پیامبراکرم صلوات الله علیه وآله وسلم
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
هر گاه به نماز ایستادی ، با دل به خدا رو کن تا او نیز به تو رو کند.
راههای بازداشت کودکان فلسطینی توسط صهیونیستهای اشغالگر
ارتش اشغالگر صهیونیستی و نیروهای امنیتی این رژیم برای بازداشت و زندانی کردن کودکان فلسطینی از راهها و روشهای گوناگون استفاده میکنند که در واقع میتوان گفت، همه آنها نوعی ربودن کودکان از کوچه، خیابان و خانه و کاشانه آنان است!
البته همه اینگونه اقدامات وحشیانه و غیر انسانی توسط صهیونیستهای اشغالگر دارای جهت و هدفی مخرب است که این رژیم با برنامه ریزی دقیق و توطئهای از پیش طراحی شده آنرا دنبال میکند.در اینجا برخی از راهها و روشهای وحشیانه و غیرقانونی بازداشت کودکان و در واقع ربودن آنان توسط نیروهای این رژیم ارایه میشود:
بازداشت و دستگیری ناگهانی و بیخبر کودکان و جوانان فلسطینی از خیابانها به محض پرتاب سنگ از سوی کودکان بسوی گشتیها، خودروهای نظامی یا امنیتی صهیونیستهای اشغالگر. “ایهاب خمیس منصور” کودک فلسطینی از اهالی “بلاطه” در سال 1985 م از جمله آنها است.
بازداشت کودکان هنگام عبور از موانع ایستهای بازرسی توسط نیروهای اشغالگر صهیونیستی به بهانه بازجویی از این کودکان بسبب شباهت نام آنان با یکی از افراد تحت پیگرد این رژیم که اسمشان در لیست رزمندگان جهادگر فلسطینی وجود دارد.
یورش مخفیانه و غافلگیرانه در شب یا نیمههای شب و ربودن کودکان و جوانان فلسطینی توسط نیروهای اطلاعاتی با هماهنگی با یگانهای ویژه ارتش صهیونیستی.
در این نوع عملیات وحشیانه نیروهای اطلاعاتی ویژه ارتش صهیونیستی که در بیشتر موارد از لباس مبدل عربی استفاده میکنند، رعب و وحشتی وصفناپذیر در میان خانوارهای فلسطینی آن هم در نیمههای شب ایجاد کرده و در برابر کمترین مقاومت در هنگام بازداشت کودکان از سوی خانوادهشان از گازهای سمی و اشک آور و در بیشتر اوقات اقدام به ضرب و جرح و تیراندازی با گلولههای پلاستیکی میکنند سپس کودک یا جوان بازداشت شده فلسطینی را به مکان نامعلومی منتقل میکنند که برخی موارد خانوادههای آنان ماهها از فرزندانشان بیخبر میمانند!
نیروهای اطلاعاتی و یگانهای ویژه صهیونیستی در ساعت چهار بامداد، در تاریخ 2/ آگوست /2002 م برابر با 4/ مرداد ماه/ 1381 شمسی با یورش به خانه “سعید محمد سعید سمار” پس از ضرب و جرح خانواده این کودک و بهم ریختن خانه آنان با کمال وحشیگری، او را بازداشت و به مکان نامعلومی بردند.
“شاکر عزیز عزت عرار” کودک پانزده ساله فلسطینی از اهالی رام اللّه نمونه دیگر از کودکان بیگناه ومظلوم فلسطینی است که توسط نیروهای اطلاعاتی و یگانهای ویژه ارتش صهیونیستی در تاریخ 14/ دسامبر 2002 م به همان شکلی که در مورد سعید محمد سعید سمار و خانواده وی گفته شد، مورد یورش و ضرب و جرح قرار گرفته و پس از آن نیز به مکان نامعلومی منتقل شده است! نوع دیگر بازداشت کودکان فلسطینی را میتوان از بازداشت کودک فلسطینی “عبداللّه سلیمان حشاش” بعنوان نمونه استفاده کرد. نیروهای اطلاعاتی با حمایت یگانهای ویژه ارتش اشغالگر صهیونیستی در ساعت چهار بامداد و در تاریخ 10/ آوریل/ 2003 میلادی برابر با 21/ فروردین ماه / 1382 شمسی با یورش به خانه کودک بی دفاع فلسطینی “عبداللّه سلیمان حشاش” از اهالی اردوگاه “بلاطه” و ضرب و جرح اهالی خانه وی را به همراه پدرش بازداشت و به مکان نامعلومی بردهاند.شایان ذکر است، نیروهای صهیونیستی در اغلب موارد برای یورش و بازرسی خانههای بازداشت شدگان فلسطینی از سگهای قوی و دهشتانگیز که از آموزشهای ویژه پلیسی برخوردارند، استفاده کرده که این امر با تمامی قوانین و عرفهای بین المللی بویژه قوانین دفاع از حقوق بشر که جامعه بین المللی بخصوص اروپا و آمریکا مدعی آن هستند، مغایرت دارد!
برخورد مستقیم فیزیکی و جسمی با کودکان و افراد خانواده آنان و بخصوص استفاده از سگهای درنده و خطرناک پلیسی از سوی مؤسسه دفاع از حقوق بشر بطور واضح و آشکار مردود شناخته شده است.در جریان بازداشت کودک فلسطینی “محمود فدو” از اهالی اردوگاه جنین از همین سگها استفاده کردند که منجر به مجروحیت سخت این کودک از ناحیه ران پا بخاطر گازگرفتگی سگهای یاد شده گردید و چندین روز در بیمارستان بستری شده بود!
از سوی دیگر، استفاده از این سگها علاوه بر خطرهای جسمی برای افراد، بیتردید موجب حالت ناهنجاری روانی و روحی شدید را برای افراد بویژه کودکان آن هم در نیمههای شب، فراهم آورده که آثار بسیار وحشتناک آن در مدت طولانی و نامعین و سالهای متمادی در وجود و ذهن کودک باقی میماند و در برخی موارد منجر به بیماری شدید روحی و روانی خواهد شد!!
مورد فوق در حقیقت نمونه ناچیز و بخش کوچکی از جنایات، قتل، غارت، خرابکاری، تجاوزات وحشیانه، اشغالگری، تخریب و بازداشت و…صهیونیستهای اشغالگر علیه شهروندان فلسطینی است که گستردگی آنها چنان زیاد است که ارایه یکایک آنها کاری بسیار مشکل بلکه غیر ممکن به نظر میرسد!!
اقدامات نیروهای اشغالگر صهیونیستی برای انتقال کودکان فلسطینی به مراکز بازجویی صهیونیستهای اشغالگر کودکان فلسطینی را پس از بازداشت با دستها و چشمان بسته برای بازجویی و در واقع شکنجه بطور مستقیم به مراکز بازجویی و تحقیق منتقل میکنند.
در هنگام انتقال کودکان به این مراکز با خودروهای خشن نظامی، نیروهای صهیونیستی از انواع توهین، هتک حرمت، استفاده از عبارات و کلمات زشت و رکیک علیه کودک و خانواده وی، ضربه وارد کردن به قسمتهای مختلف بدن کودک بویژه اعضای حساس وی و نیز از انواع شکنجه روحی و جسمی دیگر که ارایه همه آنها شرمآور است، رویگردان نیستند.
کودک فلسطینی “بلال محمد سعید السعدی” از اهالی جنین در ساعت چهار بامداد توسط نیروهای صهیونیستی بازداشت شد. نیروهای این رژیم محمد سعید السعدی را پس از بازداشت به پادگان سالم بردند و این در حالی بود که السعدی از ناراحتی شدید تنفسی رنج میبرد، وی را در داخل اتاقی تاریک، نمور و کاملاً غیر بهداشتی قرار دادهاند.
پس از مدتی اذیت، آزار و شکنجههای روحی و جسمی این کودک مظلوم و بیدفاع فلسطینی را به زندان النقب الصحراوی منتقل کردند. به گفته برخی از کودکان بازداشت شده در این زندان، از زمان بازداشت تا انتقال السعدی به زندان یاد شده که چند روز متوالی به طول انجامید، دست و پای السعدی با طناب پلاستیکی بسته بود و این امر منجر به تورم و زخمی شدن دستها و پاهای سعید السعدی شده بود، بطوریکه نگاه کردن به اعضای متورم و زخمی این کودک بی دفاع فلسطینی هر بیننده و انسان آزاده را از عمق وجود متأثر و ناراحت میکرد.
آزار و شکنجه روحی و جسمی نیروهای رژیم اشغالگر بر السعدی آنچنان زیاد بود که این کودک فلسطینی هفتهها کابوس میدید و قادر نبود آرام گرفته و بخوابد!
صهیونیستها در مدت یاد شده السعدی را حتی از خوردن غذا، آب و قضای حاجت محروم کرده بودند که این امر بعدها علاوه بر ایجاد بیماری روحی، موجب بیماریهای گوارشی و تنفسی وی شده است!!
در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد، زمین کعبه بود که خشکیهای دیگر از آن گسترده شد، این روز مصادف با ۲۵ ذیقعده روز “دحوالارض” گفته میشود.
“دحو” به معنای گسترش است و بعضی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محل اصلی تفسیر کرده اند. “دحوالارض” (گسترده شدن زمین) اشاره دارد به اینکه در آغاز آفرینش تمام سطح زمین را آبهای حاصل از بارانهای سیلابی نخستین فراگرفته بود. این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفته و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گسترده تر شدند. از طرف دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود. بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گسترش یافتند. اندک اندک زمینهای مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان و کشت و زرع به وجود آمد. مجموع این گسترده شدن دحوالارض نامگذاری شد.در احادیث آمده نخستین خشکی که آفریده شد، زمین زیر کعبه بود که خشکیهای دیگر از آن گسترده شد، به این روز “دحوالارض” می گویند و مصادف با ۲۵ ذیقعده است و براى عبادت و ذکر خدا در این روز، اجر بسیاری در نظر گرفته شده است.نقطه ای که در آن کعبه واقع شده وسط زمین است و سایر خشکیها بعد از این نقطه سر از زیر آب بیرون آورده اند. امروزه تحقیقات دانشمندان نیز این مطلب را ثابت کرده است. به طوریکه اخیرا یک دانشمند و منجم مصری گفته بر اساس تحقیقات کعبه دقیقا در مرکز کره زمین قرار گرفته است. همچنین ۴ رکن کعبه درست به سمت چهار جهت اصلی ( شرق، غرب، شمال و جنوب ) قرار گرفته است.
“حجرالاسود” به سمت شرق، رکن یمانی به سمت جنوب، رکن شامی به سمت شمال و رکن مقابل حجر الاسود نیز به سمت غرب قرار گرفته اند. این نشان از معجزه بزرگ خداوند در کعبه دارد.امام رضا (ع) فرموده اند: در شب ۲۵ ماه ذیقعده حضرت ابراهیم (ع) و حضرت عیسى (ع) متولد شده اند.در این روز رسول خدا (ص) به قصد حجة الوداع از مدینه با ۱۰۴ هزار یا ۱۲۴ هزار نفر و حضرت فاطمه (ع) و تمامى اهل بیت خود از راه شجره به مکه عزیمت کردند.از ویژگیهای این روز می توان اینگونه مطرح کرد که روزی است که رحمت خداوند گسترش یافته و دعا مستجاب می شود. پس مؤمن که امامش را از جانش عزیزتر میداند و او را از اولاد و خاندان و عشیره خویش بیشتر دوست دارد، دعای خالصانه خود را به برطرف شدن غم و اندوه مولایش اختصاص می دهد. چرا که این روز به عنوان روز قیام امام زمان مهدی موعود(عج) معرفی شده است.روز دحوالارض، جزء چهار روز معروفی است که روزه آن پاداش بسیار داشته و ثواب هفتاد سال روزه گرفتن دارد. احیا و شب زنده داری شب “دحوالارض” برابر با یکسال عبادت است، انجام غسل به نیت روز “دحوالارض” و نماز مخصوص آن ثواب بسیاری دارد.
اعمال شب و روز دحو الارض
روزه :
یکی از آن چهار روز است که در تمام سال بفضیلت روزه ممتاز است .و در روایتی روزهاش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است و هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت بسر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود و از برای روزهدار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند و این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر گردیده و از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است و از برای این روز به غیر از روزه و عبادت و ذکر خدا و غسل دو عمل وارد است .
نماز :
نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده .و آن دو رکعت است در وقت چاشت در هر رکعت بعد از حمد پنج مرتبه سوره و الشمس بخواند و بعد از سلام نماز بخواند لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ پس دعا کند و بخواند یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ .
دعا :
خواندن این دعا است که شیخ در مصباح فرموده مستحب است خواندن آن :
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
از جمله رویدادهای مهمی که در تاریخ ایران از جایگاه والایی برخوردار است، سفر امام رضا علیه السلام به ایران و استقرار ایشان در مرکز خلافت، یعنی مرو(خراسان) در جایگاه ولایتعهدی است.هر چند این سفر با اصرارهای مأمون، خلیفه وقت عباسی، صورت پذیرفت؛ اما در عمل دارای آثار و پیامدهای درخشانی است.
حضرت علی بن موسی، ملقب به رضا، در سال ۱۴۸ هجری قمری ۱۱ ذیقعده در مدینه به دنیا آمد.پدر آن حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام و نام مادرش را نجمه، سمانه و تُکْتَمْ و ام البنین ذکر کرده اند . به نظر می رسد بعد از ولادت امام رضا علیه السلام طاهره نامیده شده است .امام رضا علیه السلام بعد از شهادت امام کاظم علیه السلام، در ۳۵ سالگی عهده دار مسئولیت امامت و حفظ مبانی اسلامی و رهبری شیعیان شد.مدت امامت امام هشتم حدود ۲۰ سال بود که میتوان آن را به سه بخش جداگانه تقسیم کرد: ۱۰ سال اول امامت آن حضرت که همزمان با دوره زمامداری هارون بود. ۵ سال بعد از آن که مقارن با خلافت امین، فرزند هارون بود. ۵ سال آخر امامت آن بزرگوار که مصادف با خلافت مأمون و تسلط او بر قلمرو اسلامی آن روز بود.
امام رضا علیه السلام در هر یک از این سه دوره، به مقتضای مسئولیت خطیر امامت، با اوضاع و احوال پیچیده خلافت آن روز که به نام اسلام بر مردم حکومت می شد و با وجود نابسامانیهای زیادی که از جهات مختلف در زندگی اجتماعی مردم وجود داشت، وظایف متناسب خود را در راه خدمت به اسلام انجام می داد.
جغرافیای تاریخی و سیاسی و اجتماعی سفرنامه رضوی:
آنچه در این مقاله مورد بررسی و دقت قرار گرفته، جغرافیای تاریخی، سیاسی و اجتماعی شهرهایی است که حضرت رضا علیه السلام به دستور مأمون از آن جا عبور کرده و یا در آن جا توقف داشته است. مبدأ این خط سیر مدینه و مقصد آن مرو بود. مسیری که مامون تاکید داشت حضرت رضا را از آن عبور دهد یکی از راههای متداول آن زمان به شمار می رفت و آن از مدینه به بصره و از طریق سوق الاهواز(اهواز) به فارس و سپس از راه کویر و بیابان میان ایالت های فارس و خراسان می گذشت و به مرو ختم می شد. این مسیر در نقشه با رنگ سبز مشخص شده است.
راه دیگری که در آن زمان متداول بود از مدینه به سمت کوفه و مدینه الاسلام (بغداد) می رفت و سپس از آن جا به سمت ری، قم و خراسان و بالاخره به مرو منتهی می شد. این مسیر در نقشه با رنگ زرد مشخص شده است و چنانکه ملاحظه می شود این مسیر در ابتدا تا معدن نقره و از نیشابور تا انتها ( مرو) با مسیر اول مشترک است. ولی در نقد مسیر دوم می توان به این مطلب اشاره کرد: عبور از سه شهر کوفه، بغداد و قم؛ از این سه شهر کوفه و قم مرکز تجمع شیعیان در آغاز قرن سوم اسلامی بود و عبور امام رضا علیه السلام از این دو شهر می توانست به قدرتمندی شیعیان این نواحی و شورش احتمالی آنان بیانجامد. و شهر سوم یعنی بغداد و مرکز تجمع و قدرت عباسیان که از ولایت عهدی امام رضا علیه السلام خشمگین بودند و آن را انتقال قدرت از آل عباس به آل علی علیه السلام قلمداد می کردند، پس در هر دو صورت این مسیر و انتخاب آن به زیان مامون بوده است، بنابراین، دلایل عقلی و منطقی علاوه بر دلایل و مستندات تاریخی بر مسیر اول مرتبت است. از این رو مسیری که مامون برای انتقال امام رضا علیه السلام از مدینه به مرو انتخاب کرده بود از دیدگاه جغرافیای طبیعی، اجتماعی، سیاسی و مذهبی بسیار حساب شده و زیرکانه بود. سفر امام رضا علیه السلام از مدینه تا مرو را در ۵ بخش زیر می توان دسته بندی کرد:
