسی در كنار مسجد جامع اصفهان و جنب مدفن پدر فرزانهاش مولی محمد تقی مجلسی به خاك سپرده شد و زیارتگاه شیعیان جهان شد.