بابا سلام
بابا سلام
خوش آمدي
خسته اي… ميدانم
چشمانت را ببند
بخواب…
من هستم
کنار مادرم
بابا سلام
خوش آمدي
خسته اي… ميدانم
چشمانت را ببند
بخواب…
من هستم
کنار مادرم
قبل از اعزام جبهه بنا داشت که از خانواده شهدا ديدار کنه، اون موقع عضو کادر سپاه بود
بخاطر وجود منافقين اجازه نداشتن که لباس سپاه رو بپوشند
وقتي براي ديدار خانواده شهدا آماده ميشد، لباس سپاهي خودش رو توي ساکي مي گذاشت و نزديک خانه شهيد که ميشد مي پوشيد و با اون لباس وارد منزل ميشد...
ای مرغ سحر! صبح شد و یار نیامد
ای شب! چه شد؟ آن شمع شب تار نیامد
ای نخل! غریبی که به دامان سحرگاه
آبت دهد از دیدۀ خونبار نیامد
ای چاه! امامی که ز سوز جگر خویش
میگفت به تو راز دل زار نیامد
خورشید ولایت که در اطراف فقیران
پوشید دل شب گل رخسار نیامد
فریاد برآرید ز دل، منبر و محراب!
کای مسجدیان حیدر کرار نیامد
هر شب ز غم فاطمه میسوخت و میگفت
آمد سحر و قاتل خونخوار نیامد
با اشک نوشته است به رخسار یتیمی
مادر! پدرم از پی دیدار نیامد
مظلومترین رهبر تاریخ علی بود
بی یارتر از او به جهان یار نیامد
دیدند همه فاطمهاش نقش زمین شد
بر یاری او یک تن از انصار نیامد
«میثم»به خدا جامعه خواب است،وگرنه
ماننـد علـی رهبـرِ بیـدار نیـامـد
بیانیه مدیریت استانی حوزه علمیه خواهران استان یزد به مناسبت راهپیمایی سراسری یوم ا… روز جهانی قدس
روز قدس ، جهانی است و روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است . امام خمینی (ره)
بار دیگر سالروز فرمان تاریخی معمار بزرگ و بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی (ره) در تعیین آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان « روز جهانی قدس » فرا رسید .
قدس در تاریخ درخشان امت اسلام نماد وحدت و یکپارچگی است. قدس محور هویت و اتحاد همان امتی است که مستضعفان زمین را وارثان واقعی میداند و برای زورمداری و بیعدالتی عمری کوتاه قائل و ایمان دارد که نصرت و پیروزی از آن صالحان و هدایت یافتگان خواهد بود.
روز قدس نماد آزادی خواهی، ظلم ستیزی، وحدت و همدلی امت اسلامی است تا با خروش یکپارچه علیه ظلم و بیداد، پرچم عدالت طلبی را در جهان برافراشته و لبیک گویان به فریاد همیشه خروشان امام خمینی (ره) برای آزادی بیتالمقدس، ظرفیت و توان خویش را به رخ زیاده خواهان عالم بکشند.
روز قدس را بزرگ میشماریم؛ چرا که میراث اعتقادی و سیاسی معمار کبیر انقلاب اسلامی ایران حضرت امام خمینی(ره) و مورد تاکید و عنایت ویژه رهبر و مقتدای فرزانه آن حضرت آیتلله خامنهای است و پشتیبانی از مردمی است که بیش از نیم قرن در مصاف با دژخیمان پلید صهیونیستی همچنان استوار باقی ماندهاند و با نثار خون خود به آبیاری این نهال می پردازد و از ارزشهای مقدس اسلامیشان جانانه دفاع نموده و از سرزمین میهنی خویش حفاظت می کنند این که در برههای از تاریخ که جهان اسلام سرشار از موج بیداری اسلامی است و نسیم عدالت، مهرورزی و حقانیت دین مبین اسلام همه سرزمینهای اسلامی را در نوردیده است و امروز نه تنها فلسطین که جهان اسلام از مصر، تونس، لیبی، بحرین و اردن برای یافتن هویت حقیقی و رهانیدن خویش از زیر سلطه رژیمهای پوشالی و ددمنشانه غرب در تکاپو است و در این تلاش مقدس بیش از هر چیز به قیام و انقلاب مقدس جمهوری ایران تاسی می جویند.
جهان اسلام در شرایطی به استقبال این یادگار ارزشمند حضرت امام خمینی ( ره) می رود که جنایتهای ددمنشانه صهونیستها در مناطق اشغالی فلسطین همچنان وجود دارد و توطئه های مزورانه و ننگین آنان در جهان اسلام رو به فزونی نهاده است و قلبهای همه انسانهایی که دارای فطرت انسانی و و جودان بیدار هستند به درد آورده اسیت .
مدیریت استانی حوزه علمیه خواهران استان یزد ضمن صیانت از هویت اسلامی قدس و فلسطین و تاکید بر وحدت و انسجام اسلامی همنوا با مستضعفان ، آزادی خواهان و عدالت طلبان سراسر گیتی ضمن حضور گسترده در راهپیمایی روز جهانی قدس با تأسی از معمار کبیر انقلاب اسلامی ، امام خمینی (ره) و در پرتو رهنمودهای آزادی خواهانه و رهایی بخش رهبر فرزا نه انقلاب اسلامی حضرت آیت ا… العظمی خامنه ای ( مدظله العالی ) از تمامی علما، اندیشمندان و فرهیختگان ،طلاب ,دانشجویان , تشکل های غیر دولتی و سازمان های مردم نهاد ، برادران و خواهران مسلمان و آزاده استان یزد دعوت می نماید در جهت حمایت از مردم ستمدیده فلسطین و محکوم کردن جنایات صورت گرفته در سرزمینهای اشغالی و بلاد اسلامی و جنایتهای اخیر در این راهپیمایی جهانی عزم راسخ خود را برای نابودی اسرائیل و آزادی قدس شریف به نمایش بگذارند که وعده الهی صادق است و فسخ و ظفر از آن خداست .الیس صبح بقریب
مدیریت استانی حوزه علمیه خواهران استان یزد
آنچه در پیش رو دارید بحثى پیرامون شب قدر بر اساس نظرات مرحوم علامه طباطبایى در تفسیر شریف المیزان است که در دو سوره « قدر» و «دخان» مطرح گردیده است.
شب قدر یعنى چه؟
مراد از قدر، تقدیر و اندازه گیرى است و شب قدر شب اندازه گیرى است و خداوند متعال در شب قدر حوادث یک سال را تقدیر می کند و زندگى، مرگ، رزق، سعادت و شقاوت انسانها و امورى ازاین قبیل را دراین شب مقدر می گرداند.
شب قدر کدام شب است؟
در قرآن کریم آیه اى که به صراحت بیان کند شب قدر چه شبى است دیده نمی شود. ولى از جمع بندى چند آیه از قرآن کریم می توان فهمید که شب قدر یکى از شبهاى ماه مبارک رمضان است. قرآن کریم از یک سو می فرماید: « انا انزلناه فى لیله مبارکه.»( دخان / 3 ) این آیه گویاى این مطلب است که قرآن یکپارچه در یک شب مبارک نازل شده است و از سوى دیگر می فرماید: « شهررمضان الذى انزل فیه القرآن.»( بقره / 185) و گویاى این است که تمام قرآن در ماه رمضان نازل شده است.
و در سوره قدر می فرماید: «انا انزلناه فى لیله القدر.» (قدر/1) از مجموع این آیات استفاده می شود که قرآن کریم در یک شب مبارک در ماه رمضان که همان شب قدر است نازل شده است. پس شب قدر در ماه رمضان است. اما این که کدام یک از شبهاى ماه رمضان شب قدر است، در قرآن کریم چیزى برآن دلالت ندارد. و تنها از راه اخبار می توان آن شب(شب قدر) را معین کرد.
در بعضى از روایات منقول از ائمه اطهار علیهم السلام شب قدر مردد بین نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم ماه رمضان است و در برخى دیگر از آنها مردد بین شب بیست و یکم و بیست و سوم و در روایات دیگرى متعین در شب بیست و سوم است. (1) وعدم تعین یک شب به جهت تعظیم امر شب قدر بوده تا بندگان خدا با گناهان خود به آن اهانت نکنند.
پس از دیدگاه روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام شب قدر از شبهاى ماه رمضان و یکى از سه شب نوزدهم و بیست و یکم و بیست و سوم است. اما روایات منقول از طرق اهل سنت به طورعجیبى با هم اختلاف داشته و قابل جمع نیستند ولى معروف بین اهل سنت این است که شب بیست و هفتم ماه رمضان شب قدر است (2) و در آن شب قرآن نازل شده است.
من مواعظ علي «عليه السلام»:
من استطاع أن يمنع نفسه من أربعة اشياء فهو خليق بأن لاينزل به مكروهٌ أبداً قيل: وما هنّ يا أميرالمؤمنين! قال: العجلة واللجاجة والعُجب والتّواني.
(تحف العقول صفحه 222)
هركس اين چهار صفت را از خود دوركند خواه فرد باشد، خواه مجموعه دستاندركاران و رؤسأ جامعه، هيچگاه حادثه و واقعه ناخوشايندى، متوجه او نخواهدشد:
1- عجله، بدون تأنّى و دقت، تصميمگيرى كند يا كارى را اجراء نمايد (عجله غير از سرعت در عمل است).
2- لجاجت، يكى از مسائل خطرناك و بلاهاى دامنگير، اصرار و پافشارى ناحق، در مسألهاى است كه چون اين حرف را گفته و يا چنين موضعى اتخاذ كرده حاضر نيست عقبنشينى كند و لو خلاف آن ثابت شود.
3- مغرورشدن و خودشگفتى، كه انسان نقصها و ضعفهاى خود را نديده و احياناً محسناتش را بزرگ بشمرد.
4- كاهلى و سستى، كار امروز را به فردا افكندن و تأخير انداختن.
«انا اعطيناک الکوثر فصل لربک و انحر. ان شانئک هو الابتر»
نخستين مظهر و نشانه ي کوثر که بر دامان پاک فاطمه ي اطهر (سلام الله عليها) پا به عرصه ي گيتي نهاد امام حسن عليه السلام بود. نشانه اي از تجلي مقدس ترين پديده اي که از خجسته ترين پيوند برين انساني، نصيب حضرت محمد صلي الله عليه و آله، علي مرتضي عليه السلام و فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گرديد.
همان لؤلؤي که از برزخ دو اقيانوس نبوت و امامت به ظهور پيوست ومعجزه ي بزرگ «مرج البحرين يلتقيان، بينهما برزخ لا يبغيان، يخرج منهما اللؤلوء والمرجان» . را تجسم بخشيد و کلام خدا در کلمه ي وجود چنين ظاهر شد. از نيايي الهام گير و پدري پيشوا، وارثي برخاکيان و جلوه اي برافلاکيان پديد آمد با وراثتي ابراهيمي، مقصدي محمدي، منهجي علوي، زهره اي زهرايي که عصاي فرعون کوب موسي را در دست صلح آفرين عيسوي داشت و تنديس زنده ي اخلاق قرآن بود و رايت جاودانگي اسلامي را در زندگي توام با مجاهده و شکيبايي تضمين کرد و بقاع امن و ايمان را به ابديت در بقيع شهادت بر افراشت و مکتبش از خاک گرم مدينه به همه سوي جهان جه تيافت و با همه ي مظلوميتش در برابر سياهي و تباهي جبهه گرفت و به حقيقت اصالت بخشيد و مشعل دار گمراهان و زعيم ره يافتگان گرديد.
امام حسن عليه السلام در بقيع بي بقعه; در جوار جده ي پدريش فاطمه بنت اسد، برادر زاده نازنينش امام سجاد عليه السلام و مضجع امام باقر و امام صادق عليهما السلام آرميده است.
امام حسن عليه السلام دوبار تمام ثروت خود را در راه خدا خرج کرد و سه بار دارايي اش را به دو نصف کرده، نيمي را براي خود گذاشت و نصف ديگر را در راه خدا انفاق کرد.
تولد و کودکي امام حسن عليه السلام
فرزند گرامي رسول الله و نخستين نوه ي او در مقدس ترين ماه هاي سال قمري يعني پانزدهم رمضان سال سوم هجرت چشم به جهان گشود.
امام حسن مجتبي عليه السلام در دامان حضرت زهرا (سلام الله عليها) بزرگ شد. امام حسن عليه السلام از همان دوران کودکي از نبوغ سرشاري برخوردار بود وي با حافظه ي نيرومندش، آياتي را که بر پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل مي شد، مي شنيد و همه را حفظ مي کرد و وقتي به خانه مي رفت براي مادرش مي خواند و حضرت فاطمه (سلام الله عليها) آن آيات و سخنان رسول الله صلي الله عليه و آله را براي حضرت علي عليه السلام نقل مي کرد و علي عليه السلام به شگفتي مي پرسيد: اين آيات را چگونه شنيده است؟ و زهراي مرضيه ميفرمود: از حسن عليه السلام شنيدهام.
وسَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ شعرا/227
و آنان که ظلم و ستم کردند به زودی خواهند دانست که به چه کیفرگاهی باز می گردند.
ستم پیشگان خود بدانند زود کدامین مکان است جای خلود
بار دیگر دشمن زبون و ترسو با جلو انداختن گروهی نابخردان بی عقل با هتک حرمت به حرم نورانی نوه گرامی رسول خدا(ص)و دخت مکرم حضرت علی(ع) و فطمه زهرا(س) ,پستی و ذلت خود را ثابت کرد و نشان داد که دشمن پست فطرت بعد از سالها از رحلت عقیله بنی هاشم, هنوز از مکتب شجاعت و صلابت قهرمان کربلا واهمه دارد .
دشمنان پلید و دست نشانده های جاهل آنها بدانند که شیعه زنده است زیرا مذهبی برحق و خالص است . از ان زمان که قطرات خون سر مبارک امیر امومنین(ع) بر محراب مسجد کوفه ریخت حقانیت و مظلومیت شیعه نمایان شد و این خون مبارک , در طول تاریخ در غلیان است تا ذلت و خواری و نقشه های پلید ابلیسان را ظاهر و نقش بر اب کند.
مسلمانان جهان ,شیعه و سنی بیدار و هوشیارند و در مقابل اقدامات وقیحانه و تفرقه افکنانه استکبار جهانی و صهیونیسم مقاومند و آنها را از اهداف شومشان که آشوب و جنگهای طایفه ای و مذهبی در کشور های اسلامی است بازخواهند داشت.و با حفظ وحدت و قوت ,خار در چشم و استخوان در گلو ,این جنایات را تحمل خواهند کرد تا در زمان موعد شمشیری بران و فریادی کوبند شده و بر سر ابلیسان فرود آورند.
مدیریت استانی حوزه علمیه خواهران استان یزد, ضمن محکوم کردن اقدام پست تروریستی و هتک حرمت آستان مقدس زینب کبری(س) این حادثه ناگوار را خدمت حضرت ولی عصر “ارواحناه فداه"و مقام معظم رهبری تسلیت عرض نموده و اعلان می دارد شیعه تحت امر ولی خود می باشد و از خداوند بزرگ می خواهدتا ما را ثابت قدم بدارد و استکبار جهانی و صهیونیسم جنایتکار و وهابیت کور دل را نابود و ریشه کن سازد.
مدیریت استانی حوزه های علمیه خواهران استان یزد. واحد فرهنگی
ای ماه خدا خجسته پامی آیی آرام ولی چه باصفا می آیی
ای اهل زمین قنوت ربنا می آید از عمق دلت خدا ،خدا می آید.
ای ماه خدا جان دلم روشن کن بر زورق نور جان مراگوهرکن
سلام، يه عالمه حرف تو دلمه، مونده بودم كي با شما درميون بذارم. امروز روان شناسي میگفت حرف و نگراني هاي خود رو تو دلتون نگه ندارين و به شكل صحيح برون ريزي كنين. نمي دونم خودش هم میفهمید چي مي گه يا نه. به هرحال حرف خوبي بود؛ چون اين حرفها كه تو دلم تلنبار شده، احساسم رو نسبت به خودم بد كرده. من رو برا شادي میپوشند، اما دَس رو دلم نگذارين كه دلم از دس شما خونه. با شادي حرف از من میزنید؛ ولي با غیبتها و ندونم کاریهایتون قلب سفيدم رو تيره میکنین. ديشب وقتي همه خواب بودن حرفهایی رو از داماد جوانی شنيدم. او با خدا سخن میگفت: خدايا! من و همسرم رو از مرداب رسم و رسوم غلط حفظ كن. من که مُردم از این تشریفات و خرافات مَردم. اگه میدونستم با كف و سوت اين همه فشار رواني وارد میشود، شايد از ازدواج منصرف میشدم…
قطرات اشكي كه از چشمان این داماد میریخت، هنوز قلبم رو میسوزونه. آدمای عاقل كارايي میکنن كه عين نادانيه. تازه به ما فخر هم میفروشن كه عاقلَن و انسان ناطق. من نمیدونم، ولی عدهای عقیده دارن: «دیوونهها، ديوونه نيستن و بقیه دیوانهان. دیوونهها وقتي به هم میرسن از كارهاي مضحك مردم براي هم تعريف میکنن و میخندن. اصلا اونا از دیدن کارهای دیوانه وار این انسان های عاقل نما دیوونه شده اند»
گاهي تو دلم مي گم هرچي شما آدما ميكشين حق تونه. حالم از برخي كاراتون به هم مي خوره اين روزا مشغول نوشتن كتاب فرهنگ عروسيیم. بد نيس، چندتا واژه رو براتون معنا كنم:
جهيزه: اسباب اثاثیهای است كه روي هر كدامش ماركِ مید اين خون دل ؛ (Made in khone del)دارد.
لباس عروس: لباسي است كه بسياري از آدمهای به ظاهر شاد میپوشند و میپوشانند. در ظاهر میخندند و در باطن به خاطر گرداب تجملات و چشم و همچشمی گريه.
جهيزيه بَرون: مراسمي است كه در آن اقلام جهيزه توسط هیئت داوران (مهين، شهين و رامين و… )ثبت و فيلم برداري میشود.
پاتختي: مراسمي است كه آدمها در آن آبروي برخي را با خواندن هدايا میبرند و كف میزنند و كِل میکشند. در اين مراسم هدايا با فيلم و …ثبت میشود تا مبادا فردا براي جبران بيشتر بدهند.
عروس كِشون: مراسمي است كه در آن داماد بينوا به كسي رو میزند تا ماشين شيك و گران قيمت كسي رو كرايه كند و الكي تا چند ساعت خوش باشند. در اين مراسم با هر بوق زدن در نصف شب، نفرين و ناسزای هزاران بيمار و پير زن و پير مرد همراه آنها به هوا میرود؛ و به فحش دادن به اجداد آنها، تن مردههای عروس داماد در قبر میلرزد.
آينه بخت: آینهای است كه من (لباس عروس) با این رسومات و تجملات هرچه در آن نگاه كردم جز بدبختي چيزي نديدم.
ماشين عروس: اين نوع ماشين، اغلب، نه از عروس است و نه از داماد. ماشين مردم است كه به گل هندونه و نارگيل و…آراسته میشود.
مراسم عسل خوراندن: شيريني است كه عروس و داماد پس از عقد به هم میخورانند تا مزه… كه خوردن را نفهمند.
وليمه : غذايي است كه برخي میخورند و برخي میگویند آي كوفت بخوريد.
شير بها: پول زوري است كه زنان شيرصفت از دامادان روبه صفت میگیرند.
مطرب: كسي است كه آمپر شاديش در اين شب بالا میرود و عروس و داماد در گرد شادي او تا چند سال سرفه میکنند.
سيسموني: اسباب نوزاديي است كه فرزندان بني آدم به زور عرف از غير پدر خود صاحب میشوند به گمان من علت اين كه آدمي زاد زياد به حق خودش قانع نيست اين است كه كام او را با سيسموني زور بر میدارند نه تربت سيد الشهدا و آب باران.
راستی فکر نکنین منِ لباس عروس خشکم و مخالف شادی من با دیوانگی و کم عقلی مخالفم. عاشق یک رنگی و سادگی هستم من دلم لک میزنه برم تو عروسهای مردم روستایی و عشایر اونایی که هنوز ویروس تجملات هارد ذهنشون رو خراب نکرده است. [1]
پی نوشت :
[1] . ماهنامه خانه خوبان، اسفند سال 1391.
مولای من ! هرشب که انتظار فرج می برم به روز شرمنده ام که نفس می کشم هنوز
بسم الله الرحمن الرحیم
ملت عزیز ایران !
صحنه حماسی و پرشور انتخابات در روز جمعه ی ۲۴ خرداد، آزمون خیره کننده ی دیگری بود که چهره ی مصمم و پر امید ایران اسلامی را در معرض نگاه دوستان و دشمنان نهاد. رشد فزاینده ی سیاسی و پای فشردن بر مردم سالاری دینی صادقانه، حقیقت تابناکی است که با حضور متراکم شما در پای صندوق های رأی، یک بار دیگر در عمل به اثبات رسید و باطل السحر بافته ها و گزافه های دشمنان و حسودان و طمع ورزان شد.
حماسه ی حضور شما پیوند مستحکم ایران و ایرانی را با نظام اسلامی به رخ همه ی بدخواهانی کشید که با صد ترفند سیاسی و اقتصادی و امنیتی در پی گسستن یا سست کردن این اعتماد و پیوند مقدس اند.
ایرانیِ مومن و غیور در انتخابات دیروز، ظرفیت عظیم خود را در مواجهه ی متین و خردمندانه با جنگ روانی بازیگران سلطه و استکبار، با زیبایی و چیره دستی هر چه تمام تر به تصویر کشید و کشور خود و منافع ملی خود و آینده پر تلاش و امیدوارانه خود را بیمه کرد.
پیروز حقیقی انتخابات دیروز ملت بزرگ ایران است که به حول و قوه الهی توانست گامی استوار بردارد و گوهر نفوذ ناپذیر و چهره ی پر نشاط و مصمم و دل سرشار از امید و ایمان خود را به نمایش بگذارد.
اینجانب با خشوع و خاکساری در برابر لطف و رحمت خداوند حکیم و علیم، جبهه ی سپاس بر زمین می سایم و خود و شما را به ذکر و شکر و قدرشناسی این نعمت بزرگ فرا میخوانم و با سلام و عرض اخلاص به حضرت ولی اله الاعظم روحی فداه و تبریک به ملت عزیز و به رئیس جمهور منتخب جناب حجت الاسلام آقای حاج شیخ حسن روحانی نکاتی را به ایشان و همه آحاد ملت عرض میکنم :
1- اکنون که حماسه ی سیاسی و نقطه اوج آن در جمعه ی بیست و چهارم خرداد با پیروزی ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی به سرانجام رسیده است، هیجان و التهاب روزها و هفته های رقابت، باید جای خود را به همکاری و رفاقت داده و طرفداران نامزدهای رقیب در آزمون بردباری و متانت و دانایی نیز جایگاه شایسته ی خود را به دست آورند. هیچ احساسی، چه شادمانی و چه ناشادمانی، نباید کسی را به رفتار و گفتاری دور از شأنِ خردمندی و فرزانگی وادار کند. نگذارید بدخواهان، احساسات مردم را ابزار خواستههای پلید خویش کنند. وحدت ملی و رفق و مدارا پشتوانه ی امنیت کشور و خنثی کننده ی ترفندهای دشمنان است.
2-رئیس جمهور منتخب، رئیسجمهور همه ی ملت است. همه باید برای دست یافتن به آرمانهای بزرگی که رئیسجمهور و همکاران وی در دولت، متعهد و مسئول تحقق آنند، به آنان کمک و با آنان همکاری صمیمانه کنند.
3-اکنون پس از هفتهها گفتن و شنودن، نوبت کار و اقدام است. رئیسجمهور منتخب، تا روز پذیرش رسمی مسئولیت، دارای فرصت ارزشمندی است که شایسته است بیشترین بهره از آن برده شود و کارهائی که شروع مسئولیت خطیر ریاست جمهوری، بدان نیازمند است، بی درنگ آغاز گردد.
4-تحقق حماسه ی انتخابات، بدون شرکت و رقابت و تلاش دیگر نامزدهای ریاست جمهوری امکانپذیر نبود. لازم میدانم از همه شخصیت های محترمی که پای در این میدان نهاده و با تلاش خستگی ناپذیر خود، صحنه ی مسابقه ئی شور انگیز را آفریدند، صمیمانه تشکر کنم و آنان را باز هم به نقش آفرینی در عرصه های گوناگون انقلاب و نظام اسلامی فرا بخوانم.
5-و نیز لازم میدانم از همه ی آحاد ملت که این بار نیز حادثه ای ماندگار خلق کردند، بویژه از حضرات مراجع معظّم و علمای اعلام و نخبگان دانشگاهی و سیاسی و فرهنگی که در ترغیب به مشارکت، نقش های ارزنده ایفا کردند، و نیز از دست اندرکاران برگزاری انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا بویژه وزارت کشور و شورای محترم نگهبان که زحمات طاقت فرسای این هفته های پرکار را صبورانه تحمل کردند و با امانت کامل، این بار سنگین را به سرمنزل رساندند، و نیز از مأموران پر تلاشی که امنیت این پدیده ی حساس را در کشوری با این وسعت، تا اقصی نقاط آن، تضمین کردند و همچنین از همه ی دستگاههای همکار آنان، صمیمانه تشکر کنم و اجر وافر الهی را برای آنان مسألت نمایم.
6-لازم میدانم به شکل ویژه از رسانه ی ملی و دست اندرکاران محترم آن که شور انتخابات را رهین تلاش هنرمندانه و مبتکرانه ی خود ساختند و راوی صادق و صریح گرایش ها و اندیشه ها و هدفهای نامزدان ریاست جمهوری شدند و چگونگی دست بدست شدن قدرت در نظام جمهوری اسلامی را، به شکل آشکار در برابر چشم جهانیان گذاشتند، تشکری بسزا و بلیغ کرده، اجر و توفیق آنان را از خداوند مسألت نمایم.
در پایان بار دیگر با خشوع و ابتهال، نعمت های بزرگ الهی را سپاس گفته و با تکریم یاد امام بزرگوار و شهیدان و ایثارگران عالی مقام، آینده ئی هر چه بهتر را برای این کشور و این ملت آرزو و مسألت میکنم.
و السّلام علیکم و رحمه الله
سیّدعلی خامنه ای
شاید برایتان جالب باشد اگر بدانید امام خمینی(ره) نواده حضرت امام کاظم(ع) بوده. و البته جالب تر از آن، این که این نسب، به امامزاده ای از تهران هم برمی گردد.
مطابق آنچه از اسناد و شجره نامه های تاریخ نویسان برآمده، نسب حضرت امام خمینی(ره) با 32 پشت، به امامزاده حمزه(ع) می رسد. امامزاده بزرگواری که منسوب به حضرت امام موسی کاظم(ع) است و حرم مطهرش در کنار مرقد حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) قرار دارد.
براین اساس، شجره نامه امام خمینی(ره) به این صورت است:
جالب این که اولین زیارتی که امام خمینی(ره) پس از ورود به ایران در بهمن 1357 به آن مشرف شدند، زیارت حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) و جد بزرگوارشان امامزاده حمزه(ع) بود.
مرکز اسناد انقلاب اسلامی نیز در گزارش مربوط به واقع 19 بهمن 1357 مینویسد:«حضرت امام در حدود ساعت 10 شب، بدون اطلاع قبلی به اتفاق فرزندان و همراه با محافظان خویش به حرم مطهر حضرت شاه عبدالعظیم (ع) مشرف شدند. خادمان حرم که از ورود امام آگاه شده بودند، بلافاصله درهای صحن را بستند و در رواق مطهر به ایشان خیر مقدم گفتند. امام خمینی در مدخل حرم به نماز ایستادند و پس از ادای نماز و زیارت حضرت عبدالعظیم، به زیارت امامزاده حمزه (ع) مشرف شدند. در این هنگام، مردم که متوجه حضور امام شده بودند، خیابانها را پر کردند و به دادن شعار پرداختند. خادمان حرم، حضرت آیتالله خمینی را از درهای مخصوص آستانه راهنمایی کرده و به اتومبیلشان که در مقابل صحن آماده بود، رساندند و ایشان به تهران بازگشت.»
نام من سرباز كوی عترت است
دورهی آموزشیام هیئت است
پادگانم چادری شد وصلهدار
سردرش عكس “علی” با ذوالفقار
ارتش حیدر محل خدمتم
بهر “جانبازی” پی هر فرصتم
نام مبارک حضرت در تورات شبیر و در انجیل طاب است . پدرشان مولانا و مقتدانا امیر المومنین و مادرشان خاتون دو سرا صدیقه کبری ,فاطمه زهراست.
کنیه آن حضرت ابو عبدالله و کنیه خاص حضرت ابو علی است . القاب حضرت,الشهید , السعید,السبط الثانی,الامام الثالث,الرشید , الطیب,الوفی, السید,الزکی, المبارک, تابع لمرضات الله است.
پیامبر(ص) در ولادت امام حسین(ع)هنگامی که خبر ولادت آن حضرت به پیامبر (ص)رسید به خانه امیر المومنین (ع) آمد و به اسما فرمودند تا مولود را بیاورند. اسما حضرت را در پارچه ای سفید پیچید و خدمت رسول اکرم -ص- آورد. پیامبر -ص- در گوش راست آن حضرت اذان و در گوش چپ,اقامه فرمودند.
روز اول یا هفتم ولادت,امین وحی الهی , جبرئیل فرود آمدندو عرض کرد “سلام خداوند بر توباد ای پیامبر ,این نوزاد را به نام پسر کوچک هارون ,شبیر نام بگذار, که به عربی حسین گفته می شود . چون علی -ع- برای شما بسان هارون برای موسی است جز آنکه شما خاتم پیامبرانی.”
به این ترتیب نام با عظمت “حسین” از جانب پروردگار برای دومین فرزند فاطمه-س- انتخاب شد. در این روز ملائکه آسمانها برای عرض تهنیت به مناسبت این ولادت خدمت پیامبر-ص- رسیدند و از خاک قبر آن بزرگوار برای پیامبر-ص- آوردند و به آن حضرت تعزیت گفتند.
یکی از معجزات ولادت آن حضرت این بود که فطرس ملک یا دردائیل پناه به آن مظلوم برد و خداوند اورا بخشید و او را به مقام قبلی اش باز گرداند.
صفحات: 1· 2
ویژگیهای امام سجاد -ع- در ارتباط با خدا
السلام علیک یا سید الساجدین
تو در افلاک زین العابدینی تو روی خاک با ما همنشینی
*شاکر بودن
ابو حمزه ثمالی می گوید: امام زین العابدین(ع) هر گاه غذا میل می کرد,می فرمود:"الحمد لله که به ما غذا داد و مارا سیراب کرد و مار کفایت فرمود و فضلیت بخشید . ستایش خدایی را که همگان را اطعام می دهد و کسی او را اطعام نمی کند.”
آن حضرت فرمود:"هرکه زودترشکر و سپاس نعمت تو را جا آورد با دوستی و محبت خود تو را برده خویش کرده است.”
*عشق به قران
آن حضرت می فرمود:"اکر آنچه بین مشرق و مغرب است از میان برود پس از آنکه قران با من باشد ,بیمی به خود راه نمی دهم.امام سجاد -ع- از خوش صداترین افراد بود و ممکن نبود کسی صدای قران خواندن او را بشنود و تحت تاثیر قرار نگیرد . لذا مورخان گفته اند:"سقاهایی که از درخانه امام می گذشتند , می ایستادند تا صدای امام را بشنوند.آن حضرت می فرمود:"آیات قران گنجینه هایی اند هر وقت گنجینه ای گشوده شود شایسته است به دقت بنگری.برای همین حضرت در نماز عبارت"مالک یوم الدین” را آنقدر تکرار می کرد که نزدیک بود جان از جسمش جدا شود .
پیامبری ات مبارک!
وقتی نوای ملکوتی وحی، در فضای روحانی حرا شکفت،
جبرئیل گفت:
بخوان!
«نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد»
تو به پیامبری مبعوث شدی؛ با کوله باری از رسالت.
آمدی تا با تبلور حضورت، سرزمین خکشیده حجاز را نفسی
دوباره ببخشی.
آمدی تا خار جهل و جهالت را برکنی.
آمدی تا بساط ظلم را برهم زنی.
نامت محمد؛ لقبت امین.
فرستاده آخرین خدا بر زمین.
«تبارک الله احسن الخالقین».
پیامبری ات مبارک
که روح انسانیت را در باغ جان ها شکوفا کردی.
پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هما نند خودكودكان باآنان بازي مي كرد، ميوه هاي تازه وچيزهاي ديگري براي شان هديه مي داد .
شركت دربازي كودكان نوعي احترام به شخصيت واهتمام به شغل آنها ست . پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره با فرزندان خو يش وحتي گا هي با كودكان اصحاب بازي مي كرد ، چون بازي از نياز هاي طبيعي كودك مي با شد وبدون آ ن كودك رشد سا لم نخواهد داشت.كودكي كه به بازي علاقه نداشته باشد اصولا بيمار محسوب ميشود. همه ي انسانها اعم از بزرگ وكوچك ، حتي انبيا واولياي الهي در دوران كودكي تما يل به بازي داشته اند وكما بيش به بازي مي پرداختند واين حاكي از آن ا ست كه بازي ازنيازهاي طبيعي انسان است ؛ گرچه اين امربر همگان روشن است.اما مهم اين است كه والد ين وسر پرستان كودك باوجودآ گاهي به اين نياز ، ممكن است توجه كافي براي رفع اين نياز طبيعي نشان ندهند وازبر آوردن اين امر مهم غافل بمانند.
پيشوان د ين به اين نياز طبيعي كودكان توجه كافي داشته اند .
آنها علاوه بر اينكه كودكان رادربازي دوران كودكي آزاد مي گذاشتند ، خود نيز دربازي آنها شركت نموده ازاين طريق هم بازي آنهارا رونق مي بخشيد ند وهم به شغل و كار كودكان كه درواقع احترام به شخصيت آنها ا ست اهميت مي دادند.
توجه پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بازي كودكان تنها اختصاص به امام حسن وامام حسين (علیه السلام) نداشت، بلكه با همه ي كودكان يكسان بود.
پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) براي اقامه نماز عازم مسجد بود ، درراه مسجد باكودكاني بر خورد كه به بازي مشغول بودند. كودكان همين كه پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) راد يد ند به سو ي او دويدند وبرگرد آن حضرت حلقه زدند وهريك مي گفت:” كن جملي” ؛ شتر ما باش (تا بر دوش تو سوار شويم).كودكان كه رفتار پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را با امام حسن وامام حسين (علیه السلام) اين گونه ديده بودند ، انتظار داشتند كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها پا سخ مثبت دهد. حضرت هم انتظار آنها را برآورده سا خت. مردم براي اقامه نماز در مسجد ، منتظر آن حضرت بودند ، بلال را بسراغ آنحضرت فرستادند. همين كه بلال درراه با اين جريان مواجه شد ، عرض كرد: يا رسول الله مردم منتظرند .
حضرت فرمود : برا ي من تنگ شدن وقت نما زبهتر از تنگ شدن دل اين كودكان ا ست.
سپس فرمود: برو بخا نه ام اگرچيزي هست براي كودكان بياور، بلا ل رفت تمام آن خانه را جستجو كرد تعداد ی گردو (جوز) يافت آنهارا نزدحضرت آورد، پيا مبر(صلی الله علیه و آله و سلم) گردوهارا دردست گرفت وخطاب به كودكان فرمود:
” ا تبيعون جملكم بهذه الجوزات ؟"، آ يا شتر خودرا به اين جوز ها مي فروشيد ؟ كودكان به اين معامله رضا يت دادند وبا خوشحا لي پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را رها كردند. پيا مبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را هي مسجد شد وفرمود: خدا رحمت كند برا درم يوسف را كه اورا به چند درهم فروختند ومرا به چند جوز.!
آیة اللّه سید محمد کاظم طباطبایی، فرزند مرحوم سید عبدالعظیم یزدی، یکی از فقهای بزرگ و نامدار قرن چهاردهم است که از نظر جامعیت در مسائل فرعی فقهی، کم نظیر بود.
او عالمی متبحر و فقیهی مدقق است که جامع کمالات علمی و عملی بود و در فقه جعفری یکی از مفاخر و از فقهای نامدار و برجسته عصر اخیر است.
او بـه سـال ۱۲۴۷ هـجری در یکی از قرا یزد به نام کسنویه پا به عرصه وجود نهاد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خود شروع نمود، سپس به اصفهان رفت و مدتی نزد آیة اللّه شیخ محمد باقر، و در مـحـضـر صاحب روضات الجنات و برخی از اکابر دیگر تلمذ نمود تا به مرحله عالیه اجتهاد و استنباط احکام شرعی نائل آمد و اجتهاد او مورد تایید اساتیدش قرار گرفت؛ سپس به نجف اشرف رهـسـپار گردید و تمام اوقات خود را صرف تحصیل و تکمیل علوم و اندوخته های علمی خود نمود و به حوزه درس مرحوم میرزا محمد حسن شیرازی پیوست. پس از درگذشت او درسال ۱۳۱۲ ه ق، خود به تدریس و تشکیل حوزه درسی پرداخت.
استادان :
ملا محمد ابراهیم اردکانی
زین الدین عقدائی
آخوند ملا هادی
شیخ باقر نجفی
سید محمد باقر موسوی
میرزا محمد هاشم چهارسوقی
شیخ محمد جعفر آبادی
میرزای شیرازی
شیخ راضی
شیخ مهدی جعفری
شیخ مهدی آل کاشف الغطاء
و….
صفحات: 1· 2
يكى از شخصيتهاى نقش آفرين صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت على بن ابیطالب (ع) است. نام ابوطالب، «عمران» است و بعضى او را «عبدمناف» ناميده اند. چون فرزند بزرگش «طالب» بود، او را ابوطالب خواندند. وى 35 سال قبل از تولد پيامبر اسلام (ص) در مكه معظمه در خانواده اى برجسته و خداشناس ديده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پيامبر (ص) برادر بود. پدرش «عبدالمطلب» جد پيامبر اسلام است كه همه قبايل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى مىشناختند و از او به عنوان مردى با كفايت و مبلغ آيين توحيد ابراهيم ياد مىكردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنياى آن روز بود كه او را با لقب «سيد البطحاء» آقاى سرزمين مكه و حومه آن و «ساقى الحجيج» آب دهنده حاجيان خانه خدا و «ابوالساده» پدر بزرگواريها و «حافر الزمزم» ايجاد كننده چاه زمزم مىخواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارك حضرت محمد (ص) بسيار كوشا بود.
ابوطالب از چنين پدرى به دنيا آمد و در خانه چنين شخصيت بزرگ و الهى پرورش يافت. ابوطالب چهار پسر و دو دختر داشت. پسران او ده سال با يكديگر فاصله سنى داشتند. طالب پسر بزرگ اوست كه از او نسلى باقى نمانده است. دومين فرزند او عقيل و سومين آنها جعفر معروف به جعفر طيار و چهارمين و آخرين فرزند پسرى وى حضرت على (ع) است. دو دخترش يكى فاخته نام داشت كه او را «امهانى» مىخواندند و دختر ديگرش «ريطه» يا «اسماء» است. فرزندان ابوطالب همه از فاطمه بنت اسداند.
ابوطالب در خانوادهاى خداپرست و موحد و در سايه پدرى همچون عبدالمطلب كه از كمالات روحى و امتيازات معنوى برخوردار بود، پرورش يافت. و همانند پدرش در مسير آيين حنيف ابراهيمى قدم برمىداشت و منصب سقايت و آبرسانى به زايران خانه خدا و پاسدارى از جان حضرت محمد (ص) را به نيكويى بر عهده گرفت. وی نه تنها تحت تأثير شرك و بت پرستى مردم مكه قرار نگرفت، بلكه در مقابل شيوه هاى جاهليت ايستادگى كرد و خود را از هر گونه فساد و آلودگى، برحذر داشت. او نخستين كسى است كه «سوگند خوردن اولياى مقتول براى اثبات قتل» را در امر قضا، سنت قرار داد و بعدها اسلام نيز آن رابا نام «قسامه» تثبيت كرد.
حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب مانند بیشتر رؤسای قریش مردی تاجر بود و سرپرستی پیامبر اسلام (ص) را از هشت سالگی پس از درگذشت پدرش، عبدالمطلب، بر عهده گرفت. در سفری که حضرت محمد (ص) را برای تجارت با خود به شام برده بود، بشارت پیامبری آن حضرت را از راهبی به نام بُحیرا شنید و در حراست از پیامبر تلاش بیشتری از خود نشان داد. وى در هنگامى كه پدر عاليقدر اسلام، حضرت محمد مصطفی (ص) از همه سو هدف تيرهاى زهرآگين مشركان مكه بود، مردانه از آن حضرت حمايت كرد و بدين وسيله در گسترش اسلام و تقويت مسلمانان نقش مهمى ايفا نمود. پس از بعثت نیز، ابوطالب، یاور و پشتیبان همیشگی پیامبر بود و در حمایت از ایشان دریغ نمی کرد.
در سال دهم بعثت، ابوطالب در حالی که با دیگر مسلمانان در شعب ابوطالب در محاصره ی مشرکان مکه بودند، درگذشت. وی در حالى دنيا را وداع گفت كه قلبش لبريز از ايمان به خدا و عشق به محمد (ص) بود. بدنش را در مكه معظمه در مقبره حجون معروف به «قبرستان ابوطالب» دفن كردند. با مرگ او خيمه اى از حزن و اندوه بر پيامبر اسلام و مسلمانان آن روز كه كمتر از پنجاه نفر بودند، سايه افكند زيرا آنان بهترين حامى، مدافع و فداكار در راه اسلام را از دست دادند.
در همان سال حضرت خدیجه (س) همسر باوفای پیامبر نیز وفات کرد و رسول خدا (ص) بر اثر شدت غم و اندوه، آن سال را «عام الحزن» یعنی سال حزن و اندوه نامیدند.
“حاج ملا هادی سبزواری “از دانشمندان و فیلسوفان بزرگ ایران واسلام است او در دوره حکومت ناصر الدین شاه قاجار زندگی می کرد این شخصیت برجسته و بی نظیر با وجود وضع خوب مالی, خانواده شان همواره زندگی را در کمال زهد و قناعت سپری کرد وی هیچ گونه ریاستی حتی_پیش نمازی - را نپذیرفت .حاج ملا هادی سبزواری مشهورترین فیلسوفی بودکه قرن سیزدهم هجری به خود دیده است و در بین متفکران مقام ارجمندی داشت از این بزرگوار حدود 36 کتاب و رساله بر جای مانده است . این عالم بزرگ در سن 78 سالگی بدرود حیات گفت و در زادگاهش به خاک سپرده شد.
شرح حکایت دیدار ناصر الدین شاه با این عالم بزرگوار خواندنی است.
ناصر الدین شاه اسم مرحوم آیت الله حاج ملا هادی سبزواری را شنیده بود او خیلی علاقه داشت که خدمت ایشان برسد به همین جهت از اطرافیان پرسید : “هیچ نمی شود حاج ملا هادی برای زیارت عتبات مقدسه یا زیارت خانه خدا از سر راهش به تهران بیاید.”
اطرافیان پس از تحقیق به شاه گزارش دادند که چون ملا هادی یک مرتبه برای حج واجب به مکه مشرف شده دیگر سفر واجبی ندارد و از سبزوار خارج نمی شود .شاه تصمیم گرفت از راه سبزوار به مشهد مشرف شود و در سبزوار ملاقاتی با ملا هادی داشته باشد زمانی که شاه به سبزوار رسید مردم به استقبال او شتافتند و شخصیت های مختلف شهر از او دیدن کردند ,جز ملا هادی که در خانه اش بود. شاه تصمیم گرفت که خودش به دیدن ایشان برود اطرافیان گفتند:"اگر اطلاع پیدا کند ممکن است شما را در خانه هم نپذیرد.”
سر انجام ناصر الدین شاه با صدر اعظم به طور ناگهانی راهی خانه مرحوم ملا هادی شد پس از کسب اجازه وارد منزل ملاهادی شد .وقتی وارد اطاق شدند دیدند ملا هادی روی یک قطعه حصیر بوریا نشسته و یک قبای کرباسی به تن دارد.
ناصر الدین شاه و همراهش سلام کردند و متواضعانه برای او زانوی ادب زدند .آنگاه صدر اعظم روبه ملا هادی کر د وگفت:"ایشان اعلی حضرت ناصر الدین شاه هستند.”
ملا هادی با کمال متانت و بی تفاوتی رو به ناصر الدین شاه کرد و این دو بیت شعر را سرود:
بیا بیا ,که دلم بی تو کافرستان است بزیر زلف تو زنار بستن آسان است
اگر چه فرش من از بوریاست خورده مگیر چرا که جایگه شیر در نیستان است
ناصر الدین شاه در مقابل این دو بیت شعر خیلی متاثر شد بعد اجازه خواست که ناهار در خدمت ایشان صرف شود .ملا هادی پذیرفت . طبقی آوردند که در آن قدری نان جو خشک ,قدری دوغ و نمک و کنار آن دو عدد قاشق چوبین بود. دوغ ترش بود و نان جو خشک بود وشاه نتوانست غذا بخورد. به همین خاطر مقداری از آن نان خشک برداشت و میان پارچه ای به عنوان تبرک پیچید . بعد به ملا هادی عرض کرد:"هر امری دارید اطاعت می کنم .”
ملا هادی فرمود:"کاری ندارم.”
شاه گفت:"شما ملای این شهر هستید.”
ایشان فرمود:"کاری به تو ندارم.”
شاه عرض کرد:"پس دستور می دهم که از شما مالیاتی نگیرند.”
ملا هادی نپذیرفت. شاه علت را پرسید . ملا هادی سری تکان داد و فرمود:"از من که مالیات نگرفتی به همان اندازه از دیگران خواهی گرفت.”
شاه اجازه مرخصی خواست و ازمنزل ملا هادی خارج شد در حالیکه بسیار متاثر بود به صدر اعظم گفت:"من تنها این آقا را آدم دیدم.”
۷ محور و ۵۰ شاخص برای انتخاب اصلح مطابق اندیشههای رهبر معظم انقلاب:
الف- اعتقادات و مبانی فکر
۱- نگاه به غرب و نوع مواجهه نظام اسلامی و نظام سلطه
۲- اعتقاد به ولایت فقیه و ولایتمداری
۳- میزان اعتقاد به اصول و آرمانهای انقلاب؛
الف) استکبارستیزی ب) دفاع از مظلوم «کمک همه جانبه به مردم فلسطین و حمایت کامل از آنان واجب کفائی بر همه مسلمانان است.» ج) عدالت اجتماعی «عدالت تندروی نیست، حقگرایی است، توجه به حقوق آحاد و مردم است، جلوگیری از ویژهخواری است، جلوگیری از تجاوز و تعدی به حقوق مظلومان است.»
د) کرامت انسانی «در نحوه اداره کشور و ارتباط با انسانها عزت ملی به این است که تک تک انسانها در یک جامعه مورد احترام قرار بگیرند.» ه) استقلال «استقلال این است که یک ملت به هویت خود و به عزت خود معتقد و براى او اهمیت قائل باشد، براى حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضین و مستهزئین، شرمنده اظهارات و جایگاه خود نباشد.» و) آزادی
4- بیداری اسلامی و صدور انقلاب اسلامی« شعار اصولی انقلاب اسلامی در جهان، گرسنگان و مستضعفان بوده و ترسیمکننده سیاست واقعی عدم تعهد کشورهای اسلامی و کشورهایی است که در آیندهای نزدیک و به یاری خدا، اسلام را به عنوان تنها مکتب نجاتبخش بشریت میپذیرند و ذرهای هم از این سیاست عدول نخواهند کرد.»(صحیفه امام، ج ۲۰، ص ۳۱۱) ۵- الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت «طراحی الگوی ایران- اسلامی پیشرفت در واقع ارائه محصول انقلاب اسلامی و طراحی تمدن جدید و پیشرفته در همه عرصهها بر مبنای تفکر و اندیشه اسلام است» ۶- پیشرفت و عدالت توأمان« برای دههی چهارم دو شاخص عمده وجود دارد که باید این دو را حتماً به دست بیاوریم: یکی پیشرفت است، یکی عدالت. 7- جایگاه روحانیت و مرجعیت «نصیحت علماى دینى را قدر بدانید، مغتنم بشمارید. گاهى علماى دین، بزرگان دین، مراجع حتى، نصایحى میکنند، درباره مسائلى توصیههائى میکنند؛ این را مغتنم بشمرید؛ اینها را حمل بر محبت و علاقهمندى بکنید.». 8- جایگاه مردم و ولی نعمتان « شاید هیچ عبادتى بالاتر از عبادتِ مسئولى نیست که به خاطر تلاش و خدمت به مردم، از راحت و آسایش و امنیتِ خود صرفنظر مىکند. »
9- کارآمدی حکومت دینی و پیاده کردن اسلام حداکثری و اسلام فقاهتی «حاکم اسلامى در قبال مسائل مهم جامعه، در مقابل فقر مردم، در مقابل تبعیض و شکافهاى اجتماعى، در مقابل اخلاق و معنویت مردم، در قبال حفظ استقلال کشور و حفظ آزادى مردم - در آن حدودى که اسلام مقرر کرده است - مسئول است . اگر مردم این کارآمدى را در مسئولان کشور مشاهده کنند، اعتقادشان به آنها و به نظام اسلامى و اسلام روزبهروز بیشتر خواهد شد»
۱۰- تمدن اسلامی . پنج مرحله توسط مقام معظم رهبری برای شکل گیری تمدن اسلامی اعلام شده است:1) انقلاب اسلامی2) نظام اسلامی3) دولت اسلامی 4)جامعه اسلامی5) تمدن اسلامی , به فرموده مقام معظم رهبری ما هم اکنون در مرحله دولت اسلامی هستیم.
با کلمات
( دشمن ؛ حماسه سیاسی؛ انتخاب؛ حضور پورشور )
جمله بسازید
ما به بهترین ، کاملترین ، زیباترین جمله جایزه می دهیم
متولد بیرجند بوده و 20 سال است كه كار خط، نقاشی، نگارگری و تذهیب را بطور همزمان آغاز نموده ام.
با بیان اینكه از سال 1372 مشغول كتابت قرآن كریم شدم در آن سال به عنوان جوانترین كاتب قرآن معرفی شده و در سال 1375 نخستین جلد قرآن را با خط شكسته كتابت نمودم.
بهدانی كه نخستین كتابت قرآن معلا(نوعی خط) را در سال 1378 انجام داده است افزود: تا 40 سالگی و تا پارسال توفیق كتابت 40 جلد قرآن كریم را یافته ام كه با كتابت چهار جلد قرآن در سال گذشته تعداد آنها به 44 نسخه رسیده است.
كتابت این قرآن دو سال طول كشید كه اسفند ماه پارسال آن را به محضر رهبر معظم انقلاب اهدا نمودم.
بهدانی اظهارداشت: این قرآن در ابعاد 70 در 50 سانتیمتر می باشد كه 228 گرم طلای 24 عیار در آن بكار رفته است.
وی افزود: این قرآن دارای 604 صفحه می باشد كه به خط نسخ ساده بوده و صفحات آن به آیه ختم می شود و رهبر معظم انقلاب نیز این اثر را فروردین ماه جاری به موزه آستان قدس رضوی اهدا نموده اند.
بهدانی از آغاز كتابت قرآن مطلای دیگر در فروردین ماه جاری خبر داد و گفت: این قرآن دو برابر قرآن مطلای قبلی می باشد كه امیدوارم بتوانم تا ماه مبارك رمضان آن را به اتمام برسانم.
این هنرمند افزود: این قرآن به رسم الخط مصحف جمهوری اسلامی ایران و در ابعاد 70 در 100 سانتیمتر است.
وی گفت: به گفته استادان، در زمینه خوشنویسی فردی بیش فعال بودم لذا به پیشنهاد استاد حیدری در سال 1372 كتابت نخستین جلد قرآن را آغاز كردم كه این مهم آغاز این راه بود.
بهدانی با بیان اینكه تاكنون با همه خطوط اسلامی اقدام به كتابت قرآن نموده است افزود: تخصص من در خط شكسته است اما از میان قرآنهایی كه كتابت نموده ام قرآنی كه با خط ریحان می باشد از نظر خودم در زمینه خط شاخصتر از دیگر آثارم می باشد اما ازنظر سختی كار می توان به قرآن مطلا اشاره نمود.
وی اظهارداشت: هر چه دارم از دولت قرآن است و فكر می كنم اگر روزی قرآن ننویسم زندگی ام به هم می ریزد.
بهدانی آرامش درونی خویش را یكی از بزرگترین دستاوردهای كتابت قرآن ذكر كرد.
وی با بیان اینكه نمونه ای از قرآنهای كتابت شده در موزه های مالزی، هنرهای معاصر ایران، آستان قدس رضوی و موزه صدا و سیما قرار دارد افزود: تاكنون 14 نمایشگاه انفرادی از آثارم برپا نموده ام كه هم اكنون پانزدهمین نمایشگاه آن در نگارخانه رضوان مشهد میزبان همه هنردوستان و علاقه مندان می باشد.
بهدانی گفت: تاكنون همچنین موفق به خلق بیش از 10 هزار تابلو نقاشی رنگ روغن، سه هزار اثر تابلو مینیاتور، خوشنویسی 50 دیوان شعر و تعدادی تابلو نقاشی خط شده ام .
امروز چهارشنبه برابر با هشتم خرداد ۱۳۹۲ هجری خورشیدی، هجدهم رجب ۱۴۳۴ هجری قمری و بیست و نهم می سال ۲۰۱۳ میلادی است.
مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران در این روز، به شرح زیر است:
۸ خرداد ۱۳۶۸
آیتاللَّه ‘میر سید علی فانی اصفهانی’عالم و فقیه اصولی و صاحب آثار دستور حج و عمره، فواید رجالیه، اربعین حدیث و تفسیر سوره فاتحه در ۷۴ سالگی درگذشت.
۸ خرداد ۱۳۲۴
والاس موری سفیر كبیر جدید آمریكا در ایران وارد تهران شد. مدت ماموریت او كه چهاردهمین نماینده سیاسی آمریكا در ایران بود، از نظر زمانی كوتاه و همتای ایرانی او در آمریكا حسین علاء بود.
۸ خرداد ۱۳۲۲
وزارت امور خارجه ایران نسبت به رفتار خلاف عرف و ادب نظامیان آمریكایی با شهروندان ایرانی به سفارت آمریكا در تهران اعتراض كرد.
۸ خرداد ۱۳۱۳
لایحه قانون تأسیس دانشگاه تهران كه در اسفند ۱۳۱۲ به مجلس شورای ملی پیشنهاد شده بود، در این روز به تصویب رسید.
۸ خرداد ۱۳۰۰
احمد قوام(قوام السلطنه) پس از عزل سید ضیاالدین و تبعید او به اروپا از سوی احمدشاه به سمت رییس الوزرایی انتخاب شد. او در ۱۳ فروردین همین سال توسط كلنل محمد تقی خان پسیان دستگیر و اموالش مصادره شده بود. شهاب الدوله شمس ملك آراء رییس تشریفات سلطنتی، نخستوزیری قوام السلطنه را در زندان قصر به او ابلاغ كرد.
۸ خرداد ۱۲۹۶
وثوقالدوله رییسالوزرا، از مقام خود استعفا كرد. وثوقالدوله دو بار نخستوزیر ایران شد. دوره نخستین از مرداد ۱۲۹۵ تا خرداد ۱۲۹۶ خورشیدی و دوره دوم از مرداد ۱۲۹۷ تا تیر ۱۲۹۹ بود. او در دوره دوم نخست وزیری خود عامل عقد قرارداد ۱۹۱۹ با انگلیس بود.
۸ خرداد ۱۲۹۶
محمدعلی خان علاالسلطنه رییس الوزرای احمد شاه كابینه خود را تشكیل داد و تا ۲۸ آبان همان سال دولت او دوام داشت. این كابینه پس از دولت نجفقلی خان صمصام السلطنه، كه قادر به رفع مشكلات داخلی و خارجی كشور نبود، تشكیل شد.
نجاشى پادشاه حبشه یا«مقوقس»پادشاه مصر پاسخ نامه پیامبر ” صلی الله علیه و آله و سلم ” که در دعوت به دین مبین اسلام نوشته بودند را با کمال احترام نوشته و با هدایایى که از آن جمله کنیزکى به نام«ماریه» براى آن حضرت فرستاد.
خداى تعالى از این کنیز فرزند پسرى به حضرت محمد(ص)عطا فرمود که نامش را ابراهیم گذارد و ابراهیم تنها فرزندى بود که خداى تعالى از غیر خدیجه به آن حضرت عطا کرده بود ولى تقدیرات الهى در سال نهم، پس از آنکه هیجده ماه از عمر ابراهیم گذشت او را از پیغمبر باز گرفت و مرگش فرا رسید، و مرگ وى حضرت محمد (ص)را سخت داغدار کرد بدانسان که در فقدان او گریست و این چند جمله را که امام صادق(ع)از آن حضرت روایت کرده است در مرگ او بر زبان آورد:
«تدمع العین و یحزن القلب و لا نقول ما یسخط الرب، و انا بک یا ابراهیم لمحزونون»
چشم گریان، و دل محزون و اندوهناک است ولى سخنى که موجب خشم پروردگار گردد بر زبان جارى نخواهم ساخت، اما بدان اى ابراهیم که ما در فقدان و مرگ تو اندوهناک و محزون هستیم.
و چون برخى به آن حضرت اعتراض کردند که اى رسول خدا مگر تو ما را از گریه نهى نکردى؟فرمود: نه، من نگفتم در مرگ عزیزانتان گریه نکنید، زیرا گریه نشانه ترحم و مهربانى است و کسى که دلش به حال دیگران نسوزد و مهر و محبت نداشته باشد مورد رحمت الهى قرار نخواهد گرفت.
آنچه من گفتهام این است که در سوک و فقدان عزیزان خود فریاد نزنید و صورت خود را مخراشید و گریبان چاک نزنید و از سخنانى که نشانه اعتراض و نارضایتى از داستخوددارى کنید.
به هر ترتیب رسول خدا(ص)دستور داد تا ابراهیم را غسل داده حنوط و کفن کنند سپس جنازه او را برداشته به قبرستان بقیع آوردند و در جایى که اکنون به نام«قبر ابراهیم»معروف است دفن کردند.
در تواریخ آمده است: در آن روز که ابراهیم از دنیا رفتخورشید گرفت و مردم مدینه گفتند: خورشید به خاطر مرگ ابراهیم گرفته است !
رسول خدا(ص)براى رفع این اشتباه و مبارزه با این موهومات و خرافات به منبر رفت و مردم را مخاطب ساخته فرمود:
یاایها الناس ان الشمس و القمر آیتان من آیات الله یجریان بامره، مطیعان له، لا ینکسف لموت احد و لا لحیاته، فاذا انکسفا او احدهما صلوا
اى مردم همانا خورشید و ماه دو نشانه از نشانههاى قدرت حق تعالى هستند که تحت اراده و فرمان او هستند و براى مرگ و حیات کسى نمىگیرند و هر زمان دیدید آن دو یا یکى از آنها گرفت نماز بگزارید.
و بدین ترتیب این موهوم و خرافه را از ذهن آنها بیرون برد - با اینکه در ظاهر این سخن به نفع آن حضرت بود - و اگر یک مرد سیاسى به معناى روز و دنیا طلبى بود مىتوانست از این اندیشه موهوم به نفع خود بهرهبردارى کند و آیندگان نیز هر گونه مىخواهند قضاوت کنند!چنانکه رفتار مردان سیاستبه معناى روز و منطق آنها چنین است. ضمنا چنانکه در حوادث سال ششم ذکر شد طبق نقل صحیح و معتبر در داستان مرگ ابراهیم فرزند رسول خدا برخى از زنان آن حضرت گفتند ابراهیم فرزند جریجبوده و به اصطلاح با این گفتار ناهنجار و تهمت زشت مىخواستند به خیال خود دو کار کرده باشند، یکى با متهم جلوه دادن آن زن پاکدامن توجه رسول خدا را از او قطع کنند و دیگر آنکه رسول خدا را دلدارى دهند. ولى خداى تعالى به وسیله آیاتافک مشت محکمى به دهان آنها زد و پاسخ یاوه سرایى آنها را داد.
بهتر است براى اطلاع بیشتر به کتابهاى بحار الانوار(ج 79، ص 103)و سیرة المصطفى(صص 482 به بعد)مراجعه نمایید و تفصیل مطلب را در آنجاها بخوانید.
پنج حدیث شریف از کتاب «امالی» شیخ صدوق در فضیلت و شرافت ماه رجب در ادامه آورده شده که خواندن آن شور و اشتیاق بندگی و عبادت را در دل های رجبیون طنین انداز می کند.
روایت اول: رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر کس یک روز از ماه رجب را با ایمان و با قصد قربت، روزه بگیرد؛ خداوند متعال، بین او و جهنم هفتاد خندق را به عنوان مانع قرار می دهد تا او از جهنم در امان باشد؛ پهنای هر خندق هم به انداره فاصله آسمان تا زمین است. »
روایت دوم: علی پسر سالم از پدرش نقل می کند که در روزهای پایانی ماه رجب به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم. حضرت نگاهی به من کردند و فرمودند: «سالم! چیزی هم از این ماه روزه گرفته ای؟» پاسخ دادم: نه. حضرت به من فرمودند: «ثوابی از تو فوت شده است که ارزشش را جز خدا کسی نمی داند.» بعد فرمودند: «این ماه را خداوند بر دیگر ماهها برتری داده و قدرش را بزرگ دانسته و کَرمش را بر روزهداران این ماه ضروری کرده است».
سالم می گوید پرسیدم:« اگر در باقیمانده این ماه روزه بگیرم به بخشی از ثواب روزه داران این ماه دست پیدا می کنم؟»
امام فرمود علیه السلام فرمودند: «هر کس آخرین روز را روزه بگیرد از سختی جان دادن و ترس آغاز سفر قیامت و نیز از عذاب قبر در امان خواهد بود و هر کس دو روز پایانی این ماه را روزه بدارد اجازه نامه عبور از صراط به او داده می شود و هر کس سه روز پایانی این ماه را روزه بدارد از ترسها و سختی های روز قیامت در امان خواهد بود و به او نامه دوری از جهنم داده می شود.»
کسی که در رجب با قصد قربت صدقه دهد…
روایت سوم: امیرالمومنین علی علیه السلام فرمودند: «هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد؛ گناهان گذشته او بخشیده می شود و هر کس سه روز از اول، سه روز از وسط و سه روز از پایان ماه رجب را روزه بگیرد گناه گذشته و آینده او بخشیده می شود و هر کس یک شب از شبهای این ماه را زنده نگه دارد، خداوند او را از جهنم آزاد کرده و شفاعت او را درباره هفتاد هزار گنهکار خواهد پذیرفت. کسی که در این ماه با قصد تقرب به خداوند متعال، صدقه ای دهد، در قیامت خداوند او را به پاداشی تکریم خواهد کرد که تا آن لحظه نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه به ذهن کسی خطور کرده است.»
ثواب روزه ۲۷ رجب
روایت چهارم: امام صادق علیه السلام فرمود: «هر کس روز بیست و هفتم رجب را روزه بگیرد خداوند متعال پاداش هفتاد سال روزه را برای او منظور می کند.»
سه روز روزه رجب و اجازه شفاعت دوستان
روایت پنجم: امام باقر علیه السلام فرمود: «هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد خواه از ابتدا، خواه از وسط و خواه از پایان این ماه، خداوند بهشت را بر او واجب می گرداند و خداوند در روز قیامت او را در رتبه ما و در کنار ما قرار می دهد و هر کس دو روز از این ماه را روزه بگیرد به او گفته می شود اعمالت را از نو شروع کن؛ زیرا تمام گناهان گذشته تو آمرزیده شد و هر کس سه روز از ماه رجب را روزه بگیرد به او گفته می شود گناهان گذشته و آینده تو بخشیده شد و تو اجازه داری دوستان و آشنایان گنهکار خود را شفاعت کنی و هر کس هفت روز از این ماه را روزه بگیرد هفت در از درهای جهنم بر روی او بسته می شود و هر کس که هشت روز آن را روزه بگیرد هشت در بهشت به رویش باز می شود و به او گفته می شود: از هر دری که دوست داری وارد شو».
برنامه تبلیغاتی محسن رضایی از شبکه های رسانه ملی
شنبه: 4 خرداد؛ شبکه اول سیما - برنامه با دوربین- ساعت 20
پنج شنبه: 9 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه
یکشنبه: 12 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه
دوشنبه: 13 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 20.10 دقیقه
این مستند ساعت 23.30 همان شب از شبکه جام جم تکرار خواهد شد
شنبه: 18 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه
یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 23.30 دقیقه
مستند دوم این نامزد نیز همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از شبکه جام جم تکرار خواهد شد.
دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه
سه شنبه: 21 خرداد؛ شبکه چهار سیما- پاسخ به سؤالات کارشناسان- ساعت 18/10 دقیقه
برنامه تبلیغاتی علی اکبر ولایتی از شبکه های رسانه ملی
یکشنبه: 5 خرداد؛ شبکه دوم سیما- گفتگوی ویژه خبری- ساعت 22.45 دقیقه
دوشنبه: 6 خرداد؛ شبکه اول سیما- برنامه با دوربین- ساعت 20
چهارشنبه: 8 خرداد؛ شبکه جام جم- پاسخ به سؤالات ایرانیان خارج از کشور- ساعت 23.30 دقیقه
شبنه 13 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند اول- ساعت 20.10 دقیقه
این مستند همان شب ساعت 23.30 دقیقه از شبکه جام جم پخش خواهد شد.
پنج شنبه: 16 خرداد؛ شبکه سوم سیما- پاسخ به سؤالات جوانان- ساعت 19.10 دقیقه
یکشنبه: 19 خرداد؛ شبکه خبر- گفتگوی ضبط شده- ساعت 22.30 دقیقه
دوشنبه: 20 خرداد؛ شبکه اول سیما- مستند دوم- ساعت 23.30 دقیقه
این مستند همان شب ساعت 30 دقیقه بامداد از جام جم پخش خواهد شد
چهارشنبه: 22 خرداد؛ شبکه 4 سیما- پاسخ به کارشناسان- ساعت 18.10 دقیقه
بی شک و تردید کعبه در برابر قدوم امیرالمومنین (ع) آنچنان خضوعی به خرج داد که دیوارش شکافته شد، اگر در انسانها نهایت خضوع سجده است درباره کعبه نهایت خضوع شکسته شدن دیوار کعبه است کعبه نهایت خضوع خویش را در برابر علی (ع) نشان داد.
مکانهایی را که خداوند خلق کرده است از حیث شرافت یکسان نیستند. خداوند متعال برخی از مکانها را از بقیه اماکن اشرف قرار داده است از جمله این مکانها شهر مکه است. هر کسی که میخواهد وارد شهر مکه شود باید «مُحرم» شود. ورود غیر مسلمان در این شهر حرام و ممنوع است؛ چراکه خداوند این شهر را شریف قرار داده است و در میان مکه کعبه اشرف مکان و عظیمترین مکانها است.
سه روز در کعبه :
فاطمه بنت اسد(ع) که بعد از سه روز مهمان الهی بود، فرزند مبارک و محترم خود را در آغوش گرفته و آماده خروج از کعبه شد، که هاتفی غیبی چنین ندا داد: ای فاطمه نام این مولود را علی بگذار، چرا که من خدای علی اعلا هستم. من نام او را از نام خود گرفتهام و او را ادب آموختهام و امر خود را به او سپردهام و او را بر پیچیدگی علم خود آگاهی دادهام. او در خانه من به دنیا آمده است. او اول کسی است که بر فراز خانه من اذان میگوید و بتها را میشکند و آنها را از بالای کعبه به صورت میاندازد. خوشا به حال کسی که او را دوست میدارد، از او اطاعت میکند و او را یاری مینماید. وای بر کسی که بغض او را دارد، از او سرپیچی میکند، او را خوار مینماید و حق او را انکار مینماید. در این سه روز در هر محفلی سخن از این مولود مبارک و استثنایی بود، به خصوص باز نشدن قفل در کعبه، شکافته شدن دیوار کعبه در روز روشن و دیدن آن توسط کفار، این مطلب را به صورت یک مساله عمومی در آورده بود.
طلوع نور علی (ع) در آغوش پیامبر (ص):
صبح روز چهارم در مقابل دیدگان به انتظار نشسته، ناگهان دیوار کعبه از مکان قبلی شکاف برداشت به حدی که فاطمه بنت اسد (ع) با فرزند عزیزش از آن جا خارج شدند. مردم همه نگاه میکردند، قبل از سوال کسی، فاطمه بنت اسد(ع)از بعضی وقایع داخل خانه خبر داد و از عظمت آن مولود و غذاهای بهشتی و این که نام این حضرت به ندای آسمانی علی (ع) است. ابوطالب (ع) و پیامبر(ص)پیش آمدند، فاطمه بنت اسد (ع) با مولود پیش آمد.
فاطمه بنت اسد(س) میفرماید: هنگامی که از کعبه خارج شدم و فرزند را نزد پیامبر(ص) گذاشتم، آن حضرت اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ آن حضرت گفت و فرمود: این مولودی است که بر فطرت به دنیا آمده است، در روز سوم ولادت یا روز سوم خروج از کعبه و در بعضی قولها دهم ذیالحجه حضرت ابوطالب(ع) ولیمه مفصلی داد و فرمود: بیایید برای ولیمه علی بن ابی طالب (ع) و قبلا 7 بار کعبه را طواف کنید و بعد بر فرزندم علی(ع) سلام کنید.
خداوند مادر علی(ع) را به درون کعبه دعوت کرد نه اینکه مادر امیرالمومنین(ع) خود وارد خانه کعبه شود، بلکه خداوند او را به درون خانه کعبه دعوت میکند؛ چراکه اگر فاطمه بنت اسد خود وارد خانه کعبه میشد، باید طبق معمول از در کعبه وارد میشد حال آنکه در برابر قدوم مولود فاطمه بنت اسد کعبه شکست و دیوار کعبه شکافته شد و از شکاف دیوار فاطمه بنت اسد وارد خانه خدا شد تا خانهزاد خداوند در کعبه، محلی که برای عبادت موحدان قرار داده شده است پا به این دنیا بگذارد.
آیا شکافتن کعبه برای امیرالمومنین علی(ع) که در بطن فاطمه بود نشانی از خضوع کعبه در مقابل حضرتش نبود؟ آیا کعبه با شکستن و شکافته شدن دیوارش نمیخواست تعظیم مقام علی(ع) را بنماید؟ آیا کعبه با شکستن خود نمیخواهد بگوید علی(ع) بر من نیز ولایت دارد و من که کعبه هستم و بیتالله مامور به خضوع در برابر علی(ع)؟
منابع:
علی ولید الکعبه، ص32
بحارالانوار
بحار الانوار، مناقب
مناقب ج2
از قدیم الایام سه مکان به عنوان قبر مطهر این بانوی بزرگوار مطرح است و هرکدام نیز طرفدارانی دارد.
1- قبری که در شهرک زینبیه امروز در نزدیکی دمشق، پایتخت فعلی کشور سوریه وجود دارد. علمای قدیم از این مکان (شهرک زینبیه) به «غوطه» یا «راویه» تعبیر آوردهاند. زائران ایرانی که جهت زیارت به سوریه میروند، این مکان را زیارت میکنند.
2- محلی که در شهر قاهره پایتخت مصر به نام «زینبیه» مشهور است.
3- شهر مدینه نیز به عنوان محل دفن حضرت زینب علیها السلام معرفی شده است، گرچه در مدینة النبی محلی به این نام مثل دمشق و قاهره وجود ندارد.
برای هر یک از این احتمالات میتوان چند نفر از علماء را نام برد. تعدادی از عالمان مصری مثل قاضی شبراوی شافعی( الاتحاف بحب الاشرف، الشیخ عبدالله بن محمد الشبراوی، ص 93) . ، شبلنجی و شیخ حسن عدوی خمراوی (نورالابصار، شبلنجی ، ص 183 . الطبقات الکبری المسماة بلواقح الانوار، شعرانی، ج 1 ص 27 . مشارق الانوار فی فوز اهل الاعتبار، الشیخ حسن العدوی الخمراوی، قاهره، 1285 ه . ق.، ص 156،) و عده دیگری از علمای مصری که ظاهرا یا از عرفا و یا شافعی و از محبین و علاقمندان اهلبیتبودهاند معتقدند که حضرت زینب علیها السلام، در مصر مدفون شده است. مرحوم شیخ جعفر نقدی مؤلف کتاب «زینب الکبری علیها السلام» و نسابه عبیدلی نواده امام سجاد علیه السلام در کتاب اخبار الزینبات (اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، ص 125- 122 )نیز این احتمال را تقویت کردهاند. در محافل علمی مانیز بعضی از بزرگان مثل مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی متمایل به مصر است.
مرحوم حاج شیخ عباس قمی به نقل از استاد خودش مرحوم محدث نوری ( هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، حاج شیخ عباس قمی، ص 353)، محمد حسن خان در خیرات حسان) خیرات حسان، محمد حسن خان، سنه 1304ه.، ج 2، ص 29،) سید حسن صدر در نزهة اهل الحرمین( نزهة اهل الحرمین، السید حسن الصدر، ط مطبعة سرفراز الملیة فی لکنهو الهند، 1354ه. ص 39 ) و محقق و نویسنده بزرگ، محمد حسنین سابقی در کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام احتمال شام را تقویت کردهاند. محقق اخیر با روشی عالمانه احتمال مصر را رد کرده و با قرائن و شواهدی اثبات کرده است که حضرت زینب کبری علیها السلام در شام دفن شده است.
از میان کسانی که معتقدند این بانوی گرامی در مدینه مدفون است، میتوان مرحوم بیرجندی مؤلف کتاب کبریت الاحمر ، عباسقلی خان سپهر مؤلف کتاب الطراز المذهب )الطراز المذهب، ص 485)، که در تکمیل «ناسخ التواریخ» بوده ویک جلد آن مربوط به حضرت زینب علیها السلام است و مرحوم سید محسن امین در اعیان الشیعه ( اعیان الشیعه، سید محسن امین، چاپ بیروت، 10 جلدی، ج 7، صص 137- 141) را نام برد.
برای هر یک از این سه احتمال دلائلی ذکرشده است که پس از بیان هر یک، به نقد و بررسی آنها خواهیم پرداخت .
الف: احتمال مصر
برای این احتمال دلیل زیر بیان شده است:
نسابه عبیدلی در کتاب «اخبار الزینبات» 6 روایت نقل کرده است که بر اساس مضمون آنها باید حضرت زینب علیها السلام درمصر دفن شده باشد، ما برای جلوگیری از طولانی شدن کلام روایات را ذکر نمی کنیم. ( اخبار الزینبات، نسابه عبیدلی، صص 115- 122).
نقد و بررسی
این روایات از نظر سند و محتوا قابل اعتماد نیست. محمد حسنین سابقی نویسنده کتاب مرقد العقیله زینب علیها السلام اشکالاتی را براین احادیث وارد کرده است که به اختصار بیان میگردد:
بررسی روایات از نظر سند
1- اکثر راویانی که عبیدلی این روایات را از آنان نقل کرده است، مجهول هستند و پس از بررسی و تتبع فراوان در کتب رجال وتراجم و نسب هیچ اثری از آنان به دست نیاوردیم. اینان عبارتند از:
زهران بن مالک - عبدالله بن عبدالرحمن العتبی - علی بن احمد الباهلی - قاسم بن عبدالرزاق - محمد بن عبدالله - علی بن محمد بن عبدالله - عسامة المعافری - عبدالملک بن سعید الانصاری - وهب بن سعید الاوسی - اسماعیل بن محمد البصری - حمزة المکفوف .
با آنکه سیوطی شرح حال تابعان و محدثان و راویان و مورخان قدیم و جدید مصر را نوشته است، اما شرح حال هیچکدام از این چند نفر که یاد کردیم در کتاب وی نیامده است. و چون وضع اینان بر ما مجهول است، طبعا روایتشان نیز فاقد اعتبار خواهد بود. از این گذشته سند روایت دوم به مصعب بن عبدالله بن مصعب بن ثابت زبیری (متوفی 233 )میرسد که از یک خانواده مخالف و دشمن سرسخت اهل بیتبوده و دشمنی این خانواده با علی علیه السلام و خاندان او در میان مورخان و دانشمندان ما مشهور و امر مسلمی است، بنابر این روایت چنین شخصی نمیتواند قابل اعتماد و استناد باشد.
صفحات: 1· 2
برای آشنایی بیشتر با اعمال این روز ،مفاتیح الجنان را تورقی کردیم . در بخش اعمال ماه رجب ،عبادات بسیاری برای نیمه رجب برشمرده شده است که برجسته ترین آنها اعمال ام داوود است که در زیر به اعمال این روز و همچنین اعمال معروف به “ام داود” تقدیم حضورتان می شود باشد که ما را نیز از دعای خیرتان محروم نفرمائید
روز نیمه رجب روز مبارکى است و در آن چند عمل است .
اوّل : غسل
دوّم : زیارت حضرت امام حسین علیه السلام از ابن ابى بصیر منقول است که گفت سؤ ال کردم از حضرت امام رضاعلیه السلام که در چه ماه زیارت کنیم امام حسین علیه السلام را فرمود در نیمه رجب و نیمه شعبان .
سیّم : خواندن نماز سلمان (به مفاتیح الجنان رجوع شود)
چهارم : چهار رکعت نماز بخواند و بعد از سلام دست خود را پهن کند و دعایی که در مفاتیح الجنان وارد شده است بخواند.
پنجم : عمل امّ داوود که عمده اعمال این روز است و براى برآمدن حاجات و کشف کُرُبات و دفع ظلم ظالمان مؤ ثّر است و کیفیّت آن بنا بر آنچه در مصباح شیخ است آنست که چون خواهد این عمل را بجا آورد روزه بگیرد روز سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم را پس در روز پانزدهم نزد زوال غسل کند و چون وقت زوال داخل شود نماز ظهر و عصر را بجا آورد در حالتیکه رکوع و سجودشان را نیکو کند و در موضع خلوتى باشد که چیزى او را مشغول نسازد و انسانى با او تکلّم ننماید پس چون از نماز فارغ شود رو به قبله کند و بخواند حمد را صد مرتبه و سوره اخلاص را صد مرتبه و آیة الکرسى را ده مرتبه و بعد از اینها بخواند سوره انعام و بنى اسرائیل و کهف و لقمان و یَّس و صافّات و حَّم سجده و حَّمعَّسَّق و حَّم دخان و فتح و واقعه و مُلْک و نَّ وَ اِذَا السَّماَّءُ انْشَقَّتْ و ما بعدش را تا آخر قرآن و چون از اینها فارغ شود در حالتى که رو به قبله باشددعایی که در مفاتیح الجنان وارد شده است بخواند.
سر ني در نينوا مي ماند، اگر زينب نبود
كربلا در كربلا مي ماند، اگر زينب نبود
چهره ی سرخ حقيقت بعد از آن طوفان رنگ
پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود
چشمه ی فرياد مظلوميت لب تشنگان
در كوير تفته جا مي ماند اگر زينب نبود
زخمه ی زخمي ترين فرياد در چنگ سكوت
از طراز نغمه وا مي ماند اگر زينب نبود
در طلوع داغ اصغر، استخوان اشك سرخ
در گلوي چشم ها مي ماند اگر زينب نبود
ذوالجناح دادخواهي ، بي سوار و بي لگام
در بيابان ها رها مي ماند اگر زينب نبود
در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب
پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود
خواهرم برای اینکه زیباتر از همیشه باشی به این چند دستور عمل کن:
چشم پوشی از گناهان را سورمه چشمانت کن که زیباتر گردند.
رنگ راستگویی بر لبانت بکش تا براقتر شوند.
از سرخاب زندگی برای صورتت استفاده کن که در فروشگاههای ایمان عرضه می گردد.
همیشه از صابون استغفار برای زدودن چرک گناهت استفاده کن که بوی بهشتی دارد.
گوشواره ادب را زینت گوشهایت کن.
با کرم وضو صورتت را نورانی کن.
با بیمه عشق به خدا خود را از هر آسیبی مصون نگهدار.
“اللًّهُـ‗__‗ ـمَ ” صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَی “مُحَمَّـ‗__‗ ـدٍ ” وَ آلِ “مُحَمَّـ‗__‗ ـَد ” و “عَجِّـ‗__‗ـل ّ ” “فَّرَجَهُـ‗_ _‗ـم “
نجوم السرد بذکر علما يزد
سيد جواد مدرسي
مکان چاپ: يزد
تاريخ چاپ: 1384
ناشر: اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي يزد
کتاب النجوم السرد بذکر علماء يزد ادامه سنت شرح حال نويسي علماي شهري است که سالها پيش تأليف شده و اکنون به زيور طبع آراسته شده است. نويسنده آن آيت الله سيد جواد مدرسي متولد 1304 شمسي است که افزون بر استفاده از کتابها و منابع مختلف خطي و چاپي ، از خاطرات شفاهي خود نيز بهره برده و اثري ارجمند در شرح حال علماي شهر يزد فراهم آورده است.
در سالهاي اخير مؤسسه ريحانة الرسول (ص) هم فرهنگنامه اي از شخصيت هاي يزد منتشر کرد اما اين کتاب به سبک سنتي و صرفا در شرح حال علماي يزد است که اکنون توسط اداره ارشاد استان يزد به چاپ رسيده است.
در اين کتاب برخلاف سنت شرح حال نويسي کهن که همراه با مبالغه و اغراق است، شرح حال ها بسيار صريح و بي ريا نوشته شده و سعي شده است تا مهم ترين مطالب مربوط به شخص ارائه شود.
در اين کتاب نامي از علماي ابرقو و طبس که در آن زمان جزو استان يزد نبوده به ميان نيامده است.
در اين کتاب جمعا شرح حال 345 نفر آمده و کتاب در 760 صفحه به چاپ رسيده است.
در مقدمه اين کتاب شرح حالي هم از مؤلف کتاب آمده که نسبتا مبسوط و مفصل است که خود از جهات مختلف سودمند است. در آنجا دو خاطره جالب از ملاقات ايشان با امام خميني هم آمده است. اين مقدمه توسط آقاي سيد محمد حسين مدرسي نوشته شده است.
به همت مدیریت استانی حوزه علمیه خواهران استان یزد اردوی طلیعه حضور با حضور 300 نفر از طلاب از10 مدرسه علمیه خواهران استان در بوستان ولایت یزد برگزار شد.
سخنران اول این اردوی فرهنگی - اموزشی آقای هژبری ,کارشناس مسائل سیاسی ضمن اشاره به بصیرت سیاسی طلاب و شعارهای سال بیان داشت:"مقام معظم رهبری در عید هرسال نامی برای آن سال انتخاب می نمایند که البته این نامگذاریها بر اساس شرایط داخلی کشور ,منطقه و بین الملل است لذا نامگذاریها علت دارد زمانی که حضرت آقا احساس کردند انضباط اجتماعی وجود ندارد سالی را با عنوان انضباط اجتماعی مطرح کردند و امسال با توجه به شرایط داخل و خارج کشور, سال را حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی نام گذاری کردند.”
ایشان در ادامه افزودند:"امسال نقشه دشمن دارای دو سناریو است سناریوی سیاسی و سناریوی اقتصادی هدف دشمن از این سناریوها فشار به بدنه جامعه و به سازش کشاندن مردم است ما باید بیدار و هوشیار باشیم و هر کدام به عنوان ملبغان ومروجان دین خدا همه ملت را بسیج کنیم و با شرکت حداکثری خود در انتخابات مشت محکمی به دهان دشمن بزنیم و اسلام عزیز را زنده نگه داریم."ایشان در پایان سخنان خود گرایشهای سیاسی مطرح درکشور را تشریح نمودند.
سخنران دوم سرکار خانم قیاسی با اشاره به نظام آموزش و شرایط تحصیل در حوزه بیان داشتند:"طلبه باید شان و هدف خود را پیدا کند هدف و شان طلبه خودسازی و دیگر سازی است بنابراین باید تلاش کرد و وقت گذاشت .جامعه از یک طلبه توقع بالاتری از افراد عادی دارد و شما نمیتوانید جایگاه خود را با افراد دیگر جامعه مقایسه کنید شما باید در همه امور دینی و اخلاقی بیشتر و بهتر از یک فرد عادی عمل کنید .”
ایشان در ادامه افزود:"آفت حوزه ها ,مدرک گرایی است حواسمان باشد با یک تکه کاغذ نمی شود جامعه بشری را اصلاح کرد نمیتوان حوزه علمیه را رشد داد.ما الان به فرموده رهبری در موقعیت خیبریم دشمن مستاصل شده و اسلام به سمت اوج عزت است باید با پیروی از ولایت فقیه اسلام را به قله افتخار برسانیم.”
سخنران سوم سرکار خانم ساروخانی مدیر مدرسه علمیه حضرت زینب(س) با اشاره به زی طلبگی بیان داشتند:"به فرموده امام خمینی(رحمه الله علیه)مهم ترین شئون طلبگی ساده زیستی است اگر طلبه دنیا طلب باشد توقع نداشته باشد که مردم به نظر نیک به او نگاه کنند.”
حجت الاسلام و المسلمین آقای محمدی مدیر حوزه علمیه خواهران استان یزد نیز در جمع طلاب حاضر شدند و با اشاره به تقویت و افزایش انگیزه جهت تحصیل علوم حوزوی ,بیان داشتند:"من به به شما طلبه های عزیز و گرانقدر تبریک می گویم که چنین راهی را انتخاب نمودید علوم حوزوی بهترین رشته تحصیلی است هرچند علوم دیگر نیز خوب است و به راحتی و آسایش زندگی دنیوی کمک می کند ولی علوم حوزوی هم آرامش دنیوی را به همراه دارد و هم سعادت اخروی .”
ایشان در پایان افزودند:سعی کنید از فرصتهای جوانی خوب استفاده کنید در راه خوبی قدم گذارده اید. انشاالله خوب هم تلاش کنید خوب درس بخوانید و خوب عمل کنید تا هم به حال خود ,خانواده و جامعه مفید باشید.”
در این اردو طلاب مدارس علمیه الزهرا(س) یزد ,حضرت زینب(س),حضرت زهرا(س) احمداباد و میبد و,ریحانه الرسول و فاطمه الزهرا اردکان غرفه های زیبایی با عناوین شعار سال,مهدویت ,شهدا ی طلبه ,حجاب و عفاف و هنرهای دستی برپا کردند.
در این اردو طلاب فعالیتهای فرهنگی خود را در قالبهای دکلمه,مقاله,سرود, تواشیح و نمایش به عرضه گذاشتند.
امشب شب آرزو هاست
بدانكه اولين شب جمعه ماه رجب را«ليلة الرغاب»(يعنى شب دلدادگان)مىگويند و براى آن عملى با فضيلت بسيار از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله وارد شده كه آن را سيّد در كتاب«اقبال»و علاّمه حلى در«اجازه بنى زهره»نقل كردهاند،بعضى از فضيلت آن اينكه به سبب انجام آن گناهان بسيار آمرزيده مىشود،و نيز نمازى در آن وارد شده كه هركه آن را به جاى آورد هنگام شب اوّل قبرش حق تعالى ثواب آن را به نيكوترين صورت و با روى گشاده و درخشان و زبانى گويا به سوى او مىفرستد،پس به او مىگويد:اى حبيب من تو را بشارت باد كه از هر شدّت و سختى نجات يافتى،بنده مىگويد تو كيستى؟به خدا سوگند من چهرهاى زيباتر از چهره تو نديدم،و سخنى شيرينتر از سخن تو نشنيدم،و بويى بهتر از بوى تو نبوييدم!!پاسخ ميدهد:من ثواب آن نمازم كه در فلان شب،از فلان ماه،از فلان سال به جاى آوردى امشب نزد تو آمدم تا حقّت را ادا كنم،و مونس تنهايى تو باشم،و هراس را از تو برگيرم و هنگامىكه در صور(شيپور قيامت) دميده شود،در عرصه قيامت سايهاى بر سرت خواهم افكند،پس خوشحال باش كه خير هرگز از تو جدا نخواهد شد.
كيفيت اين نماز چنين است:
اولين پنجشنبه ماه رجب را روزه مىدارى،چون شب جمعه داخل شود،ما بين نماز مغرب و عشا،دوازده ركعت نماز بجاى مىآورى،هر دو ركعت با يك سلام به اين ترتيب كه در هر ركعت يك مرتبه سوره«حمد»و سه مرتبه«سوره قدر»و دوازده مرتبه«سوره توحيد»مىخوانى و هنگامى كه از نماز فارغ شدى هفتادمرتبه مىگويى:
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ النَّبِيِّ الْأُمِّيِّ وَ عَلَى آلِهِ {وَ آلِ مُحَمَّد}.
خدايا!بر محمّد پيامبر درس ناخوانده و خاندانش درود فرست
سپس به سجده مىروى و هفتاد مرتبه ميگويى:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ .
پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح
آنگاه سر از سجده بر مىدارى و هفتاد مرتبه مىگويى:
رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ تَجَاوَزْ عَمَّا تَعْلَمُ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَلِيُّ الْأَعْظَمُ .
پروردگارا!مرا بيامرز و بر من مهرورز و از آنچه از من مىدانى بگذر،تو خداى برتر و بزرگترى
دوباره به سجده مىروى و هفتاد مرتبه مىگويى:
سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبُّ الْمَلائِكَةِ وَ الرُّوحِ .
پاك و منزّه است پروردگار فرشتگان و روح
سپس حاجت خود را مىطلبى كه به خواست خدا برآورده خواهد شد.
آگاه باش زيارت حضرت رضا عليه السّلام در ماه رجب مستحب است،و انجام آن در اين ماه امتياز خاصى دارد،همانگونه كه انجام عمره در ماه رجب فضيلت دارد تا جايى كه روايت شده انجام آن در اين ماه،در فضيلت همتاى حج است و نيز نقل شده:حضرت سجاد عليه السّلام در ماه رجب به عمره مشرّف شده بود،و شب و روز نزد كعبه نماز مىخواند،و در حالى كه پيوسته در سجده بود اين ذكر از زبان ايشان شنيده مىشد:
عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِكَ فَلْيَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِكَ
گناه از بندهات بزرگ شده،پس بگذر گذشت از سوى تو زيبا باشد.
مرحوم آيت الله آقاي نجفي مرعشي (ره) با خود عهد مي کند که چهل شب چهارشنبه به نيت
ديدار حضرت صاحب الامر (ع) پياده به مسجد سهله برود. ايشان مي گويد: «شايد شب
چهارشنبه سي و پنجم بود که در بين راه سيد عربي را ديدم در حدود دو ساعت در محضر
ايشان بودم. در مورد مطالبي صحبت شد. از جمله در مورد استخاره سخن به ميان آمد
فرمودند: «اي سيد! با تسبيح چگونه استخاره مي کني؟» گفتم: «سه مرتبه صلوات مي فرستم
و سه مرتبه مي گويم أستَخيرُالله بِرَحمَتِهِ فِي عافِيه پس تعدادي از دانه هاي تسبيح را مي گيرم و
مي شمارم اگر دو تا ماند بد است و اگر يکي ماند خوب است.» فرمودند: «اين استخاره باقي
مانده اي دارد که به شما نرسيده است. هر گاه يکي باقي ماند فوراً حکم به خوبي استخاره نکنيد
بلکه براي ترک عمل هم استخاره کنيد. اگر دو تا ماند معلوم مي شود استخاره اول خوب
است، اما اگر يکي ماند استخاره اول ميانه است.»
سپس فرمودند: «بعد از نماز صبح سوره يس، پس از نماز ظهر سوره ي نباء، بعد از نماز
عصر سوره ي نوح، پس از نماز مغرب سوره واقعه و بعد از نماز عشا سوره ملک را
بخوان.» آنگاه در تعريف و تمجيد از کتاب شرايع الاسلام مرحوم محقق حلّي فرمودند: «تمام
آن مطابق با واقع است مگر کمي از مسايل آن.» همچنين ايشان به خواندن قرآن و هديه کردن
ثواب آن براي شيعياني که وارث ندارند يا وارثشان يادي از آنها نمي کنند، احترام پدر و مادر،
زنده باشند يا مرده و احترام به ذريه سادات تأکيد فرمودند و به من گفتند: «قدر خود را به
خاطر انتساب به اهل بيت (ع) بدان و شکر اين نعمت را که موجب سعادت و افتخار فراوان
است به جاي آور.»
همچنين بر حفظ و يادگيري خطبه حضرت صديقه طاهره فاطمه زهرا (ع) در مسجد پيامبر
(ص) و خطبه شقشقيه اميرالمؤمنين (ع) و خطبه عليا مخدرّه زينب کبري (ع) در مجلس يزيد
(عليه العنه) تأکيد کردند و در خصوص تسبيح حضرت زهراء (س) و زيارت سيد الشهداء (ع)
از دور و نزديک و زيارت اولاد ائمه (ع) و صالحين و علماء سفارش کردند و فرمودند بعد
از نمازهاي پنجگانه اين دعا را بخوانيد:
«اَللّهُمَّ سَرِّحني عَنِ الهُموم وَ الغُمُوم وَ وَحشَهِ الصِّدر وَ وَسوَسَهِ الشيطان بِرَحمتکِ يا أرحَمَ
الراحمين»
در پايان به خواندن قرآن و نماز شب تأکيد کردند و فرمودند: «اي سيد! تأسف بر اهل علمي که
عقيده شان انتساب به ما است وليکن اين اعمال را انجام نمي دهند.»
در زمان شيخ مفيد (ره) مردي روستايي به نزد ايشان مي رود و مي پرسد بانويي باردار از
دنيا رفته و فرزند او در شکمش زنده است. آيا او را به همان حال دفن کنيم؟ شيخ مي گويد:
«آري او را دفن کنيد.» چون باز مي گردد سواري با شتاب پيش مي آيد و مي گويد: «شيخ مي
گويد شکم زن را بشکافيد و فرزند را بيرون بياوريد بعد او را دفن کنيد.»
پس از مدتي مطلب براي مرحوم شيخ مفيد (ره) روشن مي شود و مي فهمد اين تصحيح از
ناحيه مقدس امام زمان (ع) بوده است. به همين جهت در خانه خود مي نشيند و مي گويد:
«حال که ما در بيان احکام شرعي خطا مي کنيم همان بهتر که ديگر فتوا ندهيم.» آنگاه از
ناحيه مقدسه حضرت صاحب الامر (عج) توقيعي براي او صادر شد: «بر شما است فتوا دادن
و بر ماست که نگذاريم شما در خطا واقع شويد.» با صدور توقيع بار ديگر شيخ مفيد (ره) به
مسند فتوا مي نشيند.(1)
پی نوشتها :
(1) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، 216
مراجع تقليد، امانت الهي:
آقاي حاج محمد علي نمازي خواه در شب فوت مرحوم آيت الله حجّت (ره) در عالم رؤيا به
محضر امام زمان (ع) مشرّف مي شود. حضرت به او مي فرمايند: «ما ده هزار طلبه داريم،
يک امانت نزد يکي از آنها داريم که امشب به يک نفر ديگر منتقل مي شود. آقاي نمازي خواه
صبح که از خواب بر مي خيزد مي شنود که از بلندگوي صحن مطهر قرآن پخش مي شود و
اعلام مي کنند آيت الله حجت (ره) به رحمت الهي رفته اند و پس از آن دوران مرجعيت آيت
الله بروجردي (ره) آغاز گرديد.»(1)
(1) شیفتگان حضرت ولی عصر (عج) ، ج1 ، ص198.
با لبخندت الفبا را یاد گرفتم و با مهربانی ات نوشتن را آغاز کردم. با نوازش دستان گرم و پرمهرت خواندن را یاد گرفتم، (الف-ب-پ… بابا آمد، آب، …)
روز اول که به مدرسه آمدم، داشتم به تو نگاه می کردم. نگاه تو مهربان بود مثل یک مادر، دستان نوازشگرت بوی مادرم را می داد که مایه آرامش من است.
ای شمع سوزانم که می سوزی تا من بمانم! دستان مهربانت را می فشارم و بر آن بوسه می زنم، وجود تو بود که من قد کشیدم و قلم را در دست گرفتم و خواندن و نوشتن را آغاز کردم. تو برایم ذوق کردی و خندیدی، تا من شاد شوم و بزرگتر شوم و من را بدرقه کردی تا راه را طی کنم و به مسیر راهم چشم دوختی و آرام زیر لب دعا گویم شدی تا راه را به درستی طی کنم و تا انتها موفق شوم، بدرقه ام کردی و دعا کردی تا خدا همیشه پشت و پناهم باشد.
گلی بی آب بودم، تو آمدی مانند ابر، برایم مثل باران مهربانی باریدی و نیز یک بار دیگر مانند آفتاب، بر من تابیدی، تا گلی همیشه خندان و با طراوت شوم و تو قد کشیدنم را تماشا کردی و لبخند زدی.
تو خورشید ی بی غروب و بارانی بی پایانی. تو سرچشمه محبتی که تمام مهربانی را به من هدیه کردی و به من آموختی آن چه را که باید می آموختم.
درس زندگی را تو به من یاد دادی، نابینا بودم و تو بینایم کردی و راه زندگی را روشن و نشان دادی.
و اینک:
چه را تقدیمت کنم که جبران محبت هایت باشد؟
گل سرخ، گل سفید، گل زرد، همه با هم دسته شدند تا تقدیمت کنم. گل سرخ ، خنده من، گل سفید قلب پاک تو و گل زرد الفبای مهربانی است، همه را با هم تقدیمت می کنم و بر دستان پرمهرت بوسه می زنم.
زهرا چنانی
زندگینامه حجر بن عدی
براستى قلم در برابر عظمت و وفاى حجر، عاجز و نا توان است. او کسى نبود که بزرگیها و فداکاریهاى او را بتوان به آسانى ترسیم کرد، مرد وفا بود، شب زنده دار و روزه دار بود او یک مسلمانان راستین بود. از دوران جوانى، دلاورى و شجاعت با سرشت او در هم آمیخته شده و خون حماسه و پیکار در رگهاى او جارى بود.
او در نوجوانى همراه برادرش “هانى بن عدى” به حضور پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله شرفیاب شد و به آئین اسلام گروید. او از دوران حیات پیامبر چیزى درک نکرد و پس از زمان اندکى که از مسلمانانى او مى گذشت پیامبر از دنیا رفت و در جنگهاى زمان آن حضرت نیز اسم او به چشم نمى خورد.
او در عین رزم جوئى، مرد تقوى و نیایش و معنویت بود و به همین سبب او را حجر الخیر مى نامیدند، در برابر حجر شر که از یاران معاویه بود. او نسبت به مادرش همواره نیکى مى کرد و نماز و روزه فراوان انجام مى داد. او هرگز بى وضو نمى ماند و هر وقت وضو مى گرفت، نماز مى خواند. دعاى او در پیشگاه، پروردگار به هدف اجابت مى رسید.
حجر مرد هدف و عقیده بود، او به مردان حق و فضیلت عشق مى ورزید، او هنگام مرگ “ابوذر” در ربذه همراه اشتر بر بالینى او حاضر شد، آرى مردان خدا از همرزمان خود چنین یاد مى کنند! حجر شیفته حق و عدالت و تشنه فضیلت و مردانگى و پیرو راستین اسلام بود و همه این ها را در وجود على مى دید.
حجر در زمان علی
و در میان یاران حضرت على (علیه السلام) نمونه بود. او در مدت خلافت امیر مؤمنان (علیه السلام) در هر سه جنگ صفین، نهروان و جمل در رکاب آنحضرت شمشیر مى زد او پیش از شروع جنگ صفین، روزى پشتیبانى خود را از امیر مؤمنان (علیه السلام) چنین اعلام کرد “ما زاده جنگ و فرزندان شمشیریم مى دانیم جنگ را از کجا باید شروع کرد و چگونه از آن بهره بردارى نمود، ما با جنگ بزرگ شده و آن را آزموده زود شناخیتم ما داراى یاران نیک، خویشاوندان و عشیره فراوان، رأى آزموده و نیروى پسندیده اى هستیم اینک اختیار ما در دست توست، اگر به شرق یا غرب جهان بروى، در رکاب تو هستیم و هر چه دستور بدهى اطاعت مى کنیم.
صفحات: 1· 2
فقر اینه که صبح ساعت پنج،بیدار شی بری جلو آینه که آماده شی بری بیرون ولی هنوز نماز تو نخونده باشی ! فقر اینه که ۶ بار مکه رفته باشی و هنوز یك بار تفسیر قرآن رو نخونده باشی! فقر اینه که هر سال عاشورا به در و همسایه نذری بدی اما ندونی امام حسین چرا شهید شد ! فقر اینه كه بگی اسلام بد و از مد افتاده و قدیمیه و باد بندازی تو گلوت و بگی ما عوضش مولوی داریم اما ندونی مولوی گفته من فقط قرآن رو منظوم كردم چه برسه به اینكه بدونی چرا ! فقر اینه كه فرق خرافه ها و كینه ها رو از دین ندونی! فقر اینه كه از اسلام متنفر باشی وقتی فقط اسمش رو شنیدی و حتی معنی اسمش رو هم نمیدونی ! فقر اینه كه هر حكم و عقیده ای رو نسبت به میزان لذتش بسنجی و اگر حال نمی داد یا سخت بود،به اسم تمدن آزادی لگدمالش كنی فقر اینه که تو اوج تمدن و فرهنگ و دین باشی ولی جایگاه تو ندونی و حسرت یه شب پاریس و لاس وگاس رو داشته باشی ! فقر اینه که با محجبه ها بی احترام باشی ولی با یه خانم سانتی مانتال خیلی مودبانه برخورد کنی ! فقر اینه که شیعه ی امام علی باشی و مردم بی گناه رو برای شیطان قربانی بگیرن،ولی تو از این غصه نمیری ! فقر اینه که مسلمونا رو به گناه عشق به پیامبر آخرالزمان وعده داده شده تو همه ی کتاب های مقدس بسوزونن،وتو نگران گرونی مرغ و برنج و نرخ سکه تو بازار باشی ! فقر اینه که شاه بیت خلقت منتظر آدم شدنمون باشه و ما خودمون رو منتظر ظهورش بدونیم و مرتب بگیم اللهم"خودت” عجل لولیک الفرج،بعدش شمار گناهامون هر روز دل نازنین شو برنجونه! فقر یعنی وقتی تو گوشیه من فیلم و شعر مذهبی میبینی بگی برو بابا توام با این فیلمات امله عقب افتاده.
فقر اينه سالها تو حوزه باشي و با قال الصادق و قال الباقر نفس بكشي ، نام مبارك زهراي اطهر رو هرروز بالاي سر در حوزه ببيني و هر روز بشنوي سرباز امام زماني و …… و بعدش سال آخرت كه شد بگي راستي حوزه چي بما داد نه كار گيرمون اومد نه جايي مارو ميخوان و الي آخر …
رهبر انقلاب اسلامي سران سه قوا را به
نگه داشتن احترام انتخابات توصيه
مؤكد كردند و افزودند: هيچ كس نبايد
به هيچ نحوي در انتخابات دخالت كند
تا انتخابات براساس روال قانوني انجام
و مجلس بر اساس تشخيص و انتخاب
مردم تشكيل شود.
اردیبهشت سال گذشته آیت الله صالحی نجف آبادی، رخت به دیار باقی کشید. آنهایی که با مباحث فکری و بخصوص تاریخ تحلیلی اسلام آشنایی افزون تری دارند، آگاهند که آثار و افکار آن زنده یاد چه تاثیر جدی و عمیقی بر برخی دیدگاه ها در چهار دهه اخیر داشته است.
شاید مهمترین ویژگی آیت الله صالحی نجف آبادی طرح پرسش هایی مردافکن و البته قابل تامل درباره برخی مفاهیم بود که کمتر کسی درباره آنها سخن گفت. کتاب شهید جاوید آن زنده یاد سرفصل نوینی در بحث های مربوط به قیام سیدالشهدا(ع) باز کرد و اسباب توجه جدی تر به این قیام تاریخی و سرنوشت ساز شد. این کتاب و برخی مباحث دیگری که مرحوم نجف آبادی در انداخت، فضایی نشاط آور و پرتحرک به مباحث حوزوی داد.
یک سال از مرگ آیت الله نعمت الله صالحی نجف آبادی، عالم آزاده و فرهیخته می گذرد و در طول این یک سال، برای من که حدود بیست سال با این مرد نواندیش دینی مراوده و رفت و آمد داشتم، مشخص شد که جامعه ایران چه انسان والایی را از دست داده است. شاید من نتوانستم در طول بیست سال، این مرد را که آزادی در اندیشه داشت، آن طور که در طول این یک سال به شخصیت علمی و معنوی و انسانی او پی بردم، بشناسم. در سالگرد این دانشمند فرهیخته و فرزانه نکات زیر را می توانم برای او بیان نمایم؛ هرچند قلم این حقیر قدرت پرداختن به مکارم اخلاق و فضایل و علوم این مرد را ندارد و لیکن به عنوان ادای دین به آن همه صافی اعتقادی نوشتن این مختصر را برخود فرض می دانم.
۱) از ایشان ۱۲ اثر به صورت کتاب در دسترس خوانندگان و دانش پژوهان قرار دارد که در زمینه های مختلف مذهبی، فقهی، حقوقی و تاریخی تدوین و تالیف شده است. هریک از این کتاب ها را ایشان با وسواس و سعه صدر و با حوصله زیاد تدوین کرده است. این نکته را از استحکام و انسجام کتاب ها و ماندگاری و پایداری و قدمت آنان می توان دریافت.
نخستین کتاب ایشان، جمال انسانیت یا تفسیر سوره یوسف است که بعد از گذشت سی سال از تالیف و انتشار آن هنوز دانش پژوهان و محققان و قرآن شناسان طالب آنند که اکنون به چاپ پانزدهم (به وسیله انتشارت امید فردا) رسیده است و البته کتاب معروف تر ایشان به نام شهید جاوید که در سال ۱۳۵۰ به چاپ رسیده است، هنوز هم در پیشخوان کتابفروشی ها موجود است و مردم از آن استقبال می کنند و خواهان بررسی موضوعات آنند.
این کتاب نیز به وسیله انتشارت امید فردا به چاپ هفدهم رسیده است و برخی کتاب های دیگر ایشان نیز به چاپ های متعدد رسیده و مورد استقبال انسان های فرهیخته قرار گرفته است، از قبیل حدیث های خیالی، غلو و نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری که به وسیله نشر کویر به چاپ رسیده است و جهاد در اسلام (به وسیله نشر نی) و پژوهشی جدید در چند مبحث فقهی، مجموعه مقالات، ولایت فقیه، حکومت صالحان، عصای موسی یا درمان بیماری غلو و قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر که به وسیله انتشارت امید فردا طبع شده و در دسترس دانش پژوهان است.
مهمترین نکته مستتر در محتوای این کتاب ها این است ک ایشان هیچ گاه از حرف ها و نوشته های خود عدول نکرد و هیچ مطلبی را از کتب خود حذف یا بر آنها نیفزود که این خود، قدرت از درک درست و عمیق و نیز روشمندی آن زنده یاد در مباحث حکایت دارد.
۲) آخرین کتابی که از مرحوم صالحی نجف آبادی به چاپ رسید قضاوت زن در فقه اسلامی همراه چند مقاله دیگر بود. این کتاب، آنچنان تحولی را در جامعه زنان روشنفکر و تحصیلکرده و حقوقدانان ایجاد کرد که همه غافلگیرشدند.
ایشان در این کتاب از منظر یک فقیه و مجتهد طرح کردند که زن هم می تواند قاضی شود و دیگر مسوولیت های اجتماعی و سیاسی را می توان به او سپرد و تبعیض هایی که در مورد زنان از جانب مردان اعمال می شود از اصول اولیه قوانین اسلامی نیست بلکه این مسائل را مردانی طرح و ایجاد کرده اند که در موقعیت های مختلف قرار داشته اند.ایشان بر تمام این بدعت ها خط بطلان کشید و صریحا اعلام نمود که در ذات و کنه اسلام این تبعیض ها وجود نداشته و اینها آفریده مردان مغرض و جاه طلب بوده است. واقعا طرح این مسائل به صورت مسائل روز و از منظر فقه پویا در جامعه ای که افکار اینگونه با هجوم و البته انتقادات زننده و غیرکارشناسانه مورد تعرض قرار می گیرد، شجاعت و جوانمردی و جسارت می خواهد.
صفحات: 1· 2
﴿ بسم اللّه الرّحمن الرّحيم ﴾
حضرت آيت اللّه العظمى آقاى حاج شيخ لطف اللّه صافى(مد ظله العالى)، فقيه، اسلام شناس و انديشمند بزرگ معاصر، در شهر گلپايگان، قدم به صحنه هستى نهاد.
والدين
پدر او عالم عارف، مرحوم آيت اللّه آخوند ملا محمّد جواد صافى، (متولد 1287 هـ.ق) بود كه علاوه بر تخصّص، تحقيق، تأليف و تدريس در گرايشهاى مختلف علوم اسلامى مانند فقه، اصول، كلام، اخلاق، حديث و … ، در زمينه هنرهاى ارزشمندى چون شعر و خوشنويسى نيز سرآمد بود. زهد، تقوى، عشق به ولايت و فضيلتهاى علمى اخلاقى آن بزرگ مرد، از يك سو و مواضع قدرتمندانه او در سنگر امر به معروف و نهى از منكر و جبهه گيرىهاى صريحش در برابر افكار انحرافى، غيرمتديّنان، ظالمان و جابران آن روزگار از سويى ديگر، هر قدر كه مردم گلپايگان را شيفته و مطيع محض او مىنمود، هيأت حاكمه، خوانين و زورگويان را در برابرش شكنندهتر مىكرد؛ چنان كه آنها هميشه او را سدّ راه اعمال خلاف شرع و بدعتگذارىهاى خود ديده و تا زنده بود از غيرت دينى و خشم الهى او مىترسيدند.
آفتاب عمر آن عالم جليل القدر در افق عصر 27 رجب سال 1378 هـ.ق، مصادف با شب شهادت حضرت امام موسى كاظم، عليه السلام، غروب كرد.
مادر او بانوى فاضله، شاعره و عاشق اهل بيت، عليهم السّلام، فاطمه خانم، دختر حضرت آيت اللّه آخوند ملا محمّد على، بود.از ويژگىهاى بزرگ معنوى، اخلاقى، كه در وجود آن مرحومه، متبلور بود، مىتوان به تعبد، اخلاص، تقوى، معرفت به حضرت حق، شجاعت، صراحت لهجه، شوهر دارى كمنظير و اهتمام در تربيت كودكان، راز و نياز خاشعانه و ذكر و دعا و نماز شب اشاره كرد.
تحصيلات
آيت اللّه العظمى صافى، در نوجوانى قدم به وادى علم و معنويت، حوزه، نهاد و ميهمان صفاى حلقههاى صميمى درس و بحث و مَحرَم شور وصفناپذير مناجات نيمه شب پاكباختگان حوزه شد. ابتدا در گلپايگان، كتب پايه ادبيات عرب را نزد عالم جليل القدر، مرحوم آخوند ملا ابوالقاسم مشهور به «قطب» آغاز كرد و ادامه مباحث ادبيات، كلام، تفسير، حديث، فقه و اصول را تا پايان سطح در همانجا پى گرفت و در اين مدت حجم وسيع كتب مهم رشتههاى مذكور را نزد پدر بزرگوارش، حضرت آيت اللّه آخوند ملا محمّد جواد صافى آموخت. در سال 1360 هـ.ق، گلپايگان را با دنيايى از خاطرههاى شيرين دوران كودكى و نوجوانى و لذت حضور در كنار پدر و مادرى مهربان و دلسوز، كه اكنون از حسرت فراق او پريشان بودند، ترك كرد و رنج مشكلات هجرت به قم را پذيرا شد، تا با حضور در مجلس درس و بحث اساتيد بزرگ حوزه علميه قم به تكميل تحصيلات و تحقيقات خود بپردازد. ايشان چند سال بعد به نجف اشرف مشرف شد و در آنجا نيز از محضر مراجع عاليقدر آن حوزه، براى يك سال بهرهمند گشت.هوش و استعداد فوقالعاده و تلاش و جديّت در امر تحصيل او را مورد علاقه خاص اساتيد بزرگ قم و نجف قرار داد. حضرت آيت اللّه العظمى صافى پس از آن مجدداً به قم بازگشتند و بيش از پانزده سال حلقه نشين مجلس درس و بحث و اخلاق و عرفان مرجع پرافتخار شيعه، حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى و نيز يكى از مشاورين ويژه و برجسته و از اصحاب خاص استفتاء آن بزرگوار گشت و آن مرحوم، نظر به توانايى والاى علمى آيت اللّه العظمى صافى، پاسخگويى به سوالات مهم و حساسى از فقه و كلام شيعى و نيز نگارش كتاب ارزشمندى درباره مهدويّت را كه منتخبالاثر نام گرفت، به ايشان واگذار كردند.
از اساتيد مهم آن بزرگوار در قم، مراجع تقليد، آيات عظام: سيد محمّد تقى خوانسارى، حجّت، صدر، بروجردى و در نجف، آيات عظام: شيخ محمّد كاظم شيرازى، سيد جمالالدين گلپايگانى و شيخ محمّد على كاظمى را مىتوان نام برد.
ويژگيهاى آيت اللّه العظمى صافى
زهد، تقوى، اخلاص، قناعت، توكل، سعه صدر، صراحت لهجه و امر به معروف و نهى از منكر، از ويژگىهاى مهم روحى - اخلاقى اين فقيه وارسته است.وجودش، درياى بىكرانه عشق به انوار مقدس ائمه معصومين، عليهم السّلام، است و هر پگاه بعد از نماز، در دعاى عهد، مىتوان ترنّم تمنّاى دل شيداييش را در نغمه «العجل العجل يا مولاى يا صاحب الزمان» شنيد و او را عصرهاى جمعه، ميان خيل عاشقان مهدى (عج)، ميهمان لحظههاى پر معنويت مسجد جمكران، ديد.
تدريس، تحقيق و تسلط در زمينه علوم متنوع اسلامى همچون فقه، اصول، كلام، حديث، رجال و … ، تأليف حدود هشتاد اثر ارزشمند و محققانه به زبانهاى فارسى و عربى كه بعضى از آنها به چند زبان ديگر نيز ترجمه شده، از ويژگىهاى علمى ايشان است.برخوردارى از چنين موقعيتهاى والاى علمى، ايشان را در حوزه علميه قم، در رديف ممتازين قرار داد و بزرگانى چون آيات عظام: سيد جمالالدين گلپايگانى، بروجردى، امام خمينى و سيد محمد رضا گلپايگانى و بعضى ديگر، مقام بلند علمى - معنوى او را ارج نهادند؛ و آيتاللّه العظمى سيد جمال الدين گلپايگانى در حدود 60 سال پيش، اجتهاد متين و اوج مقام فقهى آيت اللّه العظمى صافى را طى مكتوبى مهم، اعلام كرد.
ايشان، سالها از طرف مرحوم آيت اللّه العظمى بروجردى و پس از ارتحال آن بزرگوار، از معدود كسانى بود كه مسووليت امتحان فضلاى حوزه در سطح عالى و درس خارج را داشته و شمارى از مجتهدان كنونى و مدرسين حوزه علميه قم، نزد معظمله امتحان دادهاند.اين فقيه گرانقدر، علاوه بر موارد مذكور، مطالعات گستردهاى در زمينه ادبيات و تاريخ اسلام و ايران داشته و ضمن آشنايى با قالبهاى گوناگون شعرى، در سرودن شعر نيز مهارت كامل دارند.
اين مرجع فرزانه، حتى اكنون نيز با تمامى مشغلههاى موجود، اخبار و مسائل دنيا و بالخصوص جهان اسلام را هر روز با دقت تمام از طريق رسانههاى گروهى دنبال كرده و بنا به اطلاعات وسيع تاريخى - سياسى، از قدرت تحليل بالايى در زمينه رويدادهاى منطقهاى، جهانى و دنياى اسلام برخوردار است و مصداق واقعى «عالِم به زمان» مىباشد.قبل از پيروزى انقلاب اسلامى، حضور در صحنههاى مختلف مبارزه با رژيم ستمشاهى باعث حساسيت ساواك، نسبت به اين فقيه آگاه گشت و بالاخره به توقيف يكى از كتب ايشان كه حاوى مطالبى در نقد فساد رژيم شاه بود، منجر شد. در همين حال نشر بعضى كتب مهم حضرت آيت اللّه العظمى صافى كه در دفاع از تشيع نگاشته بود نيز، در بعضى از كشورهاى عربى ممنوع شد و بدين صورت دولتمردان اين كشورها همسو با برخى مزدوران قلم بدست استعمار، نتوانستند خشم خود را ازنوشته هاى آگاهى بخش و بيدار كنندهاش، پنهان نمايند.
با پيروزى انقلاب اسلامى ايران، ايشان در سال 1358 هـ.ش، به عنوان عضو مجلس خبرگان اوّل، انتخاب و در سال 1359 هـ.ش، از سوى حضرت امام خمينى (قدس سره) به عضويت شوراى نگهبان منصوب شد و هشت سال به عنوان دبير شوراى نگهبان، منشأ خدمات ارزنده اى به نظام مقدس و مردم عزيز گشت، و در پاسدارى از حريم اسلام و قرآن، لحظه اى ترديد به خود راه نداد.حضرت آيت اللّه العظمى صافى، كه حداقل از دو دهه قبل، با وجود داشتن تمامى شرايط مرجعيت، كريمانه از آن گذشته بود، با ارتحال حضرت آيت اللّه العظمى گلپايگانى، قدس سره، در آذر ماه 1372 هـ.ش، بنا به تقاضاهاى مكرّر و اصرار پى در پى علما و مردم، بالاخره تصدى مرجعيت را پذيرفت.
صفات یک طلبه خوب چیست، نصیحت فرمایید؟
دوران جوانى یک طلبه، نقش اساسى اى در آینده او دارد. اگر طلبه خود را در آن دوران ساخت و از وقت خود به بهترین وجه استفاده نمود( 1)، آینده درخشانى خواهد داشت. کسب معنویت، تقرب به خدا و تهذیب نفس مراحلى است که اگر طلبه جوان در همان ابتداى طلبگى در کنار خوب درس خواندن به آن اهمیت دهد، موفقیت او حتمى است. براى خدا درس بخواند و امور را به پروردگار واگذار نماید، ان شاء الله نورانیتى کسب خواهد کرد که سعادت دنیا و آخرت را به دنبال خواهد داشت.
فرصت را مغتنم شمارید که جوانى زود گذر است، موفق باشید.
————————
( ۱) امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «الفرصة تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر; فرصت ها همچون عبور ابرها مى گذرد، بنابراین فرصت هاى نیک را غنیمت بشمارید». (نهج البلاغه، حکمت ۲۱); امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «اضاعة الفرصة غصة; از دست دادن فرصت غم انگیز است». (نهج البلاغه، حکم ۱۱۸); امیرالمؤمنین(علیه السلام) مى فرماید: «فان لکل شىء مدة واجلا; هر چیزى وقت مشخصى دارد و سرآمدى معین». (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۰); امیرالمؤمنین(علیه السلام)مى فرمایند: «کل معاجل یسال الانظار وکل مؤجل یتعلل بالتسویف; آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند وآنان که مهلت دارند کوتاهى مىورزند». (نهج البلاغه، حکمت ۲۸۵);
امیرمؤمنین(علیه السلام) مى فرمودند: «فلیعمل العامل منکم فى ایام مهله قبل ارهاق اجله وفى فراغه قبل اوان شغله وفى متنفسه قبل ان یؤخذ بکظمه; هرکس از شما که اهل علم است باید عمل کند در روزگارى که مهلت دارد پیش از آنکه مرگ فرا رسد و در ایام فراغتش پیش از آنکه گرفتار شود و در ایام رهایى اش پیش از آنکه گلوگاه او ]به وسیله مرگ[ گرفته شود». (نهج البلاغه، خطبه ۸۶); امیرمؤمنین(علیه السلام)مى فرمودند: «بادروا بالاعمال عمرا ناکسا او مرضا حابسا او موتا خالسا; به سوى اعمال نیکو بشتابید پیش از آنکه عمرتان پایان پذیرد یا بیمارى مانع شود و یا تیر مرگ شما را هدف قرار دهد». (نهج البلاغه، خطبه ۲۳۰).
در برخی از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدی(ع) قبل از ظهور در «ذی طوی» به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام می شود.قائم(ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر ـ سیصد و سیزده تن ـ از گردنه ذی طوی پایین می آیند تا آنکه پشت خود را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمی آورد.
اشاره:
پنهان زیستی امام مهدی(ع) نه تنها چگونگی زندگی آن حضرت را در هاله ای از اسرار فرو برده که بسیاری از موضوعات مربوط به حیات آن امام را نیز جزو امور پنهان نظام هستی قرار داده است.یکی از مهم ترین این امور پنهان، محل زندگی آن حضرت در طول غیبت ایشان است. از این رو بسیاری علاقه مندند بدانند که خورشید پنهان در کدامین بخش از این کره خاکی به گذران عمر می پردازد و به بیان دیگر کدامین قسمت از زمین این منزلت را دارد؟
در این مقاله تلاش شده که به این پرسش پاسخ داده شود.
میلیون ها انسان عاشق و شیفته صدها سال است که در هر پگاه آدینه زبان به ندبه می گشایند و این گونه می سرایند:
ای کاش می دانستم در چه جایی منزل گرفته ای و چه سرزمین و مکانی تو را دربر گرفته است! آیا در کوه رضوایی و یا جای دیگری و یا در ذی طوی هستی؟ دشوار است بر من که مردمان را ببینم و تو دیده نشوی.1حال برای روشن شدن این موضوع، پای به گلستان کلام معصومین(ع) می گشاییم و با سیری در کلام نورانی ایشان از آن انفاس قدسی برای حل این معما استمداد می طلبیم.
با یک نگاه کلی در این بوستان پر طراوت به چهار دسته روایت در این موضوع برمی خوریم که هر یک، محل زندگی آن حضرت را در دوره ای از حیات پر برکت ایشان به تصویر کشیده است. اگر چه در مورد برخی دوره ها صراحت و روشنی بیشتری وجود دارد و برخی از دوره ها بنا بر عللی به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
این دوره ها عبارتند از:
1. دوران زندگی با پدر بزرگوار خود امام حسن عسکری(ع) (255ـ260ق)
شکی نیست که آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسکری(ع) دیده به جهان گشود و تا پایان عمر شریف پدر خود در کنار آن حضرت می زیست.
این دوران بنا بر قول مشهور از نیمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربیع الاول سال 260ق پایان یافت.
علاوه بر نقل موثق تاریخی، افراد فراوانی از این حادثه بزرگ پرده برداشته اند:
شیخ صدوق(ره) در کتاب شریف کمال الدین و تمام النعمه ـ که یکی از مهم ترین کتابهای نگاشته شده در موضوع مهدویت است ـ داستان ولادت حضرت مهدی(ع) را این گونه نقل کرده است:
حکیمه، دختر امام جواد(ع) گوید: امام حسن عسکری(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: ای عمه! امشب افطار نزد ما باش که شب نیمه شعبان است و خدای متعال امشب حجت خود را که حجت او بر روی زمین است ظاهر سازد. گفتم: مادر او کیست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فدای شما شوم اثری در او نیست. فرمود: همین است که به تو می گویم. آمدم و چون سلام کردم و نشستم نرجس آمد کفش مرا بردارد و گفت: ای بانوی من و بانوی خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوی من و بانوی خاندان من هستی. از کلام من ناخرسند شد و گفت: ای عمه جان! این چه فرمایشی است؟ بدو گفتم: ای دخترجان! خدای متعال امشب به تو فرزندی عطا فرمایدکه در دنیا و آخرت آقاست…2 .آن گاه به صورت مفصل داستان را ذکر کرده است. این روایت از مهم ترین روایات درباره ولادت حضرت مهدی(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدی(ع) در خانه امام عسکری(ع) در سامرا دارد.
«ضوء ابن علی» از مردی از اهل فارس که نامش را برده نقل می کند که:به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسکری(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبید، من وارد شدم و سلام کردم. فرمود: برای چه آمده ای؟ عرض کردم: برای اشتیاقی که به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهی می رفتم هر چه احتیاج داشتند از بازار می خریدم و زمانی که در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد می شدم.روزی [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حرکت و صدایی شنیدم، پس فریاد زد: بایست. حرکت مکن! من جرأت درآمدن و بیرون رفتن نداشتم، پس کنیزکی که چیز سر پوشیده ای همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد که درآی، من وارد شدم و کنیز را هم صدا زد.کنیز نزد حضرت بازگشت. حضرت به او فرمود: از آنچه همراه داری روپوش بردار. کنیز از روی کودکی سفید و نیکوروی پرده برداشت و خود حضرت روی شکم کودک را باز کرد، دیدم مویی سبز که به سیاهی آمیخته بود از زیر گلو تا نافش روئیده است. پس فرمود: این است صاحب شما و به کنیز امر فرمود که او را ببرد.پس من آن کودک را ندیدم، تا امام حسن عسکری(ع) وفات کرد.3
نه تنها بستگان نزدیک و خدمتگزاران بیت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسکری(ع) دیده اند که بسیاری از یاران و خواص اصحاب امامت به شرف دیدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده اند و همگی حکایت از مدعای زندگی امام مهدی(ع) در کنار پدر در شهر سامرا دارد.
«یعقوب بن منقوش» گوید:بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و او بر سکویی در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقی بود که پرده های آن آویخته بود. گفتم: ای آقای من صاحب الامر کیست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه ای به قامت پنج وجب بیرون آمد با پیشانی درخشان و رویی سپید و چشمانی دُرّافشان و دو کف ستبر و دو زانوی برگشته. خالی برگونه راستش و گیسوانی بر سرش بود. آمد و بر زانوی پدرش ابو محمد نشست. آن گاه به من فرمود: این صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگریستم. پس به من فرمود: ای یعقوب! به داخل بیت برو و ببین آنجا کیست. من داخل شدم اما کسی را ندیدم.4
همچنین «احمد بن اسحاق» گوید:بر امام حسن عسکری(ع) وارد شدم و می خواستم از جانشین پس از وی پرسش کنم. او آغاز سخن کرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق خدای متعال از زمان آدم(ع) زمین را خالی از حجت نگذاشته است و تا روز قیامت نیز خالی از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که بلا را از اهل زمین دفع می کند و به خاطر اوست که باران می فرستد و برکت های زمین را بیرون می آورد.
گفتم: ای فرزند رسول خدا، امام و جانشین پس از شما کیست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالی که بر شانه اش کودکی سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده می درخشید. فرمود: ای احمد بن اسحاق! اگر نزد خدای متعال و حجت های او گرامی نبودی این فرزند را به تو نمی نمودم. او هم نام و هم کنیه رسول خدا(ص) است. کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند؛ همچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.ای احمد بن اسحاق! مثل او در این امت، مثل خضر و ذوالقرنین است. او غیبتی طولانی خواهد داشت که هیچ کس در آن نجات نمی یابد، مگر کسی که خدای متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجیل فرج موفق سازد.
احمد بن اسحاق گوید: گفتم: ای مولای من! آیا نشانه ای هست که قلبم بدان اطمینان یابد؟ آن کودک به زبان عربی فصیح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقیّةالله فی أرضه والمنتقم من أعدائه. ای احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست وجوی نشان مکن. احمد بن اسحاق گوید: من شاد و خرم بیرون آمدم.5
بنا بر روایات فوق و ده ها روایت دیگر تردیدی نخواهد ماند بر اینکه حضرت مهدی(ع) در طول حیات امام عسکری(ع) همراه ایشان و در شهر سامرا مسکن و مأوای داشته اند و اگرچه در این دوران نیز مخفیانه زندگی می کرده اند ولی عده فراوانی از نزدیکان و شیعیان ایشان را دیده اند.
2. دوران غیبت صغرا (260 تا 329ق.)
غیبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زیستی کوتاه مدت حضرت مهدی(ع) که طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسکری(ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمین نایب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پایان رسیده است که مجموعاً 69 سال می شود.اگر چه به روشنی محل زندگی آن حضرت در این دوران مشخص نیست ولی از روایات و قرائن به دست می آید که این مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپری کرده اند: یکی منطقه عراق و دیگر مدینه منوره که البته روایات متعددی بر این مطلب دلالت دارد.
از امام صادق(ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود:برای [حضرت] قائم(ع) دو غیبت است. یکی کوتاه و دیگری طولانی. در غیبت اول جز شیعیان مخصوص از جای آن حضرت خبر ندارند و در غیبت دیگر جز دوستان مخصوصش از جای او خبر ندارند.6در دوران غیبت صغرا، از سفیران چهارگانه (نواب خاص) کسی نزدیک تر به آن حضرت ذکر نشده است و ایشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقیعات فراوانی از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور یافته است. بنابراین می توان گفت بخشی از عمر آن حضرت در این دوران در عراق سپری شده است.دسته ای دیگر از روایات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و کبرا بودن غیبت) زندگی حضرت را در دوران غیبت در مدینه منوره ذکر کرده اند که با توجه به روایات دسته نخست می توان گفت بخشی از عمر آن حضرت نیز در مدینه سپری شده است.
امام باقر(ع) در این باره فرمود:به ناگزیر برای صاحب این امر عزلت و گوشه گیری خواهد بود… و طیبه (مدینه) چه منزلگاه خوبی است. 7
همین روایت در کتاب شریف اصول کافی با اندک تفاوتی از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است:به ناچار صاحب الامر غیبت کند و به ناچار در زمان غیبتش گوشه گیری کند، چه خوب منزلی است طیبه (مدینه). 8
هم چنین ابوهاشم جعفری می گوید:به امام عسکری(ع) عرض کردم: بزرگواری شما مانع می شود تا از شما پرسش نمایم، پس اجازه بفرمایید سؤالی بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض کردم: ای آقای من! آیا فرزندی دارید؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقی رخ داد کجا او را پیدا کنیم؟ پس فرمود: در مدینه.9بنابراین جمع بین دو دسته روایات به این صورت است که آن حضرت در مدینه حضور داشته اند؛ ولی به خاطر ارتباطی که آن حضرت با نواب خاص داشته اند بخشی از عمر خود را در عراق سپری نموده اند.
3. دوران غیبت کبرا
اصطلاحاً غیبت کبرا به مدت زمان پنهان زیستی حضرت مهدی(ع) گفته می شود که با وفات آخرین نایب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است که پایان آن را می داند.این دوران ویژگی هایی دارد که آن را از دوران غیبت صغرا کاملاً متمایز می سازد که از جمله آن ویژگی ها کامل شدن غیبت آن حضرت است.به همان اندازه که پنهان زیستی حضرت مهدی(ع) در این دوران به کمال می رسد و نیابت و سفارت همانند دوران غیبت صغرا وجود ندارد، محل زندگی آن حضرت نیز نامشخص تر می شود و در این دوران است که هرگز به طور قطع نمی توان مشخص نمود آن حضرت در کجا زندگی می کند.البته روایات در این باره به محل های مختلفی اشاره کرده اند که برخی از آنها از این قرارند:
الف) مدینه طیبه
همان طور که قبلاً نیز اشاره شد برخی از روایات به صورت عام و بدون قید زمان غیبت صغرا، مدینه را به عنوان جایگاه آن حضرت در دوران غیبت مورد اشاره قرار داده اند.
ب) ناحیه ذی طوی
ناحیه ذی طوی در یک فرسخی مکه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه های مکه دیده می شود. برخی از روایات آن محل را به عنوان جایگاه حضرت مهدی(ع) در دوران غیبت معین کرده اند.
امام باقر(ع) در این باره فرمود:صاحب این امر را در برخی از این درّه ها غیبتی است و با دست خود به ناحیه ذی طوی ـ که نام کوهی است در اطراف مکه ـ اشاره نمود. 10در برخی دیگر از روایات نیز ذکر شده که حضرت مهدی(ع) قبل از ظهور در «ذی طوی» به سر می برد و آن گاه که اراده الهی بر ظهور آن حضرت تعلق گیرد از آنجا وارد مسجدالحرام می شود.
امام باقر(ع) در این باره فرموده اند:قائم(ع) در میان گروهی به شمار اهل بدر ـ سیصد و سیزده تن ـ از گردنه ذی طوی پایین می آیند تا آنکه پشت خود را به حجرالاسود تکیه می دهد و پرچم پیروز را به اهتزاز درمی آورد.11
ج) دشت ها و بیابان ها
از برخی روایات نیز استفاده می شود که آن حضرت در طول غیبت کبرا محل خاصی ندارد و همواره در سفر به سر می برد.
از امام باقر(ع) نقل شده است که وقتی شباهت های حضرت مهدی(ع) به انبیا را بیان نمودند چنین فرمودند:و اما شباهت حضرت مهدی(ع) به حضرت عیسی(ع) جهانگردی [و نداشتن مکانی خاص است].12
در توقیعی که از حضرت مهدی(ع) به نام شیخ مفید صادر شده است، نیز به نامعلوم بودن مکان حضرت مهدی(ع) اشاره شده است.
در آن نوشته چنین آمده است:… با اینکه ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعی ما و شیعیان مؤمن مان تا زمانی که حکومت در دنیا در اختیار ستمگران است در نقطه ای دور و پنهان از دیده ها به سر می بریم… .13
همچنین در پاره ای از ملاقات های معتبر که در دوران غیبت کبرا نقل شده است، حضرت به این نکته اشاره فرموده اند.«علی بن ابراهیم بن مهزیار» پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدی(ع) به نقل از ایشان چنین می گوید: آن حضرت فرمود:همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند که در مجاورت قومی که خداوند بر آنان غضب کرده است قرار نگیرم… و به من فرمود که در کوه ها ساکن نشوم مگر قسمت های سخت و پنهان آن و در شهرها ساکن نشوم مگر شهرهای متروکه و بی آب و علف.14
این نامعلوم بودن محل زندگی آن حضرت در دوران غیبت کبرا سبب شده تا عده ای به گمانه زنی هایی بعضاً سست و واهی بپردازند و به طرح محل هایی که اثبات آنها کاری بس مشکل است روی آورند.افسانه جزیره خضرا یا مثلث برمودا و مانند آن حکایت هایی است که در تاریخ پر فراز و فرود این اعتقاد رخ نموده است.
4. دوران ظهور و حکومت مهدی(ع)
دوران ظهور که درخشان ترین فراز تاریخ و بهترین دوران حیات انسانی است، ویژگی های فراوانی دارد که از جمله مهم ترین آنها حاکمیت آخرین معصوم و حجت الهی است. درباره محل زندگی حضرت مهدی(ع) و حکومت آن حضرت در عصر ظهور، روایات فراوانی وجود دارد. عمدتاً در این روایات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر کوفه را به عنوان پایگاه حکومتشان معرفی کرده اند.
مسجد سهله شرافت بسیاری دارد؛ از جمله در روایات ذکر شده که در این مسجد، هزاران پیامبر به نماز ایستاده اند.
«صالح بن ابوالاسود» گوید: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:به درستی که مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه که [پس از قیام] با اهل خود در آنجا فرود آید.15
هم چنین آن حضرت به ابابصیر فرمود:ای ابا محمد، گویا حضرت قائم را در مسجد سهله می بینم که با زن و فرزندانش در آن نازل می شوند.
ابوبصیر پرسید: آیا مسجد سهله خانه اش خواهد بود؟ حضرت فرمود:آری، این مسجد، منزل ادریس است. خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت، مگر آنکه در این مسجد نماز گزارد. هر کس در این مسجد بماند مانند آن است که در خیمه رسول خدا(ص) اقامت کرده است. هیچ مرد و زن مؤمنی نیست، مگر آنکه دلش به سوی آن مسجد پرمی کشد. روز و شبی نیست مگر آنکه فرشتگان به این مسجد پناه می برند و در آن به عبادت خدا می پردازند.همان طور که اشاره شد، کوفه نیز مرکز حکومت مهدی(ع) قلمداد شده است.چگونگی زندگی در عصر ظهور به روشنی مشخص نشده ولی به نظر می رسد تفاوت بسیاری با نحوه زندگی امروزی داشته باشد. تکامل علوم بشری، کمال عقلانی بشر، توسعه خارق العاده امکانات و رفاه عمومی، امنیت فراگیر بر کل کره زمین و… به طور قطع، ویژگی هایی را برای زندگی در آن زمان ایجاد خواهد نمود که امروز درک دقیق آن برای ماکاری بس مشکل است.
از امام باقر(ع) نقل شده که در بخشی از یک روایت طولانی فرمود:آن گاه [حضرت مهدی(ع)] به سوی کوفه می رود پس آنجا را برای منزل برمی گزیند و کوفه خانه او خواهد بود.17
پدید آورنده : خدامراد سلیمیان
منبع: حوزه
گرد آوری: گروه دین و اندیشه سایت تبیان زنجان
http://www.tebyan-zn.ir/Religion_Thoughts.html
پی نوشت ها :
1 . سیدبن طاووس، الاقبال، ص298.
2 . شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143.
3 . محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج2، ص119.
4 . کمال الدین و تمام النعمه، ج2، ص164.
5 . همان، ج2، ص80.
6 . اصول کافی، ج2، ص141.
7 . شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص162.
8 . اصول کافی، ج2، ص140؛ ابن ابی زینب، غیبت نعمانی، ص188.
9 . اصول کافی، ج2، ص118؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص348؛ کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص232.
10. غیبت نعمانی، ص181.
11. همان، ص315.
12. طبری، دلائل إلامامه، ص291.
13. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج53، ص174.
14. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص263.
15. شیخ طوسی، التهذیب، ج2، ص252.
16. بحارالانوار، ج52، ص317.
17. کتاب الغیبة، شیخ طوسی، ص475
هنوز دو روز از اهانت به آرامگاه «حجر بن عدی» از یاران امام علی(ع) در دمشق نگذشته است که صدها تندروی تکفیری در «کرک» واقع در جنوب اردن مقام «جعفر بن ابی طالب» را به آتش کشیدند.
تنها دو روز پس از نبش قبر «حجر بن عدی» از یاران امام علی (ع) در دمشق، وهابیها آرامگاه برادر امیرالمومنین (ع) در جنوب اردن را به آتش کشیدند.
پایگاه خبری «عربی پرس»نوشت: هنوز دو روز از اهانت به آرامگاه «حجر بن عدی» از یاران امام علی(ع) در دمشق نگذشته است که صدها تندروی تکفیری در «کرک» واقع در جنوب اردن مقام «جعفر بن ابی طالب» را به آتش کشیدند.پنجشنبه گذشته، آرامگاه حجربن عدی کندی که به دست معاویه به شهادت رسید، به وسیله مزدوران و تروریستهای سلفی سوریه نبش قبر شد. گروهکهای تروریستی، ابتدا ضریح حجر بن عدی را در منطقه «عدرا» تخریب و سپس نبش قبر کردند.
بنابر این گزارش، جسد «حجر بن عدی» هنوز سالم بوده و تروریستها، پیکر وی را به مکانی نامعلوم منتقل کردهاند.
آرامگاه جعفر بن ابیطالب معروف به جعفر طیار، در منطقه «المزار» در استان کرک واقع در جنوب اردن قرار دارد و برای فرقه اسماعیلی که یکی از فرقههای شیعی است، اهمیت خاصی دارد.
در حالی که تجاوزها و اهانتهای پیاپی به مقدسات اسلامی و قبور اولیاء الله از سوی وهابیها خشم جهان اسلام را برانگیخته است، مقامات اردن در قبال این اهانت به آرامگاه جعفر بن ابی طالب، سکوت کرده و رسانههای این کشور نیز از انتشار این خبر خودداری کردهاند.
یه نفر اومده بود مسجد و سراغ دوستان شهید ابراهیم هــــادی رو می گرفت. بهش گفتم : کار شما چیه؟! بگین شاید بتونم کمکتون کنم.
گفت: هیچی! می خواهم بدونم این شهید ابراهیم هادی کی بوده؟ قبرش کجاست؟ مونده بودم چی بهش بگم. بعد از چند لحظه سکوت گفتم: شهید ابراهیم هادیمفقود الاثره ، قبر نداره ، چرا سراغشو می گیرید؟
با یه حزن خاص قضیه رو برام تعریف کرد: « کنار خونه ی ما تصویر یه شهید نصب کردند که مال شهید ابراهیم هادیست، من دختر کوچیکی دارم که هر روز صبح از جلوی این تصویر رد میشه و میره مدرسه، یه روز بهم گفت: بابا این آقا کیه؟ گفتم: اینا رفتند با دشمنان جنگیدن و نذاشتن دشمن به ما حمله کنه و شهید شدند. از زمانی که این مطلب رو به دخترم گفتم هر وقت از جلوی عکس رد میشه بهش سلام می کنه. چند شب پیش این شهیداومده به خــــــواب دخترم
بهش گفته: « من ابراهیم هادی ام ، صاحب همون عکس که بهش سلام می کنی، بهش گفته: دختر خانوم ! تو هر وقت به من سلام می کنی من جوابت رو میدم. چون با این سن کم ، اینقدر خوب حجابت رو رعایت می کنی دعات هم می کنم.» بعد از اون خواب دخترم مدام می پرسه: این شهید ابراهیم هادی کیه؟ قبرش کجاست؟ »
… بغض گلوم رو گرفته بود، حرفی برا گفتن نداشتم، فقط گفتم: به دخترت بگو اگه می خواهی شهید هادی همیشه هوات رو داشته باشه ، مواظب نماز و حجابت باش…
منبع کتاب سلام بر ابراهیم صفحه220 سلام بر ابراهیم
نام کتاب:سلام بر ابراهيم
نويسنده:گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادي
انتشارات: پيام آزادي
قسمتي از کتاب:
محور همه فعاليت هايش نماز بود . ابراهيم در سخت ترين شرايط نمازش را اول وقت مي خواند.بيشتر هم به جماعت و در مسجد.بهترين مثال آن، نماز جماعت در گود زورخانه بود.وقتي کار ورزش به اذان ميرسيد،ورزش را قطع مي کرد نماز جماعت را….
نماینده رهبر انقلاب در سوریه:
کوچکترین تعرض به حرمهای حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را قاطعانه پاسخ میدهیم.
نماینده رهبر انقلاب در سوریه گفت: کوچکترین تعرض به حرمهای حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را در هر ساعت از شبانهروز قاطعانه پاسخ میدهیم و سرانجام این جنگ، شرمآورتر از جنگ 33 روزه لبنان برای گروههای افراطی سوریه و پشتیبانان آنها خواهد بود.
کوچکترین تعرض به حرمهای حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) را قاطعانه پاسخ میدهیم.
به گزارش یزدبانو به نقل از نسیم، نماینده مقام معظم رهبری در سوریه، عصر روز گذشته در همایش “رسالت روحانیت در وحدت و بیداری اسلامی” که به همت جامعه روحانیت ایالت سرحد پاکستان، در سالن قدس مجتمع آموزش عالی امام خمینی(ره) قم برگزار شد، با اشاره به اینکه بیداری اسلامی از مقوله، فکر، اعتقاد، اندیشه و احساسات است، گفت: روحانیت که با عقل، احساسات، ایمان و باورهای مردم سرکار دارد، رسالت سنگینی در ایجاد وحدت و بیداری اسلامی دارد.
- روحانیت وظیفه دارد که در تجهیز خود به معارف دینی و نشر آن در بین مردم فعال شود؛ البته لازمه آن کاربردی نمودن حوزههای علمیه است.
- رژیم صهیونیستی ابزار استکبار جهانی و فلسطین رمز مقاومت مسلمانان به شمار میرود، در فضای جهانی که تلاش میشود رژیم غاصب صهیونیستی را قانونی جلوه دنهد، باید هوشیاری و بیداری خود را حفظ کنیم.
- القاعده و جبهةالنصره ساخته و پرداخته استکبار جهانی به ویژه آمریکا است این اشتباه بزرگی است که اکنون این گروهها را دشمن آمریکا بدانیم.
- دشمنان اسلام، از ایجاد اتحاد و همبستگی بین کشورهای عربی و ایران در هراسند و به هر قیمتی درصدد جلوگیری از این رویداد هستند.
- اگر مردم کشورهای عربی، نسبت به مواضع سردمداران خود در برابر استکبار، احساس حقارت میکردند، مردم سوریه در برخورد مسئولان خود با عوامل استکبار احساس افتخار و سربلندی داشتند. اگر اکنون این کشور مورد حمله گروههای افراطی قرار گرفته است، به خاطر همین روحیه استقلالطلبی و احساس سربلندی مردم سوریه است.
- با وجود آنکه پیشبینی میکردند که در مدت دو ماه میتوانند نظام سوریه را ساقط کنند اما با حضور میلیونها هوادار دولت در راهپیماییهای مردمی، پس از دو سال نتوانستهاند که این هدف خود را محقق سازند.
قطره ای از دریای نبوت
حضرت فاطمه(سلام الله علیها)درجبهه جهاد فرهنگی
همسر یکی از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در شهر مدینه خدمت حضرت زهرا(سلام الله علیها)شرفیاب شد و گفت: شوهرم می پرسد که آیا او در زمره ی شیعیان شما می باشد یا نه؟ حضرت در جواب او فرمودند: «اگر به آنچه که شما را امر می کنیم، عمل می کنی و از آنچه شما را برحذر می داریم، دوری می کنی از شیعیان مایی و گرنه هرگز!» وقتی که جواب حضرت به آن مرد رسید، بسیار هراسان و مضطرب شد و با گریه و زاری مرتب می گفت: وای بر من که همیشه در آتش جهنم خواهم بود. همسر آن مرد دوباره خدمت حضرت بازگشت و حال زار همسرش را گزارش داد. در این هنگام حضرت فرمودند: «از جانب من به همسرت بگو: چنین نیست که او گمان کرده است. شیعیان ما از بهترین های اهل بهشتند و نیز همه دوستان ما و دوستان دوستان ما و دشمنان دشمنان ما جملگی در بهشت خواهند بود. کسانی که با قلب و زبان تسلیم ما اهل بیت شده باشند، چنانچه از فرمانهای ما سرپیچی کنند و از نواهی ما و دیگر مهلکات پرهیز ننمایند، هرچند از شیعیان(حقیقی و کامل)ما نیستند، ولی عاقبت از بهشتیان خواهند بود؛ اما بعد از آنکه از گناهانشان پاک و مطهر شدند: یا با بلاها و گرفتاریهای دنیایی یا با انواع سختی ها و مشکلات روز قیامت یا پس از چشیدن عذاب در طبقه سطحی جهنم. و عاقبت بخاطر محبت و دوستی شان با ما، نجاتشان می دهیم و ایشان را به پیشگاه خودمان منتقل خواهیم کرد.»
حضرت فاطمه(سلام الله علیها)درپهنه وظایف خانوادگی
در این مقام تحلیلی زیبا از شوهرداری حضرت زهرا(سلام الله علیها) در آیینه کلام فرزند پاک نهادش، امام خامنه ای(مدظله العالی)، را بیان می کنیم: «شما ببینید شوهرداری فاطمه زهرا(س)چگونه بود. در طول ده سالی که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)در مدینه بودند، حدود9 سالش حضرت زهرا(س) و حضرت علی(ع)با همدیگر زن و شوهر بودند. در این9سال، جنگهای کوچک و بزرگی ذکر کرده اند، در اغلب آنها امیرالمومنین(ع)هم بوده است. حالا شما ببینید، او خانمی است که در خانه نشسته و شوهرش مرتب در
جبهه است و اگر در جبهه نباشد، جبهه لنگ می ماند. از لحاظ زندگی هم وضع روبه راهی ندارند؛ همان چیزهایی که شنیده ایم:وَ یُطعِمونَ الطَعامَ عَلَی حُبّه مِسکِینًا وَ یَتِیمًا وَ اَسِیرًا إنّما نُطعِمُکُم لِوَجهِ الله؛ یعنی حقیقتا زندگی فقیرانه محض داشتند. درحالی که دختر رهبر است، دختر پیامبر است، یک نوع احساس مسئولیت هم می کند. ببینید انسان چه روحیه قوی باید داشته باشد تا بتواند این شوهر را تجهیز کند، دل او را از وسوسه اهل و عیال و گرفتاری های زندگی خالی کند، به او گرمی بدهد، بچه ها را به آن خوبی تربیت کند. حالا شما بگویید امام حسن(ع)و امام حسین(ع)امام بودند و طینت امامت داشتند؛ زینب(س)که امام نبود. فاطمه زهرا(س)اینگونه خانه داری، شوهرداری و کدبانویی کردند و اینطور محور زندگی فامیل ماندگار در تاریخ قرار گرفتند. آیا اینها نمی تواند برای یک دختر جوان، یک خانم خانه دار یا مشرِف به خانه داری الگو باشد؟ اینها خیلی مهم است.»
خداوندا!به حق برترین بانوی عالمیان دخت نبی اکرم، حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(سلام الله علیها)، ما را از شیعیان واقعی ایشان قرار ده و شفاعت آن بزرگواران را روزی ما فرما.
هدیه پیشگاه باعظمت حضرت فاطمه(سلام الله علیها) 5 صلوات
گردآورنده: نجمه بهرامی
شهید مطهری در نگاه علامه سید محمد حسین طباطبایى:
وقتى كه ایشان در جلسه درسم حاضر مى شدند . ( این عبارت , عبارت خوبى نیست ولى مقصود را بیان مى كند ) بنده شوق و شعف , داشتم, به جهت اینكه مى دانستم هر چه بگویم هدر نمى رود و محفوظ است.
لطفا درباره دوران شاگردى استاد شهید مطهرى نزد شما, توضیحاتى بفرمایید؟
سى و دو سال پیش از شهادت ایشان , من از تبریز به قم پناهنده شدم . اوضاع آنجا خراب بود , بدین خاطر به قم آمدم . بعد بنا بر این شد كه در قم بمانم . تدریس درس حكمت ( فلسفه ) را شروع كردم . غیر از بنده , در قم آقاى خمینى بودند كه درس فلسفه اى داشتند و چند نفرى از آقایان در درس ایشان شركت مى كردند . ایشان[ اسفار] درس مى دادند . بعد آن آقایان , درس ایشان را ترك كردند و به حوزه درس ما منتقل شدند و شروع به تحصیل كردند . سالها این درس ادامه داشت . مخصوصا مرحوم مطهرى هوش فوق العاده اى داشت و حرف از او ضایع نمى شد . حرفى كه مى گفتم , مى گرفت و به مغزش مى رسید . هر چه مى گفتم هدر نمى رفت و مطمئن بودم كه نمى رود . وقتى كه ایشان در جلسه درسم حاضر مى شدند . ( این عبارت , عبارت خوبى نیست ولى مقصود را بیان مى كند ) بنده از شوق و شعف , حالت رقص پیدا مى كردم , به جهت اینكه مى دانستم هر چه بگویم هدر نمى رود و محفوظ است . به همین ترتیب خودش مبدأ تحصیل دیگران شد و شروع به تألیف كتابها كرد و انصافا هم كتابهایش خیلى عالى است .
در زمانى كه عده اى خواندن فلسفه را حرام مى دانستند, عمده كارهاى استاد مطهرى فلسفى بود .
علت علاقه فوق العاده ایشان به فلسفه چه بود ؟
او انسانى برهانى بود و برهانى فكر مى كرد و به برهان علاقه داشت . از این جهت , ایشان به حكمت علاقه مند شده بود و در این زمینه كارهایى هم كرد و خوب هم از عهده برآمد .
استاد مطهرى علاقه و دلبستگى خاصى به شما داشتند . شما نسبت به ایشان چه احساسى داشتید ؟
در مقابل احساسات ایشان , من هم احساسات متقابل و علاقه فوق العاده اى به ایشان داشتم , به جهت خوش فكرى و هوش سرشار و قلم بارز ایشان . خود فلسفه اسلامى كه از دست علماى اسلام رد شده و به ما رسیده است , خالى از معنویت نیست . طورى است كه خود به خود براى انسان متوجه , حالت معنویت مى آورد و تقوا را تأیید مى كند و توفیق مى دهد و به هدایت مى رساند . این فلسفه اى است كه از دست علماى اسلام درآمده است . طبعا ایشان هم مردى با تقوا بود , تقوایى كه از فلسفه به دست آورده باشد . تمام هم و نیرویش صرف فلسفه مى شد و خوب بار آمده بود .
وقتى كه ایشان درس را در خدمت شما شروع كردند , حدودا در چه سنى بودند ؟
در حدود بیست و پنج یا بیست و شش سال داشتند , بعد , مباحث و مقالاتى را كه در كتاب[ اصول فلسفه و روش رئالیسم] آمده , شروع كردیم , در آن مطالب هم یگانه كسى كه از همه جهت مطمئن بودم كه حرفم نزدش هدر نمى رود , ایشان بودند . قدرى كه گذشت , نوشتن پاورقى بر كتاب[ اصول فلسفه] را شروع كردند و همان وقت اینها را نوشتند . آن جلدهایى كه منتشر شده , از درك و فكر خوب ایشان حكایت دارد . جلد چهارم هم كه باقى مانده , ایشان نوشته و حاضر است . آن را آورد بنده دیدم و به خودش برگرداندم وگفتم كتاب دیگرى تألیف شده است .
در رساله قوه و فعل , آن قدر ایشان شوق و شعف داشت كه بنده را وارد كرد به تهران رفتم و یك هفته در منزلشان ماندم تا درباره این رساله بحث كنیم , زیرا مطالب آن براى ایشان حل نشده بود . یك هفته تمام , شب و روز با ایشان سروكار داشتم و درباره همین رساله صحبت مى كردیم .
اخیرا خودش صاحب نظر شده بود و نظر داشت , یعنى حكم مى كرد . بهترین تعبیرش هم همین است كه نظر داشت .
ضرورتى كه براى شرح[ اصول فلسفه] احساس كردید , چه بود ؟
ضرورتش این بود كه مجملات بود و مقاله هاى فشرده , و من مى خواستم باز شود و مطلب روشن شود . كسى هم كه مى توانست این كار را بر عهده بگیرد , مرحوم آقاى مطهرى بود . او شروع كرد و به بهترین وجهى هم از عهده بر آمد به همین دلیل بود كه من دو دستى كار را به او مى دادم . خدا ان شاءالله بیامرزدش .
در لحظه شنیدن خبر شهادت استاد مطهرى چه احساسى به شما دست داد ؟
دیگر اینها غیر قابل وصف است. حقیقتا بعد از فوت ایشان تأثر من , تأثر در مرگ یكى از عزیزان است . از دست رفتن ایشان ضایعه اى بود . خداوند كسانى را كه این طور جنایات را جایز مى شمارند , نابود كند .
لطفا درباره روابط معنوى ایشان با شما . . .
خواهش مى كنم راجع به معنویت و روابط معنوى اى كه با ایشان داشتم و مطالبى كه تأثر آور بود و بنده از آنها روحا متأثر شدم , نپرسید . به جهت اینكه من دوام ذكر و بیان آن را ندارم.
همزمان با سالروز شهادت آیت الله استاد مطهری و روز معلم, اساتید و طلاب ممتاز حوزه های علمیه خواهران استان یزد با نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه یزد دیدار کردند.
در ابتدای این دیدار حجت الاسلام والمسلمین جناب ” آقای محمدی ” مدیر حوزه های علمیه خواهران استان در سخنانی به تشریح جایگاه معلم و تعلیم و تربیت پرداختند و فرمودند : باکسب علم بار مسئولیت انسان هم سنگین تر می شود وشما ا ساتید وظیفه دارید که پاسخگوی نیازهای بانوانی باشید که به سمت حوزه روی می آورند واین مهم جزء با عمل در کنار علم حاصل نمی شود پس باید همه عملی مخلصانه داشته باشیم.
در ادامه ایشان آمار مربوط به ثبت نام در حوزه های خواهران استان را بیان کردند و با اشاره به رشد دو برابری ثبت نام در امسال نسبت به سال گذشته افزودند: در سال گذشته تعداد 900 نفر ثبت نامی و امسال تعداد 1842 نفر ثبت نامی داشته ایم که از این تعداد 1668 نفر در مقطع سطح2 و 174 نفر در مقطع سطح 3 ثبت نام کرده اند که از این تعداد در نهایت 760 نفر در 15 مدرسه علمیه استان پذیرفته خواهند شد.
میزان تحصیلات متقاضیان ورود به حوزه به این شرح است :197 نفر سیکل 1224 نفر دیپلم 79 نفر فوق دیپلم 158 نفر لیسانیس 10 نفر فوق لیسانس بوده اند.
در ادامه این دیدار نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه یزد” آیت الله ناصری ” دیدار با اساتید حوزه را یک توفیق الهی خواند ه و میلاد حضرت زهرا(س) وروز زن و همچنین روز معلم را تبریک گفتند و در ادامه افزودند : شهید مطهری با علم و عمل و رعایت تقوا وارد دانشگاه شد و فطرت جوانان را زنده کرد به طوری که بساط مارکسیست ها و توده ای ها از دانشگاهها برچیده شد.در سیره رفتاری اش سیره رفتار یک روحانی آگاه و معتقد و اهل عمل و عشق به خدا بود.او خود را وابسته به خدا کرده بود و یک خلوص واقعی در اعمال شهید مطهری و در تصمیم گیریهایش محسوس بود.
امام جمعه یزد با اشاره به اینکه اگر شهید مطهری بود الان از بلندترین و پرآوازه ترین و اعلم از همه مراجع فعلی ما بود اظهارداشت: اما او همه این مسایل را نادیده گرفت و برای انجام وظیفه شرعی و نجات جوانان در زمان طاغوت به پا خاست.
در پایان این دیدار از طلاب برتر هر پایه و راه یافتگان به
بی انصافیست که تو را به شمع تشبیه کنم زیرا شمع را میسازند تا بسوزد
اما تو میسوزی تا بسازی .
ببین فرزندان خمینی و ایرانی ها الآن چه حالی دارند وقتی می بینند که چه بلایی بر سر قبور روافض(شیعیان) آورده ایم اما نمی دانند که بزودی همین کار را با بقیه قبور آنان هم خواهیم کرد و بزودی سراغ قبر سیده زینب و رقیه هم می رویم و پیکر آنان را هم از خاک بیرون می کشیم و سرهای بت های آنان را خرد می کنیم و از بین می بریم.
به گزارش یزدبانو به نقل از مشرق، همزمان با اعلام تعطیلی حوزه های علمیه جهان شیعه در اعتراض به هتک حرمت به مزار “حجر بن عدی"، یکی از عناصر وهابی گروهک تروریستی موسوم به “ارتش آزاد سوریه” با انتشار تصاویر جدیدی از این اقدام وقیحانه، تهدید کرد که بزودی مشابه همین کار را با مزار حضرت زینب(ع) و حضرت رقیه(ع) نیز انجام خواهند داد.
تصاویر زیر از صفحه فیس بوک یکی از عناصر وهابی گروهک تروریستی موسوم به “ارتش آزاد سوریه” گرفته شده که هفته گذشته، اقدام به نبش قبر صحابی جلیل القدر پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) و حسنین(ع)، “حُجر بن عَدی الکِندی” کردند.
در این تصاویر، نباشان این گروهک تروریستی با افتخار تمام مقابل دوربین تلفن همراه یکی دیگر از دوستان خود، ژست گرفته و از اقدام شنیع خود، عکس گرفته اند.
این تروریست عضو گروهک ارتش آزاد، در توضیح تصاویری که در فیسبوک خود منتشر کرده، با کمال وقاحت، این گونه نوشته است: «ببین فرزندان خمینی و ایرانی ها الآن چه حالی دارند وقتی می بینند که چه بلایی بر سر قبور روافض(شیعیان) آورده ایم اما نمی دانند که بزودی همین کار را با بقیه قبور آنان هم خواهیم کرد و بزودی سراغ قبر سیده زینب و رقیه هم می رویم و پیکر آنان را هم از خاک بیرون می کشیم و سرهای بت های آنان را خرد می کنیم و از بین می بریم.»
ارزش شناخت فاطمه علیها السلام
1 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«… فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرک لیلة القدر; (1) هر کس به شناخت حقیقی فاطمه علیها السلام دست یابد، بی گمان شب قدر را درک کرده است .»
آثار محبت به فاطمه علیها السلام
2 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«من احب فاطمة ابنتی فهو فی الجنة معی ومن ابغضها فهو فی النار; (2) هر کس فاطمه علیها السلام دخترم را دوست بدارد، در بهشت با من است، و هر کس با او دشمنی ورزد، در آتش [دوزخ] است .»
اطاعت از فاطمه علیها السلام
3 . امام باقر علیه السلام می فرمایند:«… ولقد کانت - علیها السلام - مفروضة الطاعة علی جمیع من خلق الله من الجن والانس والطیر والوحش والانبیاء والملائکة … ; (3) اطاعت از فاطمه علیها السلام بر تمامی آفریدگان خدا از جن و آدمیان و پرندگان و وحوش و پیامبران و فرشتگان واجب است .»
دستورهای فاطمه علیها السلام
4 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… یا علی انفذ لما امرتک به فاطمة فقد امرتها باشیاء امر بها جبرئیل علیه السلام … ; (4) ای علی! آنچه را فاطمه علیها السلام بدان امر می کند، انجام ده; زیرا من چیزهایی را به او امر کرده ام که جبرئیل علیه السلام به آنها امر کرده است .»
خلقت فاطمه علیها السلام
5 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«ان فاطمة خلقت حوریة فی صورة انسیة … ; (5) بی شک فاطمه علیها السلام حوریه ای است که به صورت انسان آفریده شده است .»
چرا نام فاطمه علیها السلام
6 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«انی سمیت ابنتی فاطمة لان الله عزوجل فطمها وفطم من احبها من النار; (6) من نام دخترم را فاطمه علیها السلام گذاشتم; زیرا خدای - عزوجل - فاطمه علیها السلام و هر کس که او را دوست دارد، از آتش دوزخ دور نگه داشته است .»
آثار نام فاطمه علیها السلام
7 . امام کاظم علیه السلام می فرمایند:«لایدخل الفقر بیتا فیه اسم محمد او احمد او علی او الحسن او الحسین او جعفر او طالب او عبدالله او فاطمة من النساء; (7) در خانه ای که نام محمد یا احمد یا علی یا حسن یا حسین یا جعفر یا طالب یا عبدالله و یا از میان زنان، فاطمه باشد، فقر [و تنگدستی] وارد نمی شود.»
احترام به نام فاطمه علیها السلام
8 . امام صادق علیه السلام به شخصی که نام دخترش را فاطمه گذاشته بود، فرمود:«… اذا سمیتها فاطمة فلا تسبها و لاتلعنها ولاتضربها; (8) حالا که نام او را فاطمه گذاشته ای، پس دشنامش مده، نفرینش مکن و کتکش مزن .»
الگوی نمونه
9 . امام زمان علیه السلام در یکی از نامه هایشان می فرمایند:«وفی ابنة رسول صلی الله علیه و آله لی اسوة حسنة … ; (9) در دختر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای من الگوی نیکویی است .»
یاور خوب
10 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از حضرت امیرالمؤمنین، علی علیه السلام درباره حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پرسیدند، حضرت پاسخ دادند:«نعم العون علی طاعة الله; (10) [فاطمه علیها السلام] خوب یاوری در راه اطاعت و بندگی خداست .»
عزیزترین مردم
11 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… فاطمة اعز البریة علی (11) ; فاطمه علیها السلام عزیزترین مردم در نزد من است .»
نور چشم و میوه دل من
12 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… ان فاطمة بضعة منی و هی نور عینی وثمرة فؤادی … ; (12) فاطمه علیها السلام پاره تن و نور چشم و میوه دل من است .»
خشم و خشنودی فاطمه علیها السلام
13 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«ان الله لیغضب لغضب فاطمة ویرضی لرضاها; (13) بی شک خداوند با خشم فاطمه علیها السلام به خشم می آید و با خشنودی او خشنود می شود .»
دشمن فاطمه علیها السلام در دوزخ است
14 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… یا فاطمة! لو ان کل نبی بعثه الله وکل ملک قربه شفعوا فی کل مبغض لک غاصب لک ما اخرجه الله من النار ابدا; (14) ای فاطمه! اگر تمام پیامبرانی که خدا برانگیخته و تمام فرشتگانی که مقرب درگاه خود گردانده است، برای هر کینه توزی که حق تو را غصب نموده است، شفاعت کنند، هرگز خدا او را از آتش [دوزخ] خارج نمی سازد .»
اختر تابناک
15 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«… فاطمة کوکب دری بین نساء اهل الدنیا … ; (15) فاطمه علیها السلام اختری تابناک در میان زنان دنیاست .»
سرور زنان
16 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«… فاطمة سیدة نساء العالمین من الاولین والاخرین; (16) فاطمه علیها السلام سرور زنان جهانیان از اولین تا آخرین است .»
تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام
17 . امام باقر علیه السلام می فرمایند:«ما عبد الله بشی ء من التحمید افضل من تسبیح فاطمة علیهاالسلام … ; (17) خداوند در حمد و ستایش به چیزی برتر از تسبیح فاطمه علیها السلام عبادت نشده است .»
درود بر فاطمه علیها السلام
18 . امام رضا علیه السلام می فرمایند:«اول من جعل له النعش فاطمة ابنة رسول الله، صلوات الله علیها وعلی ابیها وبعلها وبنیها; (18) نخستین کسی که پس از مرگش برای او تابوت ساخته شد، فاطمه علیها السلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود; درود و صلوات خدا بر او و پدر و شوهر و فرزندانش باد .»
نفرین الهی برای دشمنان فاطمه علیها السلام
19 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«ملعون ملعون من یظلم بعدی فاطمة ابنتی ویغصبها حقها ویقتلها … ; (19) مورد نفرین است، مورد نفرین است هر کس پس از من به فاطمه علیها السلام دخترم ستم کند و حقش را غصب نماید و او را بکشد .»
زیارت فاطمه علیها السلام
20 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… من زار فاطمة فکانما زارنی … ; (20) هر کس فاطمه علیها السلام را زیارت کند، مانند این است که مرا زیارت کرده است .»
نماز مخصوص فاطمه علیها السلام
21 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«من صلی اربع رکعات فقرا فی کل رکعة بخمسین مرة «قل هو الله احد» کانت صلوة فاطمة علیهاالسلام … ; (21) هر کس چهار رکعت نماز بخواند [هر دو رکعت به یک سلام] و در هر رکعت [پس از سوره حمد] پنجاه مرتبه سوره «قل هو الله احد» را بخواند، این نماز، نماز فاطمه علیها السلام است .»
من از تو هستم
22 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«یا فاطمة … انت منی وانا منک … ; (22) ای فاطمه! تو از من هستی و من از تو هستم .»
پدرت به قربانت
23. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… فداک ابوک یا فاطمة; (23) پدرت به قربان تو باد ای فاطمه علیها السلام!»
بوی بهشت
24 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… ففاطمة حوراء انسیة وکلما اشتقت الی رائحة الجنة شممت رائحة ابنتی فاطمة علیها السلام; (24) فاطمه علیها السلام حوریه ای است به صورت انسان که من هر گاه مشتاق بوی بهشت می شوم، دخترم فاطمه علیها السلام را می بویم .»
فاطمه علیها السلام قلب محمد صلی الله علیه و آله
25 . حضرت امیرالمؤمنین، علی علیه السلام می فرمایند:«… ان الحسن والحسین سبطا هذه الامة وهما من محمد کمکان العینین من الراس واما انا فکمکان الید من البدن واما فاطمة فکمکان القلب من الجسد … ; (25) حسن و حسین علیهما السلام دو سبط این امت هستند، و آن دو برای محمد صلی الله علیه و آله همانند دو چشم برای سرند، و من [برای محمد صلی الله علیه و آله] همانند دست برای بدن هستم، و فاطمه علیها السلام [برای محمد صلی الله علیه و آله] همانند قلب برای بدن است .»
افتخار علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام
26. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:«… انا زوج البتول سیدة نساء العالمین … ; (26) من همسر بتول علیها السلام هستم; همان کسی که سرور زنان جهانیان است .»
فاطمه علیها السلام زهره است
27 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«انا الشمس وعلی علیه السلام القمر وفاطمة الزهرة والفرقدان الحسن والحسین; (27) من خورشیدم و علی علیه السلام ماه و فاطمه علیها السلام، زهره (ناهید) است و حسن و حسین علیهما السلام دو ستاره نور افشان فرقدان هستند .»
ایمان فاطمه علیها السلام
28 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«یا سلمان! ان ابنتی فاطمة ملا الله قلبها وجوارحها ایمانا ویقینا الی مشاشها تفرغت لطاعة الله … ; (28) ای سلمان! به راستی که خداوند قلب و اعضای فاطمه علیها السلام تا استخوانهایش را از ایمان و یقین آکنده ساخته است; به گونه ای که در طاعت خدا جدیت دارد .»
زیارت شهیدان
29 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«ان فاطمة علیها السلام کانت تاتی قبور الشهداء فی کل غداة سبت … ; (29) فاطمه علیها السلام در هر بامداد شنبه به مزار شهیدان می رفت .»
بوی خوش فاطمه علیها السلام
30 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«رائحة الانبیاء رائحة السفرجل ورائحة الحور العین رائحة الآس ورائحة الملائکة رائحة الورد ورائحة ابنتی فاطمة الزهراء رائحة السفرجل والآس والورد … ; (30) بوی پیامبران بوی به و بوی حورالعین بوی آس و بوی فرشتگان بوی گل سرخ است، ولی بوی دخترم فاطمه علیها السلام بوی به و آس و گل سرخ روی هم است .»
علی علیه السلام شایسته ترین انسان برای فاطمه علیها السلام
31 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«… لولا ان امیرالمؤمنین علیه السلام تزوجها لما کان لها کفو الی یوم القیامة علی وجه الارض آدم فمن دونه; (31) به راستی اگر امیرالمؤمنین علیه السلام فاطمه علیها السلام را به ازدواج خود در نیاورده بود، تا روز قیامت بر روی زمین از آدم تا پس از آدم برای فاطمه علیها السلام همتایی نبود .»
پیوند آسمانی
32 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«ما زوجت فاطمة الا لما امرنی الله بتزویجها; (32) من فاطمه علیه السلام را به ازدواج در نیاوردم، مگر پس از آنکه خداوند مرا به ازدواج او فرمان داد .»
انجام کارهای سخت خانه
33 . حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام درباره حضرت فاطمه زهرا علیها السلام می فرمایند:
«انها استقت بالقربة حتی اثرفی صدرها وطحنت بالرحی حتی مجلت یدها وکسحت البیت حتی اغبرت ثیابها واوقدت النار تحت القدر حتی دکنت ثیابها فاصابها من ذلک ضرر شدید; (33) حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آن قدر با مشک، آب کشید که اثر آن در سینه اش آشکار شد و چندان با دست خود آسیاب کرد که دستهایش پینه زد و آن قدر خانه را جاروب کرد که لباسهایش خاک آلود گردید . و چندان آتش در زیر دیگ روشن کرد که لباسهایش سیاه و دود آلود شد و از این کارها رنج و سختی زیادی به او رسید .»
فاطمه علیها السلام مطیع دائم علی علیه السلام
34 . حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام می فرمایند:«فوالله … لا اغضبتنی ولاعصت لی امرا ولقد کنت انظر الیها فتنکشف عنی الهموم والاحزان; (34) سوگند به خدا که فاطمه علیها السلام هیچ گاه مرا خشمگین نکرد و در هیچ کاری از من سرپیچی ننمود . و من هرگاه به فاطمه علیها السلام نگاه می کردم، غم و اندوه از من زدوده می شد .»
نور فاطمه علیها السلام از نور خداست
35 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«… نور ابنتی فاطمة من نور الله وابنتی فاطمة افضل من السماوات والارض … ; (35) نور دخترم فاطمه علیها السلام از نور خداست، و دخترم فاطمه علیها السلام برتر از آسمانها و زمین است .»
فاطمه علیها السلام بر بالین آدمی
36 . امام باقر و امام صادق علیهما السلام می فرمایند:«حرام علی روح ان تفارق جسدها حتی تری الخمسة: محمدا وعلیا وفاطمة وحسنا وحسینا بحیث تقر عینها او تسخن عینها … ; (36) بر روح آدمی حرام است که از بدنش جدا شود، مگر آنکه پنج تن را ببیند: محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام، و آن هم به گونه ای است که یا چشم آدمی روشن و یا تاریک و محزون می شود .»
فاطمه علیها السلام شهیده است
37 . امام کاظم علیه السلام می فرمایند:«ان فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة … ; (37) فاطمه علیها السلام بانوی بسیار راست گویی است که او را به شهادت رسانده اند .»
اشتیاق بهشت به فاطمه علیها السلام
38 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:«اشتاقت الجنة الی اربع من النساء: مریم بنت عمران، وآسیة بنت مزاحم زوجة فرعون وخدیجة بنت خویلد وفاطمة بنت محمد صلی الله علیه و آله; (38) بهشت مشتاق چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم و زن فرعون، خدیجه دختر خویلد و فاطمه علیها السلام دختر محمد صلی الله علیه و آله .»
فاطمه علیها السلام و خردسالان
39 . امام صادق علیه السلام می فرمایند:«ان اطفال شیعتنا من المؤمنین تربیهم فاطمة علیها السلام; (39) بی شک خردسالان شیعه ما از مؤمنان را فاطمه علیها السلام پرورش می دهد .»
شفاعت فاطمه علیها السلام
40 . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«… یا فاطمة ابشری فلک عندالله مقام محمود تشفعین فیه لمحبیک وشیعتک; (40) ای فاطمه علیها السلام مژده باد! که در پیشگاه خدا مقامی شایسته داری که در آن مقام برای دوستان و شیعیانت شفاعت می کنی .»
پی نوشت:
1- بحارالانوار، ج 43، ص 65 .
2- همان، ج 27، ص 116 .
3- دلائل الامامة، ص 28 .
4- بحارالانوار، ج 22، ص 484 .40-بحارالانوار، ج 76، ص 359 .
5- همان، ج 78، ص 112 .
6- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 46 .
7- کافی، ج 6، ص 19 .
8- همان، ص 48 .
9- بحارالانوار، ج 53، ص 180 .
10- همان، ج 43، ص 117 .
11- الامالی، شیخ مفید، ص 259 .
12- الامالی، شیخ صدوق، ص 486 .
13- الامالی، شیخ مفید، ص 94 .
14- بحارالانوار، ج 76، ص 354 .
15- کافی، ج 1، ص 195 .
16- معانی الاخبار، ص 107 .
17- کافی، ج 3، ص 343 .
18- بحارالانوار، ج 78، ص 249 .
19- همان، ج 73، ص 354 .
20-همان، ج 43، ص 58 .
21- من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 564 .
22- بیت الاحزان، ص 19; بحارالانوار، ج 43، ص 32 .
23- بحارالانوار، ج 22، ص 490 .
24- التوحید، شیخ صدوق، ص 117 .
25- بحارالانوار، ج 39، ص 352; کتاب سلیم بن قیس، ص 830 .
26- معانی الاخبار، ص 58 .
27- بحارالانوار، ج 24، ص 74; معانی الاخبار، ص 114 .
28- بحارالانوار، ج 43، ص 46; مناقب، ج 3، ص 337 .
29- وسائل الشیعة، ج 2، ص 879 .
30- بحارالانوار، ج 66، ص 177 .
31- خصال، ج 2، ص 414 .
32- عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 2، ص 59 .
33- علل الشرایع، ج 2، ص 366 .
34- بحارالانوار، ج 43، ص 134 .
35- همان، ج 15، ص 10 .
36- کشف الغمة، ج 1، ص 414 .
37- کافی، ج 1، ص 458 .
38- بحارالانوار، ج 43، ص 53 .
39- همان، ج 6، ص 229; تفسیر علی بن ابراهیم، ج 2، ص 332 .
40-بحارالانوار، ج 76، ص 359 .
ولادت خانم فاطمه زهرا(س) در سال دوم بعثت يا پنجم بعثت است. از آن جا كه ماه جمادى الثّانى بيش از هر ماه ديگر، آميخته با نام مبارك بزرگترين بانوى جهان، سيدة نساء العالمين من الاوّلين و الآخرين حضرت فاطمه زهرا(س) مى باشد، پيروان مكتب اهل بيت(ع) در روزهاى آغازين ماه، بساط غم و اندوه مى گسترانند، و در روز بيستم، غرق امواج سرور و شادى هستند و غرض از همه اين مراسم آگاهى بيشتر از فضايل و مناقب آن بانو و اقتباس از خلق و خو، و رنگ و بوى معنوى آن حضرت است، و چه زيبا و الهام بخش است زندگى اين بانوى نمونه، در آن خانواده نمونه براى همه، مخصوصاً بانوان.
در اين روز كه مصادف با ولادت حضرت زهرا(س) است چند عمل مناسب است:
الف) روزه.
ب) خيرات و صدقات بر مؤمنين.
ج) زيارت آن حضرت که متن آن در ذیل آمده است:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
يَا مُمْتَحَنَةُ امْتَحَنَكِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَكِ فَوَجَدَكِ لِمَا امْتَحَنَكِ
صَابِرَةً وَ زَعَمْنَا أَنَّا لَكِ أَوْلِيَاءُ وَ مُصَدِّقُونَ وَ صَابِرُونَ لِكُلِّ مَا أَتَانَا بِهِ
أَبُوكِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَتَى (أَتَانَا) بِهِ وَصِيُّهُ فَإِنَّا نَسْأَلُكِ إِنْ كُنَّا صَدَّقْنَاكِ
إِلاَّ أَلْحَقْتِنَا بِتَصْدِيقِنَا لَهُمَا لِنُبَشِّرَ أَنْفُسَنَا بِأَنَّا قَدْ طَهُرْنَا بِوِلاَيَتِكِ
اَلسَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلاَئِكَتِهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الصِّدِّيقَةُ الشَّهِيدَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الرَّضِيَّةُ الْمَرْضِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْفَاضِلَةُ الزَّكِيَّةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْحَوْرَاءُ الْإِنْسِيَّةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا التَّقِيَّةُ النَّقِيَّةُ السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُحَدَّثَةُ الْعَلِيمَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ
السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ وَ عَلَى رُوحِكِ وَ بَدَنِكِ
أَشْهَدُ أَنَّكِ مَضَيْتِ عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّكِ وَأَنَّ مَنْ سَرَّكِ فَقَدْ سَرَّرَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ جَفَاكِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ آذَاكِ فَقَدْ آذَى رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ وَصَلَكِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
وَ مَنْ قَطَعَكِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
لِأَنَّكِ بَضْعَةٌ مِنْهُ وَ رُوحُهُ الَّذِي بَيْنَ جَنْبَيْهِ كَمَا قَالَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ
أُشْهِدُ اللَّهَ وَ رُسُلَهُ وَ مَلاَئِكَتَهُ أَنِّي رَاضٍ عَمَّنْ رَضِيتِ عَنْهُ سَاخِطٌ عَلَى مَنْ سَخِطْتِ عَلَيْهِ
مُتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ مُوَالٍ لِمَنْ وَالَيْتِ مُعَادٍ لِمَنْ عَادَيْتِ مُبْغِضٌ لِمَنْ
أَبْغَضْتِ مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ وَ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيداً وَ حَسِيباً وَ جَازِياً وَ مُثِيباً
زن شکوفه ایست که هنگام غنچه بودن دوست داشتنی،موقع گل کردن عشق ورزیدنی،ودر وقت پژمردن پرستیدنی است.
(روزت مبارک ای گل زیبای خلقت)
میلاد زهره زهرا، طاهره مطهره، کوثر رسول، حضرت زهرای بتول، هفته زن و مادر بر همه مسلمانان جهان و مادران و همسران فداکار مبارک باد.
زهرا که از فروغش عالم ضیا گرفته دین نبی ز فیضش نشو و نما گرفته
مریم ز مکتب او درس حیا گرفته جشنی به عرش اعلی بهرش خدا گرفته
نوع دستورهايى كه اسلام به زن ومرد میدهد، در عين حال كه يك راه مشتركى براى هر دو قائل است ولى راه مخصوص را هم از نظر دور نمیدارد، وقتى احترام به پدر ومادر را بازگو مىكند، براى گرامى داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح میکند. قرآن كريم میفرمايد:
اما يبلغن عندك الكبر احدهما او كلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا كريما (1)
اگر يكى از آن دو يا هر دو، در كنار تو به سالخوردگى رسيدند به آنها حتى «اوف» مگو وبه آنها پرخاش مكن و با آنها سخنى شايسته بگوى.
ودر بخشى ديگر مى فرمايد: ما سفارش كرديم به انسان كه احسان را نسبتبه پدر و مادر فراموش نكند:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا (2)
وانسان را نسبتبه پدر ومادرش به احسان سفارش كرديم.
و قضى ربك الا تعبدوا الا اياه و بالوالدين احسانا (3)
پروردگار تو مقرر كرد كه جز او را مپرستيد وبه پدر ومادر خود احسان كنيد. ودر جاى ديگر احسان به پدر ومادر را در كنار عبادت حق ياد مىكند:
ان اشكر لي و لوالديك (4)
شكر گزار من وپدر ومادرت باش.
اما با همه اين تجليلهاى مشترك، وقتى مىخواهد از زحمات پدر ومادر ياد كند، از زحمت مادر سخن مىگويد، نه از زحمت پدر، آنجا كه میفرمايد:
و وصينا الانسان بوالديه احسانا حملته امه كرها و وضعته كرها و حمله و فصاله ثلاثون شهرا (5)
زحمات سى ماهه مادر را مىشمارد، كه: دوران باردارى، زايمان، ودوران شيرخوراگى براى مادر دشوار است. وهمه اينها را به عنوان شرح خدمات مادر ذكر مىكند. قرآن كريم به هنگام يادآورى زحمات حتى اشارهاى هم به اين موضوع ندارد كه: پدر زحمت كشيده است.
بنابراين، آيات قرآن كه در مورد حق شناسى از والدين آمده استبر دو قسم است: يك قسم حق شناسى مشترك پدر ومادر را بيان مىكند وقسم ديگر، آياتى است كه مخصوص حق شناسى مادر است، قرآن كريم اگر درباره پدر حكم خاصى بيان مىكند فقط براى بيان وظيفه است، نظير:
و على المولود له رزقهن و كسوتهن بالمعروف (6)
خوراك وپوشاك مادران به طور شايسته به عهده پدر فرزند است.
وليكن هنگامى كه سخن از تجليل وبيان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذكر مىكند.
آية الله عبدالله جوادى آملى
1. اسراء، 23.
2. احقاف، 15.
3. اسراء، 23.
4. لقمان، 14.
5. احقاف، 15.
6. بقره، 233.
aviny.com
معني لغوي و اصطلاحي (شقشقيه ) و منظور ازآن در نهج البلاغه چيست؟
شقشقيه , نام يكي از خطبه هاي نهج البلاغه است كه برگرفته از كلمه <شقشقه > مي باشد كه در همين خطبه آمده است . شقشقه چيزي مانند شش گوسفند است كه شتر هنگام هيجان و نفس زدن از دهان بيرون مي آورد. در اولين مرتبه بيننده آن را با زبان اشتباه مي كند. در اين خطبه اميرالموئمنين (علیه السلام ) حوادث تلخ و مشكلات به وجود آمده بعد از وفات پيامبر و غصب خلافت توسط خلفاي سه گانه را بازگو مي كند.
در بين خطبه حضرت , شخصي از اهل عراق نامه اي به دست حضرت مي دهد. حضرت مشغول خواندن آن مي شوند. ابن عباس كه شنونده خطبه حضرت بوده است , از حضرت تقاضاي ادامه دادن خطبه را مي كند.
حضرت مي فرمايد: هيهات اي پسر عباس شقشقه شتري بود كه صدا كرد و باز در جاي خود قرار گرفت . خلاصه منظور حضرت از اين كلام اين است كه سخناني كه گفته شد شعله اي از آتش دل بود كه زبانه كشيد و فرو نشست . ابن عباس مي گويد: به خدا سوگند من هيچ گاه بر سخني همچون اين گفتار تائسف نخوردم كه امام نتوانست تا آنجا كه خواسته بود ادامه دهد.
نامزد انتخابات:
اولاً بايد به خدا و به اين انقلاب و به قانون اساسى و به اين مردم ايمان و اعتقاد داشته باشد؛
ثانياً داراى روحيهى مقاوم باشد. اين ملت اهداف بلندى دارد، كارهاى بزرگى دارد، تسليم نيست، كسى نميتواند با اين ملت با زبان زور حرف بزند. كسانى كه در رأس قوهى اجرائى قرار ميگيرند، بايد كسانى باشند كه در مقابل فشارهاى دشمنان مقاوم باشند؛ زود نترسند، زود از ميدان خارج نشوند؛ اين يكى از شرطهاى لازم است.
ثالثاً انسانهاى با تدبيرى باشند، با حكمت باشند. ما در سياست خارجى گفتيم «عزت و حكمت و مصلحت»؛ در ادارهى كشور هم همين جور است، در مسائل داخلى هم همين جور است، در اقتصاد هم همين جور است؛ بايد با برنامه، با حكمت، با تدبير، با نگاه بلندمدت و همهجانبه، با يك هندسهى صحيح كارها را مشاهده كنند، نگاه كنند، وارد ميدان شوند.
روزمرّه فكر كردن در مسائل اقتصادى، مضر است؛ تغيير سياستهاى اقتصادى به طور دائم، مضر است - در همهى بخشها، بخصوص در اقتصاد - تكيه كردن بر نظرات غير كارشناسى، مضر است؛ اعتماد كردن به شيوههاى تزريقىِ اقتصادهاى تحميلى شرق و غرب، مضر است. سياستهاى اقتصاد بايد سياستهاى «اقتصاد مقاومتى» باشد - يك اقتصاد مقاوم - بايد اقتصادى باشد كه در ساخت درونىِ خود مقاوم باشد، بتواند ايستادگى كند؛ با تغييرات گوناگون در اين گوشهى دنيا، آن گوشهى دنيا متلاطم نشود؛ اين چيزها لازم است. رئيس جمهورى كه ميخواهد اين كشور بزرگ را اداره كند، اين راه پرافتخار را به كمك مردم و براى مردم طى كند، بايد اينچنين خصوصياتى داشته باشد. رابعاً بايد تهذيب اخلاقى داشته باشد؛ نپرداختن به حواشى. اينها چيزهاى لازمى است. بنده توصيهام به همهى دولتها هميشه همين بوده است. ميدانيد من از دولتها و از رؤساى جمهور در طول اين سالهاى متمادى همواره حمايت كردم؛ توصيه هم كردم، در موارد متعدد و زيادى از آنها توضيح هم خواستم. تكيه اين بوده است كه براى مردم هزينه درست نكنند، مشكل درست نكنند، دغدغهآفرينى نكنند، مردم را دچار تشويش و نگرانى نكنند؛ البته وعدهى بيخود و بىمبنا هم ندهند، درِ باغ سبزهاى بىمنطق هم باز نكنند؛ منطقى، معقول، منطبق با واقعيت و با توكل به خداى متعال حركت را پيش ببرند؛
انشاءاللَّه در آينده هم بايد همين جور باشد.
سوال :
چرا ابلیس به محض سرپیچی از دستور خداوند، از درگاه الهی رانده شد، ولی در اعتراض فرشتگان به اصل خلقت انسان، چنین اتفاقی نیفتاد؟
پاسخ :
در هر مسئله ای، پرسش به سه منظور صورت می گیرد: یا به منظور یاد گرفتن و بالا بردن علم و معرفت است یا برای امتحان و آزمایش است یا به قصد اعتراض و انکار و تکبر ورزیدن.
پرسش فرشتگان از نوع نخست بود، نه از باب اعتراض و انکار. در حقیقت، فرشتگان می خواستند آگاهی بیشتری درباره موجودی به نام انسان داشته باشند. ازاین رو، وقتی خدا انسان را به آنها معرفی کرد، فرشتگان در برابر وی تعظیم کردند و گفتند: «سُبْحَانَکَ لَا عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا… ؛ پروردگارا! ما چیزی جز آنچه به ما آموختی، نمی دانیم.» (بقره: 32) از سوی دیگر، فرشتگان مانند انسان و جن از خود اختیاری ندارند تا از فرمان خدا سرپیچی کنند، بلکه موجوداتی معصوم و از معصیت و شقاوت به دورند. آنان فقط برای عبادت و اطاعت از خداوند آفریده شده اند و برخلاف خواست خداوند سبحان کاری نمی کنند، چنان که خداوند در آیه ای از قرآن می فرماید:
لَایَعْصُونَ اللَّهَ مَا مَا أَمَرَهُمْ وَ یَفْعَلُونَ مَا یُؤْمَرونَ. (تحریم: 6)
فرشتگان در برابر امر خداوند نافرمانی نمی کنند و هر کاری را که خدا امر کند، انجام می دهند.
امیرمؤمنان، علی علیه السلام نیز می فرماید:
فَلَیْسَ فِیهِمْ فَتْرَةٌ، وَ لَا عِنْدَهُمْ غَفْلَةٌ، وَ لَا فِیهِمْ مَعْصِیَةٌ.1
در فرشتگان نه سستی است و نه غفلت و نه نافرمانی و گناهی از آنها سر می زند.
آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید:
جَعَلَهُمُ اللّهُ أَهْلَ الْأَمَانَةِ عَلَی وَحْیِهِ… وَ عَصَمَهُمْ مِنْ رَیْبِ الشُّبُهَاتِ فَمَا مِنْهُمْ زَائِغٌ عَنْ سَبیلِ مَرْضَاتِهِ.2
خداوند، فرشتگان را امین وحی خود قرار داده… و آنها را از هرگونه شک و تردید دور داشته است که هیچ کدام از فرشتگان از راه رضای حق منحرف نمی شوند.
اما مخالفت و اعتراض ابلیس به قصد انکار و از روی تکبر و خودخواهی بود. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
إِذْ قُلْنَا لِلْملائکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبی وَاسْتَکْبَرَ وَ کَانَ مِنَ الکَافِرِینَ. (بقره: 34)
هنگامی که به فرشتگان گفتیم برای آدم سجده کنید، همگی سجده کردند جز ابلیس که سر باز زد و کبر ورزید و از کافران شد.
افزون بر این آیه، آیه 75 سوره ص، 31 سوره حجر و 116 سوره طه، بر مستکبر بودن شیطان تصریح دارد.
آن گاه که خداوند از ابلیس پرسید: «مَا مَنَعَکَ أَلاَّ تَسْجَدُ إِذْ أَمَرْتُکَ؛ هنگامی که به تو امر کردم بر آدم سجده کن، چه چیز مانع سجده تو شد؟» شیطان در پاسخ گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طَینٍ؛ من از او بهترم؛ [زیرا ]مرا از آتش آفریده ای و او را از خاک و گِل.» (اعراف: 12)
جمله «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ»، مبیّن آن است که ابلیس برای خود شرافت ذاتی قائل بود و با این بیان، خودخواهی و استقلال ذاتی خویش را به اثبات رساند. ازاین رو، ذات کبریای خداوند بزرگ را نادیده گرفت و خود را در برابر آفریدگار، موجودی مستقل و مانند او دانست. در حقیقت، شیطان با این کار، به استکبار با خداوند پرداخت نه آدم. وی با این اعتراض، اصل مالکیت مطلق و حکمت خدا را زیر سؤال برد و انکار کرد. این همان اصلی است که همه گناهان و عصیان ها از آن سرچشمه می گیرد؛ زیرا وقتی از بنده گناهی سر می زند که از بندگی خدای تعالی و مملوکیتش خارج شود و از اینکه ترک گناه بهتر از انکار آن است، اعراض کند، این همان انکار مالکیت مطلق خدا و حکمت اوست.3 حضرت علی علیه السلام در این باره می فرماید:
شیطان، بر آدم علیه السلام به دلیل آفرینش خلقت او از خاک فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که از آتش است، دچار تعصب و غرور شد. پس شیطان، دشمن خدا و پیشوای متعصبان و سر سلسله متکبران است که اساس عصبیت را بنا نهاد و با خداوند در مقام جبروتی اش به ستیز برخاست. لباس خودبزرگ بینی به تن کرد و پوشش فروتنی را کنار گذاشت.4
منابع :
1. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، باب 22، ح 6، مؤسسه الوفاء، بیروت، 1404 هـ . ق، ج 56، ص175.
2. نهج البلاغه، خطبه 91.
3. نک: تفسیر المیزان، ج 8 ، صص 28 و 29.
4. نهج البلاغه: خطبه 192.
www.irc.ir
عیادت رهبر انقلاب از آیت الله طاهری خرم آبادی و جمعی از والدین شهدا در بیمارستان خاتم الانبیاء (۱۳۹۲/۰۱/۲۹ - ۲۰:۲۱)
رهبر معظم انقلاب اسلامی عصرپنجشنبه با حضور در بيمارستان خاتم الانبیاء از آیت الله طاهری خرم آبادی و جمعی از والدین شهدا که در بخش مراقبتهای ویژه این بیمارستان بستری هستند, عيادت و براي سلامتي آنان دعا كردند.
بسم الله الرّحمن الرّحيم
توجّه توجّه!
توجّه! پیامبران نمیتوانند از خود ارث بگذارند چون ما میگوئیم. تازه کجایش را دیدهاید!
ما میتوانیم اجتهاد کنیم و اجازه داریم در اجتهادمان اشتباه کنیم.
مثلاً شوهر را میکشیم (با اجتهادمان) و بعد از همسر او هتک حرمت میکنیم(به اجتهاد خودمان) و تازه زناکار هم محسوب نمیشویم(با اجتهاد خودمان)
ما وهابیها خیلی خوب هستیم و آخرش میرویم توی بهشت، به مرگ خودمان راست میگوئیم!
منبع: اسلام تکس
مشخصات و نسب:
نام “فاطمه” و کنیه “امُّ البنین” (مادر پسران) است. پدرش حِزام، و مادرش ثمامه یا لیلاست. همسرش علی ابن ابیطالب علیه السلام و فرزندانش عباس علیه السلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان هستند که هر چهار نفرْ در سرزمین کربلا و در رکاب امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند. آرامگاه وی در مدینه منوّره و قبرستان بقیع است.
تاریخ گواهی میدهد که پدران و داییان حضرت ام البنین از دلیران عربِ پیش از اسلام بوده و از آنها به هنگام نبرد، دلیرْمردی های فراوانی نقل شده است که در عین شجاعتْ بزرگ و پیشوای قوم خود نیز بودهاند، آنچنان که حاکمان زمانْ در برابرشان سرتسلیم فرود میآورند. اینان همانان هستند که عقیل ـ نسبْ شناس بزرگ عرب و برادر علی علیهالسلام ـ به امیرالمؤمنین علیهالسلام گفت: «در میان عرب از پدرانش شجاعتر و قهرمانتر یافت نمیشود».
انتخاب ام البنین برای همسری امام علی علیه السلام:
بعد از شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ، علی بن ابیطالب علیه السلام برادرش عقیل را ـ که آشنا به علم نسب شناسی عرب بود ـ فرا خواند و از او خواست که برایش همسری از تبار دلاوران برگزیند تا پسر دلیری برای مولا به ارمغان آورد.
عقیل، فاطمه کلابیه را برای حضرت برگزید که قبیله و خاندانش، بنی کِلاب، در شجاعت بیمانند بودند، و حضرت علی علیهالسلام نیز این انتخاب را پسندید.
بعد از این که عقیل شجره نامه های اَعراب را بررسی و ام البنین را انتخاب کرد، حضرت علی علیه السلام ، او را نزد پدر ام البنین فرستاد. پدرخشنود از این وصلت مبارک، نزد دختر خود شتافت و موضوع را در میان گذاشت. ام البنین نیز با سربلندی و افتخارْ پاسخ مثبت داد و پیوندی همیشگی بین وی و مولای متقیان علی بن ابیطالب علیهالسلام برقرار شد.
امام علی علیه السلام ، در همسرش عقلی سترگ، ایمانی استوار، آدابی والا و صفاتی نیکو مشاهده کرد و او را گرامی داشت و از صمیم قلب در حفظ حُرمت او کوشید.
از فاطمه تا ام البنین
فاطمه کلابیه، بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک با علی علیه السلام ، به امیرالمؤمنین پیشنهاد کرد که به جای «فاطمه»، که اسم قبلی و اصلی وی بوده، او را ام البنین صدا زند تا فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام از ذکر نام اصلی او توسط پدرشان، به یاد مادر خویش، فاطمه زهرا علیهاالسلام نیفتند و در نتیجه، خاطرات گذشته، در ذهن آنها تداعی نگردد و رنج بیمادری آنها را آزار ندهد.
ام البنین و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها
ام البنین بر آن بود که، در زندگی جای خالی حضرت زهرا علیهاالسلام را برای فرزندان ایشان پر کند؛ مادری که در اوج شکوفایی پژمرده شد و آتش به جان فرزندان خردسال زد: فرزندان فاطمه زهرا علیهاالسلام در وجود این بانوی پارسا، مادر خود را میدیدند و رنج فقدانِ مادر را کمتر احساس میکردند.
ام البنین علیهاالسلام ، فرزندان دختر گرامی رسول خدا صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود مقدّم میداشت و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان میکرد و آن را فریضه های دینی می شمرد؛ زیرا خداوند متعال در کتاب خود، همگان را به محبت آنان دستور داده است.
فرزندان ام البنین علیهاالسلام:
ثمره زندگی مشترک ام البنین علیهاالسلام با حضرت علی علیه السلام ، چهار پسر بود که به دلیل داشتن همین پسران، او را ام البنین، یعنی مادر پسران میخواندند. نام فرزندان ایشان به ترتیب عبارتند از: قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس علیه ا لسلام ، عبداللّه، جعفر و عثمان.
فرزندان ام البنین همگی در کربلا به شهادت رسیدند و نسل ایشان از طریق عُبیداللّه فرزند حضرت ابوالفضل علیه السلام ادامه یافت.
با شهادت چهار فرزند ام البنین علیهاالسلام در کربلا، این بانوی شکیبا، به افتخار مادر شهیدان بودن نائل آمد و درکنار همسر شهید بودن، افتخاری دیگر بر صفحه افتخاراتش افزوده شد.
وقتی خبر شهادت فرزندانش به او رسید، سرشک اشک از دیده فرو ریخت و با روحیه ای قوی در اشعاری گفت: «ای کسی که فرزند رشیدم عباس را دیدی که همانند پدرش بر دشمنان تاخت، فرزندان علی علیهالسلام همه شیران بیشه شجاعت اند. شنیدهام بر سر عباس عمود آهنین زدند، در حالی که دستهایش را قطع کرده بودند؛ اگر دست در بدن پسرم بود، چه کسی میتوانست نزد او آید و با او بجنگد؟»
فرزندانم به فدای حسین علیه السلام
ام البنین بَشیر را دید که فرستاده امام سجاد علیهالسلام بود و به مدینه آمده بود تا مردم را از ماجرای کربلا و بازگشت کاروان امام حسین علیه السلام با خبر سازد. به او فرمود: ای بشیر! از امام حسین علیه السلام چه خبر داری؟ بشیر گفت: خدا به تو صبر دهد که عباس تو کشته گردید. ام البنین فرمود: از حسین علیه السلام مرا خبر ده!
بشیر خبر شهادت بقیه فرزندان او را هم اعلام کرد، ولی ام البنین پیوسته از امام حسین علیه السلام خبر میگرفت و میگفت: فرزندان من و آنچه در زیر آسمان است، فدای حسینم باد.
چون بشیر خبر شهادت امام حسین علیه السلام را به آن حضرت داد، صیحه ای کشید و گفت: ای بشیر! رگ قلبم را پاره کردی و سپس صدا به ناله و شیون بلند کرد.
این علاقه او به امام حسین علیه السلام دلیل کمال معنویت اوست که آن همه ایثار را در راه مقام ولایت فراموش کرد و تنها از رهبرش سخن به میان آورد.
ام البنین، پاسدار خاطره عاشورا
از ویژگیهای بسیار مهم ام البنین، توجه به زمان و مسائل مربوط به آن است. وی پس از واقعه عاشورا، از مرثیه خوانی و نوحه سرایی استفاده کرده تا ندای مظلومیت کربلاییان را به گوش نسلهای آینده برساند. ایشان هر روز به همراه پسرِ حضرت عباس علیه السلام ، عبیداللّه که همراه مادرش در کربلا حضور داشت و سند زنده ای برای بیان وقایع عاشورا بود، به بقیع میرفت و نوحه میخواند.
او با این اشعار، هم حماسه کربلا را بازگو و هم در قالب عزاداریْ به حکومت وقت نوعی اعتراض میکرد و مردم را که اطراف او جمع می شدند، از جنایات بنی امیه، آگاه مینمود.
ام البنین علیهاالسلام ، واسطه فیض الهی
امالبنین، همسر علی علیهالسلام و مادر سردار کربلا، نزد مسلمانان جایگاهی ویژه دارد، چون نزد خداوند از مقام و منزلتی والا برخودار است، و این مقامْ به واسطه تقدیم خالصانه فرزندان در راه خدا و استواری و عبودیت ایشان است. از اینرو، مؤمنانِ حاجتمند و دردمند او را به درگاه حضرت باری تعالی شفیع و واسطه قرار میدهند، و غم واندوهشان را با زیارت مزار آن بانو میزدایند.
اهل بیت علیهم السلام و ام البنین علیهاالسلام
محبت بی شائبه ام البنین در حق فرزندان رسول خدا صلی الله علیه وآله و فداکاری فرزندان وی در راه سیدالشهدا، در تاریخ بی پاسخ نماند. اهل بیت علیهم السلام هم در احترام و بزرگداشت وی کوشیدند و بسیار از او قدردانی کرده، او را سپاس گفتند.
زینب کبری علیهاالسلام پس از رسیدن به مدینه، به محضرش شتافت و شهادت فرزندانش را به او تسلیت گفت. ایشان همچنین در مناسبت های دیگر مثل عیدها، برای ادای احترام، به محضر ام البنین علیهاالسلام مشرّف میشد.
سخن بزرگان در بیان فضایل ام البنین علیهاالسلام
عالم جلیل القدر، زین الدین عاملی، شهید ثانی درباره حضرت ام البنین علیهاالسلام میگوید: «ام البنین از بانوان با معرفت و پر فضیلت بود. نسبت به خاندان نبوت، محبت و دلبستگی خالص و شدید داشت و خود را وقف خدمت به آنها کرده بود. خاندان نبوت نیز برای او جایگاه والایی قائل بودند و به او احترام ویژه میگذاشتند.» همچنین علامه سید محسن امین میگوید: «ام البنین علیهاالسلام ، شاعری خوشبیان و از خانوادهای اصیل و شجاع بود.» علی محمد علی دُخَیِّل، نویسنده معاصر عرب در وصف این بانوی بزرگوار مینویسد: «عظمت این زن (ام البنین) در آنجا آشکار میشود که وقتی خبر شهادت فرزندانش را به او میدهند، به آن توجه نمیکند، بلکه از سلامت حضرت امام حسین علیه السلام میپرسد؛ گویی امام حسین علیه السلام فرزندِ اوست نه آنان».
سیزدهم جمادیالثانی؛ وفات
زندگی سراسر مهر و عاطفه و مبارزه ام البنین علیهاالسلام ، رو به پایان بود. او به عنوان همسر شهید، رسالت خویش را به خوبی به پایان رسانید و فرزندانی تربیت کرد که فداییِ ولایت و امامت بودند.
او، بعد از زینب کبری علیهاالسلام دار فانی را وداع گفت، ولی تاریخ نگاران سال ارتحال او را متفاوت نگاشته اند، به طوری که عده ای آن را سال 70 ق بیان کرده اند و عده دیگری تاریخ وفات آن مادر فداکار را، سیزدهم جمادی الثانی سال 64 ق دانسته اند که نظر دوم از شهرت بیشتری برخوردار است. ام البنین را در بقیع، در جوار امام حسن مجتبی علیه السلام ، فاطمه بنت اسد علیهاالسلام و دیگر شخصیتهای اسلامیِ مدفون در آنجا به خاک سپردند.
بخشی از زیارت نامه ام البنین علیهاالسلام
سلام بر تو ای همسر جانشین رسول اللّه علیه السلام ؛
سلام بر تو که محبوب زهرایی؛
سلام بر تو ای مادر ماه های درخشان؛
خدا و رسولش را گواه می گیرم که تو با اهدای فرزندانت و قربانی کردن آن ها در راه آرمان های حسین علیه السلام جهاد نمودی؛
گواهی می دهم که تو یار و یاور امام علی بن ابی طالب علیه السلام در سختی ها، مشکلات و مصیبت ها بوده ای ؛
گواهی می دهم که به خوبی از عهده سرپرستی و نگه داری فرزندان زهرای اطهر علیهاالسلام و ادای امانت ایشان برآمدی؛
تو در نزد خداوند از مقام و منزلت بالایی برخورداری؛ سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!
به گزارش فرهنگ نیوز، در قرآن کریم در دو آیه تعبیر ایام نحس آمده است:
۱- فارسلنا علیهم ریحا صرصرا فی ایام نحسات لنذیقهم عذاب الخزی فی الحیوة الدنیا و لعذاب الآخرة اخذی و هم لایتصرون (فصلت/۱۶)
ما برآن ها تندبادی سخت و پر سر و صدا فرستادیم در روزهایی نحس تا عذاب ذلت بار در زندگی دنیا را بچشند عذاب آخرت ذلت بارتر است و به آنها مددی نخواهد رسید.
۲- إنا ارسلنا علیهم و ریحا صرصرا فی یوم نحس مستمر (قمر/۱۹)
ما بر آنها تند بادی سخت و پرسر و صدا فرستادیم در یک مدت زمانی پیاپی و پیوسته نحس.
در تفسیر آیه اول عده ای از مفسران براین باورند که عبارت ایام نحسات به معنای روزهای غباری و خاک آلود است به گونهای که مردم همدیگر را نمی بینند و برای اثبات سخن خویش به آیه ۲۴ سوره احقاف استناد می کنند که مردم ابر سیاه باران زا را می بینند در حالی آن عذاب الهی بوده است که بر قوم عاد نازل گردید.
در آیه ۴۵ سوره الرحمن نیز بحث بر سر پاره های از آتش و دود غلیظ می باشد که به معنای دود و غبار شدید است و اصلا معنای اصطلاحی که در جوامع انسانی مطرح است را نمی دهد.
البته در همین دو مورد فوق نیز موضوع تند باد و فرستادن آن مطرح است نه معنای اصطلاحی که در بین مردم رایج است.
* معنای اصطلاحی نحس
آنچه که در بین مردم مطرح است معنای اصطلاحی واژه موردنظر است که نقطه مقابل سعد می باشد نه معنای لغوی.
برخی مفسرین علاوه بر پذیرش معنای حقیقی واژه در دو آیه مورد نظر معنای اصطلاحی آن را نیز چنین شرح می دهند که اگر نحس را به این معنا هم بپذیریم ربطی به روز خاصی ندارد بلکه به دلیل اعمال خود آنها بوده که در آن روز چنین شرایطی برای آنها پیش آمده لذا درآن روز نزول عذاب به خاطر عمل خود آنهاست نه این که آن روز نحس بوده است.
پس در قرآن اگر سخن از ایام نحس آمده است صرفاً مربوط به همان روزهایی است که عذاب بر قومی نازل شده نه اینکه آن روزها در همه ادوار تاریخ نحس باشد اگر در روز خاصی از هفته مثل شنبه عذابی نازل شده بگوییم روزهای شنبه نحس هستند.
اما قرآن به مبارک و سعد بودن ایام اشاره دارد انا انزلناه فی لیله مبارکه (دخان/۳) ما آن را در شبی فرخنده نازل کردیم این شب در واقع شب قدر است که مصادف با نزول ملائکه و …. می باشد به طوری که هر عمل خیر و عبادی در این شب اوج ثواب بیشتری دارد.
4- برخوان غم چو عالمیان را صلا زدند
اول صلا به سلسلهی انبیا زد
نوبت به اولیا چو رسید آسمان طپید
زان ضربتی که بر سر شیر خدا زدند
آن در که جبرئیل امین بود خادمش
اهل ستم به پهلوی خیرالنّسا زدند
بس آتشی ز اخگر الماس ریزهها
افروختند و در حسنِ مجتبی زدند
وانگه سرادقی که ملَک مَحرمش نبود
کندند از مدینه و در کربلا زدند
وز تیشهی ستیزه در آن دشت کوفیان
بس نخلها ز گلشن آل عبا زدند
پس ضربتی کزان جگر مصطفی درید
بر حلق تشنهی خلف مرتضی زدند
اهل حرم دریده گریبان گشوده مو
فریاد بر در حرم کبریا زدند
روحالامین نهاده به زانو سر حجاب
تاریک شد ز دیدن آن چشم آفتاب
5- چون خون ز حلق تشنهی او بر زمین رسید
جوش از زمین به ذروه ی عرش برین رسید
نزدیک شد که خانهی ایمان شود خراب
از بس شکستها که به ارکان دین رسید
نخل بلند او چو خسان بر زمین زدند
توفان به آسمان ز غبار زمین رسید
باد آن غبار چون به مزار نبی رساند
گرد از مدینه بر فَلک هفتمین رسید
یک باره جامه در خَم گردون به نیل زد
چون این خبر به عیسی گردون نشین رسید
پر شد فلک ز غلغله چون نوبت خروش
از انبیا به حضرت روحالامین رسید
کرد این خیال و وهم غلط، که ارکان، غبار
تا دامنِ جلالِ جهان آفرین رسید
هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال
او در دلست و هیچ دلی نیست بیملال
6- ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند
یک باره بر جریدهی رحمت قلم زنند
ترسم کزین گناه شفیعان روز حشر
دارند شرم کز گنه خلق دم زنند
دست عتاب حق به در آید ز آستین
چون اهل بیت دست در اهل ستم زنند
آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک
آل علی چو شعلهی آتش علم زنند
فریاد از آن زمان که جوانان اهل بیت
گلگون کفن به عرصهی محشر قدم زنند
جمعی که زد به هم صفشان شور کربلا
در حشر صف زنان صف محشر به هم زنند
از صاحب حرم چه توقّع کنند باز
آن ناکسان که تیغ به صید حرم زنند
پس بر سنان کنند سری را که جبرئیل
شوید غبار گیسویش از آب سلسبیل
آقا بیا دعای مرا مستجاب کن
ما را برای نوکریت انتخاب کن
قلبم شبیه سنگ شد از کثرت گنه
امشب بیا و سنگ دلم را تو آب کن
تأثیر جرم و معصیت اشک مرا گرفت
دستی بکش به روی دلم فتح باب کن
تا کی به لب دعای فرج، تا کی انتظار؟!
آقا به حقّ فاطمه پا در رکاب کن
ای منتقم بیا که دلم سخت زخمی است
رحمی نما بر این دل زارم شتاب کن
ای روضهخوان فاطمیه روضهای بخوان
امشب میان سینهی ما انقلاب کن
ما در پی تلافی سیلی کوچه ایم
یعنی به روی غیرت ما هم حساب کن …
محمّد فردوسی
1- باز این چه شورش است که در خلق عالم است/
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است/
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین/
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است/
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو/
کار جهان و خلق جهان جمله در هم است/
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب/
کاشوب در تمامی ذرّات عالم است/
گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست/
این رستخیز عام که نامش محرم است/
در بارگاه قدس که جای ملال نیست/
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است/
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند/
گویا عزای اشرف اولاد آدم است/
خورشید آسمان و زمین نور مشرقین/
پروردهی کنار رسول خدا حس/
2- کشتی شکست خوردهی توفان کربلا
در خاک و خون طپیده ی میدان کربلا
گر چشم روزگار برو زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دستِ دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکيد
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیّوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم
کردند رو به خیمهی سلطان کربلا
آن دم فلک بر آتشِ غیرت سپند شد
کز خوف خصم در حرم افغان بلند شد
3- کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی
وین خرگهِ بلند ستون بی ستون شدی
کاش آن زمان درآمدی از کوه تا به کوه
سیل سیه که روی زمین قیرگون شدی
کاش آن زمان ز آه جهان سوز اهل بیت
یک شعلهی برق خرمن گردون دون شدی
کاش آن زمان که این حرکت کرد آسمان
سیمابوار گوی زمین بیسکون شدی
کاش آن زمان که پیکر او شد درون خاک
جان جهانیان همه از تن برون شدی
کاش آن زمان که کشتی آل نبی شکست
عالم تمام غرقه دریای خون شدی
آن انتقام گر نفتادی به روز حشر
با این عمل معاملهی دهر چون شد
آل نبی چو دست تظلّم برآورند
ارکان عرش را به تلاطم درآورند
پیام تسلیت مدیر حوزه های علمیه خواهران استان یزد به مناسبت درگذشت عالم وارسته سید جلال یحیی زاده ، نماینده محترم مجلس شورای اسلامی
خبر در گذشت عالم وارسته خدمتگزار صديق و مخلص حضرت حجت الاسلام و المسلمین سيد جلال يحيي زاده نماينده محترم شهرستا نهای ميبد و تفت در مجلس شوراي اسلامي وعضو هیئت امناء ومدیر سابق حوزه علمیه خواهرن میبد , جامعه روحانیت و همه خدمتگزاران به حوزه های علمیه و جمهوري اسلامي را در سوگ و ماتم فرو برد .
آن روحاني والامقام عمر با ارزش خود را صرف تعليم و تعلم طلاب علوم دینی و ترويج فرهنگ اسلام ناب محمدی (ص) نمود و نيز در سه دوره نمايندگي مردم در مجلس شوراي اسلامي ، با ایمان به وظیفه و صداقت و اخلاص عمل به همراه ارادت و عشق به مردم دارالعباده ، خادمی دلسوز برای استان و نظام مقدس اسلامي بود . از جمله ويژگيهاي ممتاز آن روحاني گرانقدر آراستگي به اخلاق ، مردم داري ، ساده زيستي ، سخت كوشي در حل مشكلات مردم و تأثيرگذاري در عرصههاي قانونگذاری بود ، که از ايشان چهرهاي خدوم ، محبوب و ماندگار در حافظه تاريخ به جای نهاد .
آن روحانی والامقام در صراط مستقيم ، وخط امام راحل و ولايت مطلقه فقيه ، با ایمان و اعتقاد راسخ به ولايت و زعامت رهبري معظم انقلاب اسلامي ، وجود خود را وقف توسعه حوزه های علمیه ، پيشبرد اهداف بلند انقلاب اسلامي نمود ، اکنون ناباورانه به سوگ هجرت آن عالم وارسته مینشینیم.
اينجانب به نمایندگی از طلاب ، اساتید ، کادر حوزه های علمیه خواهران استان یزد ، ضایعه در گذشت این روحانی وارسته را به بیت محترم ایشان ، مردم شهرستانهای میبد وتفت و همچنین مردم دارالعباده یزد تسلیت عرض می نمایم .
19/01/1392
سید ناصر محمدی
مدیر حوزهای علمیه خواهران استان یزد
انا لله و انا الیه راجعون :
درگذشت عالم مجاهد ، فقیه دین ، حجه الاسلام والمسلمین آقای ” سید جلال یحیی زاده ” که سالیان متمادی را صرف احیاء و پیشرفت مدارس علمیه خواهران و برادران شهرستان میبد و خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در سمت نمایندگی مردم میبد در مجلس شورای اسلامی در طی سه دوره نموده اند , ضایعه ای بس بزرگ است.
یحیی زاده در هدایت جان های مشتاق به اسلام و اهل بیت پیامبر ” صلی الله علیه و آله و سلم ” نقشی درخشان داشت و در پیشرفت حوزه های علمیه و ترویج فرهنگ اسلامی تلاش و کوشش فراوانی نمود.
این روحانی پر تلاش آشنایی انسان های پاک طینت با دین و هدایت تشنگان حقیقت را وجهه همت خود ساخت و در این راه شاگردان بسیاری را تربیت کرد.
بی شک مردم شریف شهرستان میبد به ویژه اساتید و طلاب حوزه های علمیه این شهرستان خدمات ایشان را در شهر خویش از یاد نخواهند برد و راه الهی او را ادامه خواهند داد.
مدیریت استانی حوزه های علمیه خواهران این مصیبت بزرگ را به پیشگاه امام زمان ” عجل الله تعالی فرجه الشریف ” و مقام معظم رهبری , اساتید و طلاب حوزه های علمیه تسلیت عرض می کند و علو درجات را برای آن مرحوم و صبر جمیل را برای خانواده ایشان از درگاه خداوند متعال خواستار است.
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
مدیریت استانی حوزه های علمیه خواهران استان یزد.
سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی :
در مورد سال جدید، سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی باید خدمتتان عرض کنم که حماسه در لغت به معنای دلاوری و شجاعت است و د راصطلاح ، آرمان ها و آرزوهای بزرگ یک ملت در زمینه های مذهبی ، اخلاقی و نظام اجتماعی است و بیانگر عقاید کلی یک ملت است. حماسه نوعی احساس شخصیت است در مقابل دیگران.
حماسه ممدوح، حماسه کرامت نفس و آزاد منشی و عزت نفس یک ملت است.
معمولا زمانی یک ملت حماسه می آفریند که در تنگنا و فشارهایی از طرف دشمن واقع شده است و آن ملت با بیداری و هوشیاری و با قدرت ایمان و تلاش، بر آن تنگنا و سنگلاخ پیروز شده و با افتخار بر قله موفقیت می ایستد.
امسال با توجه به فشارهای اقتصادی و سیاسی که دشمن بر ملت بزرگوار ایران وارد کرده ، ملت ما دچارتنگنای مشکلات اقتصادی و تا حدودی سیاسی شده است. ولی این نکته را نباید فراموش کنیم که ملت ایران ، ملتی اصیل ، ریشه دار و استوار است که تنگناهای زیادی را پشت سر گذاشته است و دراین تنگنا نیز با توکل به خداوند و ائمه اطهار و گوش جان سپردن به فرمایشات مقام معظم رهبری ، صراط مستقیم را خواهد شناخت و با ایمان و تلاش به قله موفقیت خواهد رسید و حماسه بزرگ سیاسی و اقتصادی خواهد آفرید.
ره توشه این راه می تواند ارتقاء ایمان ، افزایش تلاش و کوشش ، بیداری و هوشیاری ، استقامت و صبر و قناعت باشد.
ما باید سعی کنیم هنگام روبرو شدن با مشکلات روحیه ایمانی خود را تقویت کنیم و با کلام امید بخش و نشاط انگیز ، ایمان به خداوند بزرگ و قادر را در یکدیگر تقویت کنیم. باید مواظب چشم ها و گوشهای خود باشیم تا با حرف ها و رفتارهای مایوس کننده دشمن آلوده نشود و همدیگر را دعوت به دیدن و شنیدن سخنها و رفتار های الهی فرح بخش کنیم. باید همه با هم و دست در دست هم با صبر و استقامت و قناعت در سال 1392 حماسه دیگری را بیافرینیم.
برنامه های فرهنگی مدارس علمیه خواهران استان یزد در این راستا متعاقبا اعلام می گردد.
بسم الله الرحمن الرحیم
” اللهم صل علی حبیبک سیده نساء العالمین فاطمه بنت محمد ( صلی الله علیه و آله و سلم) . اللهم صل علیها و علی ابیها و بعلها و بنیها “.
با عرض سلام و گرامیداشت سال نو ( سال حماسه سیاسی و حماسه اقتصادی) و عرض تسلیت و تعزیت به مناسبت فرا رسیدن ایام شهادت جانسوز یگانه دخت نبی اکرم ” صلی الله علیه و آله و سلم"، زهرای اطهر ” سلام الله علیها ” .
ائمه معصومین ” علیهم السلام ” به ویژه حضرت زهرای مرضیه ” سلام الله علیها” ،همه خاندان معرفت و کرمند و باعث برکت و رحمت. ما جمعیت بانوان شیعه ، که محب حضرت و داعیه دار پیروی و تبعیت از ایشان هستیم باید از فرصت هایی مانند ایام ولادت و شهادت این بزرگواران کمال استفاده را ببریم. ایام فاطمیه از جمله ایام با برکتی است که می توانیم از آن استفاده بهینه اعتقادی، اخلاقی، تربیتی ، فرهنگی و … را ببریم.
فاطمیه ایامی است که بانوان می توانند از جلسات و مراسم هایی که از طریق رسانه پخش می شود برای تربیت و تزکیه خود ، همسران و فرزندانشان بهره ببرند. فاطمیه ایام با برکتی است که می توانمیم درس توحید و ولایت را بار دیگردر محضر مبارک خانم فاطمه زهراء ” سلام الله علیها” بازخوانی کنیم و تجدید پیمان کنیم.
فاطمیه ایام پر فیضی است که می توانیم در آن درس خوش خلقی، صبر و استقامت ، شهادت را در کلاس مقدس اهل بیت به دانهای خفته مان یاد آوری کنیم و به آن نشاط ببخشیم. فاطمیه ایام پر ثمری است که می توانیم درس مادری، همسری و دختری را از نمونه ترین دختر و مادر و همسر دنیا فراگیریم.
به فضل الهی مدارس علمیه خواهران استان یزد برنامه های فرهنگی خوبی را جهت بزرگداشت این ایام در نظر دارد. مبلغان مدارس علمیه خواهران جهت برگزاری مراسم بانوی بزرگوار حضرت فاطمه زهراء ” سلام الله علیها” در دانمشگاه ها و مدارس و مجالس عمومی نیز با حضور سخنرانان کشوری در مدارس علمیه خواهران استان برگزار می شود.
قابل ذکر است حدود 40 نفر از طلابی که در زمینه های فرهنگی ، پژوهشی و آموزشی فعال هستند به مناسبت این ایام رهسپار شهر مقدس قم جهت زیارت حضرت معصومه ” سلام الله علیها” و تهران جهت شرکت در مراسم عزای فاطمه زهراء ” سلام الله علیها” در بیت رهبری می شوند.
در پایان از جمعیت بانوان استان دعوت می کنم که حتما در این ایام با دختران بزرگوارشان جهت شرکت در مراسم عزای بانوی دو عا لم حضرت زهرای مرضیه ” سلام الله علیها” به حوزه های علمیه خواهران شهرستان خود سری بزنند و با فضای علمی ، فرهنگی و پژوهشی حوزه های علمیه خواهران آشنا شوند و با توجه به زمان پذیرش مداس علمیه خواهران، می توانند جهت تحصیل و تهذیب در این مدارس ثبت نام نمایند.
اسناد شهادت حضرت فاطمه (س) در منابع اهل سنت:
۱- «فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رسول اللَّهِ (صل الله عليه وسلم) فَهَجَرَتْ أبا بَكْرٍ فلم تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حتى تُوُفِّيَتْ» (صحيح البخاري، ج ۳، ص ۱۱۲۶)
«فاطمه (س) دخت رسول خدا (صلّي الله عليه [وآله] وسلم) از ابوبكر غضبناک شد، از وی روي بگرداند و تا پايان عمر بر همین سیاق باقي ماند.»
۲- «فَوَجَدَتْ فَاطِمَةُ عَلَى أَبِى بَكْرٍ و عُمَر فِى ذَلِكَ فَهَجَرَتْهُ، فَلَمْ تُكَلِّمْهُ حَتَّى تُوُفِّيَتْ، وَعَاشَتْ بَعْدَ النَّبِىِّ (صلى الله عليه وسلم) سِتَّةَ أَشْهُرٍ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتْ، دَفَنَهَا زَوْجُهَا عَلِيٌ لَيْلاً، وَلَمْ يُؤْذِنْ بِهَا أبا بَكْرٍ وَصَلَّى عَلَيْهَا، وَكَانَ لِعَلِي مِنَ النَّاسِ وَجْهٌ حَيَاةَ فَاطِمَةَ، فَلَمَّا تُوُفِّيَتِ اسْتَنْكَرَ عَلِيٌ وُجُوهَ النَّاسِ، فَالْتَمَسَ مُصَالَحَةَ أَبِى بَكْرٍ وَمُبَايَعَتَهُ، وَلَمْ يَكُنْ يُبَايِعُ تِلْكَ الأَشْهُرَ»(صحيح مسلم، ج ۵، ص ۱۵۴)
«فاطمه (س) بر ابوبكر و عمر غضب کرده، با وى قهر كرد و تا پايان عمر با او سخنى نگفت. وی بعد از پيامبر اكرم (ص)، بیش از شش ماه نزیست. وقتي فاطمه (س) از دنيا برفت، شوهرش شبانه او را کفن و دفن كرد و ابوبكر را خبر نساخت و خود بر او نماز خواند. تا فاطمه زنده بود، علي (ع) در ميان مردم احترام داشت اما وقتي فاطمه از دنيا برفت، علي در ميان مردم احساس تنهايي و بي جايگاهي مي كرد لذا با ابوبكر مصالحه و بيعت كرد. علي (ع) نیز در طول شش ماهی كه فاطمه (س) زنده بود، هرگز با ابوبكر بيعت نكرد.»
این دو روایت از مهم ترین و قابل اعتمادترین کتابها پس از قرآن، نزد اهل سنت، یعنی صحیحین مسلم و بخاری نقل شده است. از نقل روایات منزلت و مرتبت حضرت صدیقه طاهره (س) نزد پیامبر و پروردگار چشم می پوشیم که یقیناً همگان بر پایگاه قدسی و جایگاه یگانه سرور بانوان دو عالم واقفند اما مگر پس از رحلت خاتم انبیا چه بر تنها فرزند او رفت که سبب شد این دردانه صبور با دلی شکسته از برخی یاران پدر روی بگرداند؟
مگر چه ظلمی بر دخت پیامبرشان روا داشتند که او تا پایان زندگانی کوتاه خویش، نه تنها به بخشایش آنها تن در نداد بلکه حتی راضی به ديدار با ایشان نیز نبود؟!
در این نوشتار تلاش می کنیم تنها با اتکا به منابع روایی اهل سنت به مجموعه وقایعی بپردازیم که با سرباز زدن علی (روحي له الفداء) از بیعت با خلیفه اول آغاز و با شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پایان می یابد؛ تا شاید پاسخی برای دو سوال فوق بیابیم. مخصوصاً که در میان برادران اهل سنت و جماعت فرض است که ماجرای شهادت حضرت سیده النسا ساخته و بافته راویان شیعه است؛ همچنین برخی از شیعیان ناآگاه نیز این ماجرا را برساخته اذهان عوام شیعه بر می شمرند که هیچ سندیت تاریخی و روایی ندارد.