۱- از مدینه تا بصره
۲- از بصره تا فارس
۳- از فارس تا یزد
۴- از یزد تا خراسان
۵- امام علیه السلام در خراسان
زنده یاد احمد كمال پور متخلص به كمال یكی از شاعران قصیده سرا و غزل سرای صاحب نام روزگار ماست كه در شهریور ۷۹ روی در نقاب خاك كشید. استاد كمال در سال ۱۲۹۷ شمسی در مشهد متولد شد. او در كنار تحصیل، شغل كفاشی را نیز برگزید كه در آن توفیقی نیافت و سال ها در یك شركت تولیدی مشغول به كار شد. استاد كمال یكی از اعضای انجمن ادب خراسان بود و همواره به نقد و بررسی شعر دیگران آن هم در كمال تواضع و فروتنی می پرداخت. شعر او صادقانه و بی پیرایه است. استاد كمال از این موهبت برخوردار بود كه در زمان حیاتش در سال ۷۲ بزرگ داشتی در خور توجه برای او برگزار شود و مهم تر این كه مقام معظم رهبری كه سال ها در مشهد در مجامع ادبی این شهر بوده اند، پیامی برای این بزرگ داشت فرستادند. بازخوانی این پیام ما را با شعر و شخصیت استاد كمال بیشتر آشنا می كند. در بخشی از این پیام می خوانیم:بزرگ داشت شاعر برجسته خراسانی آقای احمد كمال به دو سبب، برای این جانب، بسی شیرین و دلنشین است. نخست آن كه تجلیل از این شاعر با فضیلت كه هنر شعر را با چندین هنر بزرگ دیگر در اخلاق و سلوك انسانی به هم آمیخته است، تجلیل از مجموعه ای از فضایل انسانی است. همه آنان كه كمال را از نزدیك شناخته اند چون من بدین نكته باور دارند كه در این انسان با شرف و پاكدامن و منیع الطبع و سرشار از صفا و صداقت، شعر او كه بی شك از قله های قصیده معاصر است تنها یكی از درخشندگی ها به شمار می آید و او كه جوانی پر ملال و زحمت خود را در دوران حاكمیت فرمانروایان بی بهره از فضیلت و معرفت، با قناعت و مناعت سپری كرده است، هرگز رضا نداده كه در دری گران بهای خود را در خدمت ارباب بی مروت دنیا به كار گیرد و جز به ندای دل پاك و روشن خود سخن بسراید.دوم آن كه كمال عزیز ما در شمار بازماندگان معدود از خیل سخن سرایانی است كه در میانه سال های دهه ۳۰ تا دهه پنجاه شمسی، مشهد را مركز پررونق و توجه برانگیز شعر و ادب فارسی و مایه تحسین نام آوران فرهنگ و ادب كشور ساخته و آن را در سیاهه شهرهای شاعرخیز ایران، در جایگاه برتر نشانده بودند.اگرچه این پیام به خوبی نمایانگر شخصیت و شعر زنده یاد كمال است اما ذكر این نكته نیز خالی از اهمیت نیست كه بگوییم شیوه او در قصیده سرایی احترام به راه و روش پیشكسوتان بود و برای شناخت شعر او باید سبك خراسانی و قواعد شعری گذشته را به خوبی بدانیم. او از شاعرانی مثل ناصر خسرو، فرخی، مسعود سعد، خاقانی و بهار متاثر بود.
دكتر شفیعی كدكنی در وصف كمال چنین سروده است كه :
كمال ما كه به معنی جمال لفظ دری است
ز مرز توس كنون در كمال جلوه گری است
و اینك شعری از زنده یاد استاد كمال را می خوانیم:
نه شمع محفل آرایم كه كام خویشتن جویم
نه چون پروانه ام كارام دل از سوختن جویم
نه چون بلبل توانم نغمه پردازی كنم بر گل
نه خاموشم چو گل كز خامشی فیض سخن جویم
نه دستی تا كه بتوانم گره بگشایم از زلفی
نه بختی تا كه دل را در خم چین و شكن جویم