آقا نیامدی ..
04 اسفند 1391 توسط محمدی هنزئی
این جمعه هم گذشت و تو آقا نیامدی
فصل خزان گذشت و تو آقا نیامدی
***
هر شب بگویم این سحرم با تو پا شود
باز هم سحر گذشت و تو آقا نیامدی
***
هر لحظه دل مسافر بر جمکران شود
باز هر سفر گذشت و تو آقا نیامدی
***
سال ها ز پشت یکدگر آیند و می روند
صبرم ز حد گذشت و تو آقا نیامدی
***
امّید زنده بودنم آن وصل روی توست
جانم ز لب گذشت و تو آقا نیامدی
***
ترس از ندیدنت به غم اکبرم رساند
کار از جنون گذشت و تو آقا نیامدی
***
از فرط دوریَت همه دم دیده پر نم است
اشکم زخون گذشت و تو آقا نیامدی