• تماس  
  • خانه 

ازدواج حضرت عبدالله و آمنه

30 فروردین 1393 توسط محمدی هنزئی

ماجرای ازدواج آمنه و عبدالله

به هر سخن، ماجرای ازدواج حضرت عبداللّه با حضرت آمنه به گونه‌های مختلفی نقل شده است. مرحوم شیخ عباس قمی در این باره می‌گوید: «چون عبداللّه به سن جوانی رسید، نور نبوت از جبین پیشانی او ساطع بود. جمیع بزرگان و اشراف نواحی و اطراف، آرزو کردند که به او دختر دهند و نور او را بربایند. زیرا که یگانه زمان بود در حسن و جمال. و در روز بر هر که می‌گذشت، بوی مشک و عنبر از وی استشمام می‌کرد … و اهل مکه او را «مصباح حرم» می‌گفتند تا اینکه به تقدیر الهی، عبداللّه با صدفِ گوهرِ رسالت پناه یعنی آمنه دختر وهب بن عبد مناف بن زهرة بن کلاب بن مرّة جفت گردید.

سهل گیری در امر ازدواج

برّه، مادر آمنه (ع)، با صلاحدید شوهرش وهب به منزل عبدالمطلب (ع) آمد و پیشنهاد ازدواج عبدالله با دخترش آمنه را مطرح نمود و او با کمال افتخار گفت: دخترمان همسر شایسته‌ای است برای فرزندت عبدالله!

عبدالمطلب رو به فرزندش کرده و گفت: پسرم نظر تو در مورد این پیشنهاد چیست؟ به خدا سوگند! در میان دختران مکّه، آمنه همتایی ندارد؛ زیرا او با حیا و ادب و عقل و دین باور و پاکدامن است.

از سکوت عبدالله پدرش فهمید که او با این وصلت موافق است.

در همین حال فاطمه، مادر عبدالله، گفت: من به همراه برّه می‌روم و در منزلِ او، دخترش آمنه را می‌بینم اگر صلاحیّت او را به همسری پسرم عبدالله احراز کردم، به این پیوند رضایت خواهیم داد.

وقتی که فاطمه همسر عبدالمطلب به منزل وهب بن عبدالمناف آمد، آمنه (س) با گشاده‌رویی از او استقبال کرد و خوش‌آمد گفت و مقدمش را گرامی داشت. سرانجام وقتی فاطمه شایستگی و کمالات معنوی و حسن جمال آمنه را از نزدیک مشاهده کرد، و متوجّه نوری که از چهره وی ساطع می‌شد گردید، گفت: برّه! من قبلاً آمنه را دیده بودم، ولی فکر نمی‌کردم اینقدر با حسن و کمال بوده و دلنشین باشد.

آنگاه در ضمن گفتگو متوجه شد که آمنه در سخن گفتن نیز دختری فصیح و ادیب است، و به نزد عبدالمطلب و عبدالله (ع) آمد و گفت: پسرم! در میان دختران عرب هرگز دختری به این شایستگی یافت نمی‌شود. او به دلم نشست و برای همسری تو برگزیدم.

بعد از گفتگوهای ابتدایی، عبدالمطلب (ع) به منزل وهب بن عبد مناف آمده و از آمنه رسماً خواستگاری کرد. پدر آمنه با کمال خوشنودی و رضایت گفت: عبدالمطلب! دخترم هدیه است به فرزند شما و من هیچگونه مهریه‌ای نمی‌خواهم! عبدالمطلب گفت: خداوند به تو جزای نیک عطا کند، دختر باید مهریه داشته باشد و افرادی از ما و شما لازم است که در این امر گواه باشند. بعد از آن مجلس جشنی ترتیب داده و اقوام هر دو طرف ضمن شرکت در عروسی، به این وصلت فرخنده شاهد بودند و این مراسم چهار روز به طول انجامید و در این مدّت عبدالمطلب تمامی اهل مکّه و نواحی آن را دعوت کرد و در ولیمه عروسی عبدالله اطعام نمود. وقتی همسر وهب به نام «برّه» نزد حضرت عبدالمطلب رفت و درخواستش را عرضه کرد، او فرمود: دختری را برای فرزندم عرضه نموده‌ای که در میان زنان جز او صلاحیت چنین مهمی را ندارد. و سرانجام در مقابل 100 شتر سرخ فام، آمنه خاتون به همسری عبداللّه درآمد. گویند حضرت عبداللّه در حین ازدواج 25 یا 30 ساله بود.

صفحات: 1· 2· 3· 4

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: مناسبت های روز لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مديريت استان يزد

مديريت استان يزد

تدبر در قران

حديث

لینکستان

  • خانه
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس