پیامبراکرم صلوات الله علیه وآله وسلم
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
طوطی و کلاغ هر دو سیاه بودند .
طوطی اعتراض کرد و زیبا شد.
حال طوطی در قفس است و کلاغ آزاد.
«چه زیباست راضی بودن به رضایش»
قبل از اینکه بخواهی در مورد من و زندگی من قضاوت کنی ، کفش های من را بپوش و در راه من قدم بزن.
از خیابان ها ، کوه ها و دشت هایی گذر کن که من گذر کردم.
اشک هایی را بریز که من ریختم.
دردها و خوشی های من را تجربه کن .
سال هایی را بگذران که من گذراندم.
روی سنگ هایی بلغز که من لغزیدم.
دوباره و دوباره برپاخیز و مجددا در همان راه سخت قدم بزن .
همانطور که من انجام دادم.
بعد، آن زمان می توانی در مورد من قضاوت کنی.
محمد بن علی بن بابویه قمی معروف به ” ابن بابویه” ، ” محمد بن بابویه” و ” شیخ صدوق” نامی ترین دانشمند گرانمایه و بزرگوار و فقیه و محدث عالیقدر شیعه در نیمه دوم سده چهارم هجری است.
شیخ صدوق و برادرش حسن با دعای حضرت امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف متولد شدند.
بعد از سال 305 ه که نایب دوم امام زمان(ع) از نواب اربعه یعنی ثقه ی جلیل القدر عثمان بن سعید عمری ، پس از حدود پنجاه سال نیابت ، حضرت بدرود حیات گفت، و حسین بن روح نوبختی به عنوان نائب سوم امام زمان(عج) عهده دار وساطت بین شیعیان و حضرت گردید. علی بن بابویه قمی که پیشوای علمای قم بود، وارد بغداد شد. چون تا آن زمان صاحب فرزندی نشده بود و از این نظر رنج می برد، لذا فرصت را غنیمت شمرد و طی نامه ای که به حسین بن روح تسلیم نمود از او خواست تا هنگام تشرف به حضور امام زمان (عج ) به آن وجود مقدس تقدیم دارد.
وی در آن نامه اشتیاق خود را به داشتن پسری ابراز داشته و از حضرت خواسته بود برای او دعا کند تا خداوند پسری به او روزی نماید. جواب امام زمان علیه السلام هم به او رسید که برای تو دعا کردم و به زودی خداوند پسری، و به روایتی، پسرانی فقیه و پاک سرشت به تو روزی خواهد کرد…
منبع:
مفاخر اسلام،علی دوانی،ج3
دورنمائی از شخصیت او
بيانات سال1369 سخنرانى در ديدار با گروه كثيرى از معلمان و مسئولان امور فرهنگى كشور و جمعى از كارگران، به مناسبت روز معلم و روز جهانى كارگر …..
قضيهى طبس يادتان است؟ پس آمدند، اما نتوانستند. اگر مىتوانستند، ده بار ديگر هم مىآمدند؛ نتوانستند كه نيامدند، قدرتش را نداشتند، مىدانستند كه شكست مىخورند. آن وقتىكه خيال مىكردند مىتوانند، ملاحظه نكردند كه اين، خلاف حقوق ملت ايران و برخلاف قراردادها و عرف بينالمللى است كه انسان از آن طرف دنيا، به اين طرف بيايد و هليكوپتر و هواپيما وارد مرزهاى كشورى بكند. آن نادان اسبق، (64) خيال مىكرد كه مىتواند؛ به همين خاطر آمد، بعد ديد نمىتواند و شكست خورد. اگر مىتوانست، بازهم مىآمد؛ ولى نتوانست اين، معناى آن حرفى است كه امام فرمودند و با همان تعبيرِ امام درست است كه: «امريكا، هيچ غلطى نمىتواند”
پیرزن با تقوایی در خواب خدا رو دید و به او گفت:خدایا من خیلی تنهام. آیا مهمان خانه من می شوی؟
خدا قبول کرد و به او گفت که فردا به دیدنش خواهد رفت.
پیرزن از خواب بیدار شد با عجله شروع به جارو کردن خانه کرد.
رفت و چند نان تازه خرید و خوشمزه ترین غذایی که بلد بود پخت.
سپس نشست و منتظر ماند.
چند دقیقه بعددر خانه به صدا در آمد.
پیر زن با عجله به طرف در رفت آن را باز کرد پیر مرد فقیری بود.
پیرمرد از او خواست تا به او غذا بدهد.
پیر زن با عصبانیت سر فقیر داد زد و در را بست.
نیم ساعت بعد باز در خانه به صدا در آمد. پیر زن دوباره در را باز کرد.
این بار کودکی که از سرما می لرزید از او خواست تا از سرما پناهش دهد.
پیر زن با ناراحتی در را بست و غرغر کنان به خانه بر گشت.
نزدیک غروب بار دیگر در خانه به صدا در آمد.
این بار نیز پیر زن فقیری پشت در بود. زن از او کمی پول خواست تا برای کودکان گرسنه اش غذا بخرد.
پیر زن که خیلی عصبانی شده بود با داد و فریاد پیر زن را دور کرد.
شب شد ولی خدا نیامد پیرزن ناامید شد و رفت که بخوابد و در خواب بار دیگر خدا را دید.
پیرزن با ناراحتی گفت: خدایا مگر تو قول نداده بودی که امروز به دیدنم خواهی اومد؟
خدا جواب داد:بله من سه بار آمدم و تو هر سه بار در را به رویم بستی
کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست
همه شب نماز خواندن، همه روز روزه رفتن
همه ساله از پی حج سفر حجاز کردن
زمدینه تا به کعبه سر وپابرهنه رفتن
دو لب از برای لبیک به گفته باز کردن
شب جمعه ها نخفتن،به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش طلب نیاز کردن
به مساجد و معابد همه اعتکاف کردن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
به حضور قلب ذکر خفی و جلی گرفتن
طلب گشایش کار ز کارساز کردن
پی طاعت الهی به زمین جبین نهادن
گه و گه به آسمان ها سر خود فراز کردن
به مبانی طریقت به خلوص راه رفتن
ز مبادی حقیقت گذر از مجاز کردن
به خدا قسم که هرگز ثمرش چنین نباشد
که دل شکسته ای را به سرور شاد کردن
به خدا قسم که کس را ثمر آنقدر نبخشد
که به روی نااميدي در بسته باز کردن
“شیخ بهایی”