حالیا جهت روشن شدن جهت گیری تاریخی منابع روایی اهل سنت پیرامون وقایع این برهه مهم تاریخ صدر اسلام، برخی از اسناد موجود در منابع اهل سنت را بررسی می کنیم. اسنادی که به جهت حجم بسیار آنها و مجال اندک این مقال، مجبور به گزینش از میانشان هستیم. که برخی از این روایات عیناً در چند منبع ذکر شده که ما به ذکر یکی از اسناد مشابه اکتفا می کنیم:
۱ - ابن أبي شيبه:ابو بكر عبداللَّه بن محمد بن ابى شيبه، استاد و شيخ بخارى، در كتاب المنصف خویش مي*گويد:
حدثنا محمد بن بشر عن عبيدالله بن عمر عن زيد بن أسلم عن أبيه أسلم «أنه حين بويع لأبي بكر بعد رسول الله (ص) كان علي والزبير يدخلان على فاطمة بنت رسول الله (ص) فيشاورونها ويرتجعون في أمرهم، فلما بلغ ذلك عمر بن الخطاب خرج حتى دخل على فاطمة فقال: يا بنت رسول الله (ص)! والله ما من أحد أحب إلينا من أبيك، وما من أحد أحب إلينا بعد أبيك منك، وأيم الله ما ذاك بمانعي إن اجتمع هؤلاء النفر عندك، إن أمرتهم أن يحرق عليهم البيت، قال: فلما خرج عمر جاؤوها فقالت: تعلمون أن عمر قد جاءني وقد حلف بالله لئن عدتم ليحرقن عليكم البيت وأيم الله ليمضين لما حلف عليه…»(المصنف، ج۸ ، ص ۵۷۲)
«آنگاه كه مردم پس از رسول الله (ص) با ابى بكر بيعت كردند، على و زبير در خانه فاطمه به مشاوره نشسته بودند. اين خبر به عمر بن خطاب رسيد، او به خانه فاطمه آمد و گفت: اى دختر رسول خدا! محبوبترين انسان نزد ما، پدر تو بود و پس از وی، خود تو! اما به خدا قسم اين علاقه، مانع سوزاندن این خانه و افراد جمع شده در آن نیست. اين جمله را گفت و بيرون رفت. وقتى على و زبير به خانه بازگشتند، فاطمه به على و زبير گفت: عمر نزد من آمد و سوگند ياد كرد كه اگر اجتماع شما تكرار شود، خانه را و ما را بسوزاند. به خدا سوگند آنچه را كه قسم خورده است، انجام مى دهد!
۲ - امام الحرمین جويني:امام جويني از رسول خدا (ص) روايت مي کند: «… وَ أَنِّي لَمَّا رَأَيْتُهَا ذَكَرْتُ مَا يُصْنَعُ بِهَا بَعْدِي كَأَنِّي بِهَا وَ قَدْ دَخَلَ الذُّلُّ في بَيْتَهَا وَ انْتُهِكَتْ حُرْمَتُهَا وَ غُصِبَتْ حَقَّهَا وَ مُنِعَتْ إِرْثَهَا وَ كُسِرَ جَنْبُهَا [وَ كُسِرَتْ جَنْبَتُهَا] وَ أَسْقَطَتْ جَنِينَهَا وَ هِيَ تُنَادِي يَا مُحَمَّدَاهْ فَلَا تُجَابُ وَ تَسْتَغِيثُ فَلَا تُغَاثُ… فَتَكُونُ أَوَّلَ مَنْ يَلْحَقُنِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَتَقْدَمُ عَلَيَّ مَحْزُونَةً مَكْرُوبَةً مَغْمُومَةً مَغْصُوبَةً مَقْتُولَة. فَأَقُولُ عِنْدَ ذَلِكَ اللَّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَهَا وَ عَاقِبْ مَنْ غَصَبَهَا وَ ذَلِّلْ مَنْ أَذَلَّهَا وَ خَلِّدْ فِي نَارِكَ مَنْ ضَرَبَ جَنْبَهَا حَتَّى أَلْقَتْ وَلَدَهَا فَتَقُولُ الْمَلَائِكَةُ عِنْدَ ذَلِكَ آمِين.»(فرائد السمطين، ج ۲، ص ۳۴ و ۳۵)
«روزي پيامبر (ص) نشسته بود، حسن بن علي (ع) بر او وارد شد، چون چشمان پيامبر بر حسن افتاد، اشك آلود شد. آنگاه حسين بن علي (ع) نزد وی آمد، مجدداً پيامبر گريست. پس از ایشان، مادرشان، فاطمه و علي (عليهما السلام) وارد شدند، با ديدن آن دو نيز اشك پيامبر جاري شد، وقتي از پيامبر علت گريه بر فاطمه را پرسيدند، فرمود:
زماني كه فاطمه را ديدم، به ياد عذابی افتادم كه پس از من، دخترم بدان دچار می شود، گويا مي بينم بدبختی وارد خانه او شده، *حرمتش پایمال شده، حقش غصب شده، از ارث خود منع شده، پهلوي او را شكسته اند و فرزندي را كه در رحم دارد، سقط کرده اند؛ در حالي كه پيوسته فرياد مي*زند: وا محمداه! ولي كسي اجابتش نمي*کند. *مدد مي طلبد اما كسي به فريادش نمي*رسد. او اول كسي است از خاندانم که به من می پیوندد و بر من وارد مي شود در حالي كه محزون، گرفتار، غمگين و شهيد شده است. من در اينجا مي گويم: خدايا لعنت كن هركه را ظالم به حق اوست، كيفر ده هركه را غاصب اموال اوست، خوار كن هركه خوارش كرده و در دوزخ مخلد كن هركه پهلويش را شکسته و فرزندش را سقط كرده و ملائكه آمين گويند.»
۳ - علامه بلاذري:المدائني عن مسلمة بن محارب عن سليمان التيمي عن ابن عون «إن أبابکر ارسل إلي علي يريد البيعة، فلم يبايع، فجاء عمر و معه فتيلة. فتلقته فاطمة علي الباب فقالت فاطمة: يابن الخطاب! أتراک محرّقا عليّ بابي ؟! قال: نعم، و ذلک أقوي فيما جاء به أبوک.»(انساب الاشراف، بلاذرى، ج ۱، ص۵۸۶ )
«ابوبکر به جهت بيعت گرفتن به دنبال علي فرستاد، چون على از بيعت با ابوبكر سرپيچى كرد، وی به عمر دستور داد او را بياورد، عمر نیز با شعله آتش به سوى خانه فاطمه هجوم برد. فاطمه پشت در خانه آمد و گفت: اى پسر خطّاب! آيا مى خواهى درِ خانه مرا آتش بزنى!؟ عمر پاسخ داد: آرى! اين كار من، دینی که پدرت آورده را مستحكم تر مى سازد.»
۴ - ابن قتيبه دينوري: «وإن أبا بكر رضي الله عنه تفقد قوما تخلفوا عن بيعته عند علي كرم الله وجهه، فبعث إليهم عمر، فجاء فناداهم وهم في دار علي، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب وقال: والذي نفس عمر بيده لتخرجن أو لأحرقنها علي من فيها، فقيل له: يا أبا حفص، إن فيها فاطمة ؟ فقال: وإن…»
«في رواية أن عمر جاء إلى بيت فاطمة في رجال من الأنصار ونفر قليل من المهاجرين… يا ابت يا رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) ماذا لقينا بعدك من ابن الخطاب و ابن ابى قحافه…»(الامامة و السياسة، ج ۱، ص ۳۰ و همان کتاب ج ۱ - ص ۳۰)
«ابي بکر در پی عده اي بود که با او بیعت نکرده بودند و گرد علي تجمع کرده بودند، لذا عمر را به دنبال آنها فرستاد، چون عمر سر رسيد، آنان را صدا كرد ولى آنها اعتنايى نكرده و از خانه خارج نشدند. عمر هيزم خواست و گفت: به همان خدايى كه جان عمر در دست اوست، سوگند ياد مى كنم كه بيرون بياييد وگرنه خانه را با كسانى كه در آن هستند، به آتش خواهم کشید. به عمر گفتند: اى اباحفص! فاطمه در اين خانه است. عمر پاسخ داد: باشد!و در روايت ديگر «عمر به اتفاق بسیاری از انصار و اندکی از مهاجرين به درِ خانه حضرت فاطمه آمده بود…فاطمه چون صداى آنها را شنيد، با صداى بلند ندا كرد: اى پدر! اى رسول الله! پس از تو چه ظلم هایی كه از (عمر) بن خطاب و (ابوبكر) ابن ابى قحافه نديديم…همراهان عمر به مجرد شنیدن صدای ناله فاطمه، پشیمان شده و بازگشتند؛ در حالی که اشک هایشان جاری و جگرهایشان سوخته بود ولی عمر با عدۀ قلیلی ماندند تا علی را جبراً از خانه بیرون کشیده و نزد خلیفه ببرند.»
ابن قتیبه ماجرا را کاملاً ذکر می کند تا جایی که می گوید: «بعدها ابوبکر و عمر به منزل فاطمه رفتند تا استرضای خاطر او را فراهم آورند. ابتدا آن دو را نپذیرفت، سپس با پادرمیانی علی، آن دو را به حضور پذیرفته در بستر بیماری فرمود: خدا را شاهد می گیرم که شما دو نفر مرا آزار دادید ، در هر نمازی شما را نفرین می کنم تا پدرم را ببینم و از شما شکایت کنم… الی آخر»
۵ - مسعودي شافعي:مسعودی نیز مانند ابن قتيبه دينوري، ماجرا را به شکل کاملی بیان کرده است. وی پس از شرح مفصل قضایای پس از سقیفه و بعد از روایت هجوم عمر و اصحابش به بیت وحی، یادآور می شود که:
«فهجموا عليه وأحرقوا بابه، واستخرجواه منه كرهاً، وضغطوا سيّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.»(اثبات الوصيه، ص ۱۴۳)
«به او (فاطمه) هجوم آورده و درِ خانه او را به آتش کشیدند و علی را به زور بيرون آوردند و درِ خانه را چنان بر سرور زنان فشار دادند که به سقط محسنش انجامید.
۶ - محمد بن جرير طبری:حدثنا ابن حميد عن جرير عن مغيرة عن زياد بن كليب: «أتى عمر بن الخطاب منزل علىّ وفيه طلحة والزبير ورجال من المهاجرين فقال: واللّه لأحرقنّ عليكم أو لتخرجنّ إلى البيعة، فخرج عليه الزبير مصلتاً بالسيف فعثر فسقط السيف من يده فوثبوا عليه فأخذوه.»(تاريخ الطبرى، ج ۲، *ص ۴۴۳)
«عمر بن خطاب به خانۀ على آمد، در حالى كه گروهى از مهاجران در آنجا گرد آمده بودند. وى رو به آنان كرد و گفت: به خدا سوگند خانه را به آتش مى كشم مگر اينكه براى بيعت بيرون بياييد. زبير از خانه بيرون آمد در حالى كه شمشير کشیده بود، ناگهان پاى او لغزيد و شمشير از کفش افتاد، آنگاه بر او هجوم آورده و شمشير را از دستش گرفتند.»
۷. ابن عبد ربّه:«الذين تخلّفوا عن بيعة أبي بكر: علىّ والعباس، والزبير، وسعد بن عبادة، فأمّا على والعباس والزبير فقعدوا فى بيت فاطمة حتّى بعث اليهم أبو بكر عمر بن الخطاب ليخرجوا من بيت فاطمة وقال له: إن أبوا فقاتلهم. فأقبل عمر بقبس من نار على أن يضرم عليهم الدار فلقيته فاطمة فقالت: يابن الخطاب! أجئت لتحرق دارنا ؟ قال: نعم أو تدخلوا فيما دخلت فيه الأمة فخرج علي حتى دخل على أبي بكر.»(العقد الفريد، ابن عبدربه، ج۳، ص ۶۳)
«ابوبكر به عمر بن خطاب مأموريت داد كه برود و آنان را از خانه زهرا بيرون آورد و به وى گفت: چنانچه مقاومت كردند و از بيرون آمدن خوددارى كردند، با آنان جنگ كن. عمر با شعله آتشى كه همراه داشت و آن را به قصد آتش زدن خانه فاطمه آماده کرده بود، به سوى آنها یورش بورد. فاطمه گفت: (يابن الخطاب اجيت لتحرق دارنا؟) اى پسرخطاب! آتش آورده اى که خانه مرا بسوزانى؟ گفت: آری! مگر در آنچه امت داخل شدند (بيعت با ابوبكر)، داخل شويد…»
۸ - صفدي:«انّ عمر ضرب بطن فاطمة يوم البيعة حتّى ألقت المحسن من بطنها.»(الوافى بالوفيات، ج ۵، ص ۳۴۷)«عمر در روز بيعت به چنان ضربه به شکم فاطمه وارد کرد که منجر به سقط شدن محسن شد.
۹ - ابن حجر عسقلاني:«إنّ عمر رفس فاطمة حتّى أسقطت بمحسن.»(لسان الميزان، ج ۱، ص ۲۶۸)
«عمر به فاطمه لگدی زد که سبب سقط محسن شد.»
۱۰ - ابو وليد محمد بن شحنه حنفي:«… ثم إن عمر جاء إلى بيت علي ليحرقه على من فيه فلقيته فاطمه. فقال: ادخلوا فيما دخلت فيه الأمة.»(روضة المناظر في أخبار الأوائل والأواخر، ج ۱۱، ص ۱۱۳)
«پس از سقیفه، زمانی که جماعتی از اصحاب و بنی هاشنم مانند زبیر، عتبه بن ابی لهب، خالد بن سعید بن العاص، مقداد بن اسود کندی، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر و… از بیعت با ابوبکر سر باز زده و متمایل به ولایت علی در خانه وی جمع بودند، عمر به خانه علي آمد تا خانه را با کساني که در آن بودند، به آتش بکشد، آنگاه به فاطمه که پشت در ایستاده بود، گفت: در آن چيزي که همه امت در آن وارد شدند، وارد شويد.»
۱۱ - ابن عبد البر قرطبي:«… فقالت لهم: إن عمر قد جاءني وحلف لئن عدتم ليفعلن وايم الله ليفين بها…»(الاستيعاب، ج ۳، ص ۹۷۵؛ المصنف)
پس از بازگشت علی (ع) و عباس به خانه «فاطمه به ايشان گفت: عمر به نزد من آمد و قسم خورد که اگر دوباره در اینجا جمع شوید، قسم به خداوند که چنين و چنان مي کنم. و قسم به خدا که وي چنين خواهد کرد… سپس عمر با مشعلى بر در خانه فاطمه آمد و در جواب فاطمه كه فرمود: آيا من نظارهگر باشم و تو خانه مرا آتش بزنى؟ گفت: آری بنگر!
۱۲ - مقاتل بن عطية:«ان ابابكر بعد ما اخذ البيعة لنفسه من الناس بالارحاب و السيف و القوة ارسل عمر و قنفذاً و جماعة الى دار على و فاطمه و جمع عمر الحطب على دار فاطمه و احرق باب الدار.»(الامامة و الخلافة، ص ۱۶۰)
«آنگاه كه ابوبكر از مردم به زور تهديد و شمشير بيعت گرفت، عمر با قنفذ و جماعتى به سوى خانه على و فاطمه آمد و با هيزم درِ خانه آنها را به آتش کشید…»
۱۳ - ابي الفداء:«ثم إن أبا بكر بعث عمر بن الخطاب إلى علي ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة رضي الله عنها وقال إن أبوا فقاتلهم فأقبل عمر بشئ من نار على أن يضرم الدار فلقيته فاطمة رضي الله عنها وقالت إلى أين يا بن الخطاب أجئت لتحرق دارنا قال نعم أو تدخلوا فيما دخل فيه الأمة…»(تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۱۵۶)
«ابوبکر، عمر را به نزد علي و همراهيان وي فرستاد تا ايشان را از خانه فاطمه بیرون آورد و متفرق سازد و با وی گفت که اگر گردن ننهادند، با ايشان جنگ کن. پس عمر با آتش به سمت ايشان آمد تا خانه را به آتش بکشد. آنگاه فاطمه او را ديد و گفت به کجا ميروي اي فرزند خطاب! آيا آمده اي که خانه ما را به آتش بکشي؟ گفت آري مگر اينکه همان کاري را کنید که مردم کردند…»
۱۴ - عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی:«اِنّ عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ الْجَنینَ مِنْ بَطْنِها»(الملل و النحل، ج ۱، ص ۵۷)«به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمه وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط کرد.»
۱۵ - ابن ابی الحدید:«وقتی برای استاد خود ابی جعفر نقیب، شیخ معتزله نقل کردم: زینب دختر رسول خدا، عیال پسر خاله¬اش، ابوالعاص بن ربیع بن عبد العزی بود. ابوالعاص در جنگ بدر اسیر شد. سپس بنا شد مشرکین فدا بدهند و خود را خلاص کنند؛ ابو العاص برای زینب پیغام داد که فدیه برای او بفرستند. دخت رسول الله، مالی تهیه کرد و به انضمام گردنبند مرواریدی که با عقیق یمانی و یاقوت رمانی مرصع بود و از مادرش خدیجه به او میراث رسیده بود، فرستاد خدمت پیامبر؛ رسول خدا محزون شد و امت برای خاطر آن حضرت از فدیه گذشته و ابو العاص را آزاد کردند. پیغمبر به ابی العاص فرمود که چون زینب بر تو حرام است، او را روانه مدینه کن، او نیز پذیرفت.
حضرت ، زید بن حارثه را که پیرمردی بود، با او روانه کرد که زینب را بیاورد. چون مشرکین فهمیدند که زینب را حرکت دادند، جمعی به اتفاق ابوسفیان حرکت کردند و در راه به آنها رسیدند. هبار بن اسود با نیزه به هودج زینب زد که سر نیزه به پشت وی برخورد کرد. بی بی زینب خائف شد و از ترس جنینی را که در رحم داشت، سقط نمود. وقتی زینب به مدینه آمد و برای رسول الله نقل نمود، حضرت فوق العاده محزون و اندوهگین شد و خون هبار را مباح نمود و امر نمود دست و پای او را قطع کرده، به قتل رسانند. آنگاه استادم، ابی جعفر نقیب فرمود: (لو کان رسول الله حیا لاباح دم من ورع فاطمة حتی القت ذابطنها) اگر رسول خدا زنده بود، حتماً مباح می¬کرد خون کسی که فاطمه را ترساند و جنینش (محسن) را سقط کرد.(شرح نهج البلاغه، ج ۳۰، ص ۳۵۱)
۱۶ - ابن خزابه:«از زید بن اسلم روایت کرده که گفت: «من از جمعی بودم که با عمر هیزم برداشتم و به در خانه فاطمه بردیم. وقتی که علی و اصحابش از بیعت ابا کردند، عمر به فاطمه گفت هرکه در خانه ات هست را بیرون کن وگرنه خانه و هر که در آن هست را می سوزانم. در آن زمان علی، حسنین و فاطمه (سلام الله علیهم اجمعین) و جماعتی از صحابه و بنی هاشم در آن خانه بودند، فاطمه فرمود: آیا خانه را بر من و فرزندانم می سوزانی؟ گفت آری! والله اگر بیرون نیایند و با خلیفه پیغمبر بیعت نکنند، چنین خواهم کرد.»(کتاب غرر، ص۱۰۲)
۱۷ - عبدالقاهر اسفرائینی:«اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ»«اَلفرق ُ بین الفرق، ص۱۰۷)
«عمر، فاطمه را زد و از وراثت اهل بیت علیهم السلام جلوگیری کرد.»
۱۸- ابن ابی الحدید معتزلی:«عمر به در خانه فاطمه رفت که گروهی از انصار و اندکی از مهاجرین در آنجا بودند. گفت: قسم به کسی که جان من در دست اوست، یا برای بیعت خارج شوید و یا خانه را به آتش می کشم.»(شرح نهج البلاغه، ج۶ ص ۴۸)
(همچنین وی قریب به ۳۰ مورد روایات مختلف پیرامون این واقعه در همین کتاب شرح نهج البلاغه آورده است. مانند نشانی های ذیل: ج۱ ص ۱۷۴، ۲۱۲، ۴۶ - ۴۸، ۵۹ - ۶۰ و ج۳ ص ۱۹۰ و ج۶ ص ۱۲ - ۱۳، ۴۸ - ۴۹، ۵۱ و ج۹ ص ۱۹۸ و ج۱۰ ص ۲۶۵ و ج۱۱ ص ۱۴، ۱۱۱ و ج۱۳ ص ۳۶ - ۳۷، ۳۰۲ و ج۱۴ ص ۱۹۳ و ج۱۵ ص ۷۴، ۱۸۳، ۱۸۶ و ج۱۶ ص ۲۱۰، ۲۸۶، ۲۳۴ - ۲۳۵ و ج۱۷ ص ۱۶۸ و ج۲۰ ص ۱۶- ۱۷، ۱۴۷)
۱۹ - ابن ابی الحدید معتزلی:در جای دیگر در ص ۱۳۶، جلد اول شرح نهج البلاغه از کتاب سقیفه جوهری قضیه سقیفه بنی ساعده را مبسوطاً نقل کرده تا آنجا که گوید: «بنی هاشم در خانه علی (ع) جمع شدند و زبیر با ایشان بود زیرا خود را از بنی هاشم می شمرد (چنان که علی (ع) فرمود زبیر همیشه با ما بود تا آنکه پسرش عبدالله بزرگ شد و او را از ما بر گرداند) پس عمر با گروهی به سوی خانه حضرت فاطمه رفتند و او فریاد زد بیرون بیایید و بیعت کنید اما ایشان امتناع کردند. آنگاه زبیر شمشیر کشید و بیرون آمد، عمر گفت این سگ را بگیرید، سلمة بن اسلم شمشیرش را گرفت و بر دیوار زد. آنگاه علی را به اجبار و عنف کشیدند به سوی ابی بکر. بنی هاشم نیز با او می آمدند و ناظر بودند که با علی چه می کنند! علی می گفت من بنده خدا و برادر رسول هستم ولی کسی اعتنا به گفتار او نمی کرد. تا او را به نزد ابی بکر بردند؛ گفت بیعت کن! حضرت فرمود من احقم به این مقام و با شما بیعت نمی کنم. شما اولی هستید که با من بیعت کنید. شما این امر را از انصار گرفتید به سبب قرابت با رسول خدا (ص) و من نیز با همان حجت بر شما احتجاج می کنم، پس شما انصاف دهید اگر از خدا می ترسید؛ به حق ما اعتراف کنید، همان گونه که انصار در حق شما انصاف کردند. وگرنه معترف شوید که دانسته بر من ستم می کنید. عمر گفت هرگز از تو دست بر نمی دارم تا بیعت کنی. حضرت فرمودند خوب با یکدیگر ساخته اید! امروز تو برای او کار می کنی تا فردا او این مقام را به تو برگرداند…
آنگاه علی (ع) بیعت نکرده به خانه برگشت و ملازم خانه شد تا حضرت فاطمه از دنیا رفت. آنک به اکراه بیعت کرد.
۲۰ - ابوبکر جوهری:«جمعی از اصحاب و مهاجرین در این که چرا با آنان در مورد بیعت ابوبکر مشورت نشده و همچنین علی (ع) و زبیر، خشمگين به شور در خانه فاطمه (س) نشسته بودند. پس عمر با عصبانیت به همراه اسید بن خضیر و سلمه بن سلامه به خانه فاطمه (س) حمله برد و هر چه فاطمه فریاد زد و آنها را به خدا قسم داد، فایده نکرد. پس آنها شمشیر علی (ع) و زبیر را گرفتند و بر دیوار زدند و شکستند.»(کتاب السقیفه، ص۲۴۳)
۲۱ - ابن ابی دارم:«إنّ عمر رفس فاطمه حتّی اسقطت بمحسن»(سیر اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۵۷۸)
«عمر لگدی بر فاطمه (س) زد که محسن سقط شد.»
۲۲ - متقی هندی:«ابوبکر گفت: ای کاش به خانه فاطمه (س) حمله ور نشده بودم و آن جا را به حال خود وا می گذاشتم، حتی اگر قصد جنگ علیه مرا داشتند»(کنز العمال، جلد ۵، صفحه ۶۵۱)
۲۳ - محمد حافظ ابراهيم:محمد حافظ ابراهيم، شاعر مصري كه به شاعر نيل شهرت دارد، ديواني دارد كه در ده جلد چاپ شده است. وي در قصيدۀ معروف به «قصيده عمريّة»، يكي از افتخارات عمر بن خطاب را اين دانسته كه در خانه علي عليه السلام آمد و گفت: اگر بيرون نياييد و با ابوبكر بيعت نكنيد، خانه را به آتش مي كشم، حتی اگر دختر پيامبر در آن باشد:
«وقولة لعلي قالها عمر أكرم بسامعها أعظم بملقيها حرقت دارك لا أبقي عليك بها إن لم تبايع وبنت المصطفى فيهاما كان غير أبي حفص بقائلها أمام فارس عدنان وحاميها»(ديوان محمد حافظ ابراهيم، ج ۱، ص ۸۲) «چه گفتاري كه عمر آن را به علي گفت! چه شنوندۀ بزرگواري و چه گويندۀ مهمي!
به او گفت: اگر بيعت نكني، خانه ات را به آتش مي كشم و احدي را در آن باقي نمي گذارم؛ هر چند دختر مصطفي در آن باشد.
جز ابوحفص (عمر) كسي جرأت گفتن چنين سخني را در برابر شهسوار عدنان و مدافع وي نداشت.»
۲۴ - عمر رضا كحاله:«وتفقد أبو بكر قوماً تخلفوا عن بيعته عند علي بن أبي طالب كالعباس، والزبير وسعد بن عبادة فقعدوا في بيت فاطمة، فبعث أبو بكر إليهم عمر بن الخطاب، فجاءهم عمر فناداهم وهم في دار فاطمة، فأبوا أن يخرجوا فدعا بالحطب، وقال: والذي نفس عمر بيده لتخرجن أو لأحرقنّها على من فيها. فقيل له: يا أبا حفص إنّ فيها فاطمة، فقال: وإن…»(اعلام النساء، ج ۴، ص ۱۱۴)
«ابوبکر عمر را به دنبال عده اي که از بيعت با او سرباز زده بودند، از جمله عباس، زبير، سعد بن عبادة و علي عليه فرستاد که در خانه زهرا تحصن کرده بودند، عمر آمد و آنها را صدا زد که بيرون بيايند، آنها در خانه بودند و از بيرون آمدن ابا کردند. عمر هيزم طلب کرد و گفت: قسم به آنکه جان عمر در دست اوست، يا بيرون بيائيد و يا اينکه خانه را با اهلش به آتش مي کشم. به او گفتند اي اباحفص! در اين خانه فاطمه است! او گفت حتی اگر فاطمه هم باشد، چنین کنم (خانه را به آتش مي کشم).»
۲۵ - عبد الفتاح عبد المقصود:«إنّ عمر قال: والذي نفسي بيده، ليخرجنَّ أو لأخرقنّها علي من فيها…! قالت له طائفة خافت الله ورعت الرسول في عقبه: يا أبا حفص! إن فيها فاطمة…! فصاح لا يبالي: و إن…! واقترب وقوع الباب، ثم ضربه واقتحمه… وبدا له عليّ…. و رنّ حينذاك صوت الزهراء عند مدخل الدار… فإن هي إلاّ رنة استغاثة أطلقتها: يا أبت رسول الله…
تستعدي بها الراقد بقربها في رضوان ربّه علي عسف صاحبه، حتي تبدّل العاتي المدل غير إهابه، فتبدّد علي الأثر جبروته، وذاب عنفه وعنفوانه، و ودّ من خزي لو يخرَّ صعقاً تبتلعه مواطئ قدميه ارتداد هدبه اليه….
وعند ما نكص الجمع، وراح يفرّ كنوافر الظباء المفزوعة أمام صيحة الزهراء، كان عليّ يقلّب عينيه من حسرة وقد غاض حلمه، وثقل همّه، وتضبضت أصابع يمينه علي مقبض سيفه كهمّ من غيظه أن تغوض فيه…»«علي بن أبي طالب، ج۴، ص۲۷۴-۲۷۷)
«عمر گفت: قسم به كسي كه جان عمر در دست او است، بيرون بياييد و الا خانه را بر سر ساكنانش به آتش مي*كشم! گروهي كه از خدا مي ترسيدند و حرمت پيامبر را در نسل او نگه مي داشتند، گفتند: اي أباحفص! فاطمه در اين خانه است! اما او بي پروا فرياد زد: باشد! عمر نزديك آمد و در زد، سپس با مشت و لگد به در كوبيد تا به زور وارد شود، آنگاه علي (ع) پيدا شد.
صداي ناله زهرا در آستان خدا بلند شد. آن صدا، طنين استغاثه اي بود كه دختر پيامبر سر داده و مي گفت: پدر! اي رسول خدا…! مي خواست از دست ظلم يكي از اصحابش نزد او شکایت کند.
وقتي جمعيت برگشت و عمر مي خواست همچون آهوان رميده، از برابر صيحه زهرا فرار كند، علي از شدت تأثير و حسرت با گلوي بغض گرفته و اندوهي گران، چشمش را در ميان آنان مي گردانيد و انگشتان خود را بر قبضه شمشير فشار مي داد و مي خواست از شدت خشم در آن فرو رود.»
۲۶ - شمس الدين ذهبي:«ان عمر رفس فاطمه حتی اسقطت محسناً»(سير اعلام النبلاء، ج ۱۵، ص ۵۷۸)«عمر ضربه به فاطمه زد که او محسن را سقط کرد.»
به علاوۀ این اسنادی که از مورخین و محدثین به نام اهل سنت نقل کردیم، بسیاری اسناد و روایات دیگر پیرامون واقعه شهادت حضرت صدیقه طاهره از علمای بزرگ اهل سنت و جماعت در دست است که تنها به جهت تسهیل کار محققین و علاقمندان به ذکر نشانی برخی از آنها بسنده می کنیم:
۲۷ - الجويني الحمويني، فرائد السّمطين، ج ۲، ص ۳۴
۲۸ - الذّهبي، ميزان الاعتدال، ج ۱، ص ۱۳۹
۲۹ - اليعقوبي، التاريخ، ج ۲، ص ۱۰۵
۳۰ - الدّيار البكري، تاريخ الخميس، ج ۱، ص ۱۷۸
۳۱ - المحبّ الطّبري، الرياض النّضره، ج ۱، ص ۱۶۷
۳۲ - گنجي شافعي، كفايه الطالب، ص ۴۱۳
۳۳ - مصطفي بك دمياطي، شرح القصيده العمريه المحمد حافظ ابراهيم، ص ۳۸
۳۴ - القاضي عبدالجّبار، المغني، الجزء الاول، ص ۳۳۷
۳۵ - الدّهلوي، قرّه العينين، ص ۷۸
۳۶ - الدّهلوي، ازاله الخلفاء، ج ۲، ص ۲۹
۳۷ - النّويري، نهايه الارب في فنون الادب، ج ۱۹، ص ۴۰
۳۸ - السّيوطي، مسند فاطمه، ص ۳۶
با ارایه این اسناد از منابع دسته اول اهل سنت دیگر هیچ جای انکاری نمی ماند، مگر اینکه کسی قصد منکر شدن بر خورشید را داشته باشد که چنین کسانی تنها عرض خود می برند. اما کم نیستند از اهل معنا که حقایق را با آغوش باز می پذیرند.
لذا با مشاهدۀ دقیق و بررسی اصولی این منابع، چند زاویه از این واقعه تلخ تاریخ صدر اسلام به درستی روشن می شود:
۱) هجوم عمر بن خطاب و جمعی از اصحابش به خانه حضرت صدیقه طاهره
۲) طلب کردن هیزم و آتش زدن خانه وحی
۳) فشار آوردن به در و با زور و مشت و لگد وارد خانه شدن
۴) مضروب و مجروح کردن حضرت سیده النسا (س)
۵) سقط جنین دخت پیامبر خاتم و شهادت حضرت محسن (ع)
۶) غضب حضرت زهرا (س) از عمر بن خطاب و ابوبکر بن ابی قخافه، قهر کردن با این دو
۷) لعن و نفرین آن دو و به حضور نپذیرفتن آنها جهت طلب بخشایش
۸) شهادت حضرت فاطمه
و اما نکته ای که به نوعی تمام این روایات را تکمیل می کند، روایات مربوط به اعتراف خلیفه اول در روزهای پایانی حیات وی است. چنان که در (کنز العمال، ج ۵، ص ۶۳۱)، (تاریخ الامم و الملوک ابن جریر طبری، ج ۲، ص ۶۱۹)، (مروج الذهب مسعودی، ج ۲، ص ۱۹۴)، (المعجم الکبیر طبرانی، ج ۱، ص ۶۲)، (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۲، ص ۴۷)، (ازاله الخلفاء دهلوی هندی، ج ۲، ص ۲۹)، (میزان الاعتدال ذهبی، ج ۲، ص ۲۱۵)، (لسان المیزان ابن حجر عسقلانی، ج ۴، ص ۲۱۹)، (الامامه و السیاسه ابن قتیبه دینوری، ج ۱، ص ۱۸) و (الاموال حافظ ابوعبید، ص ۱۹۴) که همگی از منابع اهل سنت هستند، ذکر شده، عبد الرحمن بن عوف در بيماري ابوبكر بر او وارد شد و بر وي سلام كرد، پس از گفت وگويي، ابوبكر به او چنين گفت:
«أما إني لا آسى على شيء إلا على ثلاث فعلتهن ، وثلاث لم أفعلهن ، وثلاث وددت أني سألت رسول الله صلى الله عليه وسلم عنهن : وددت أني لم أكن كشفت بيت فاطمة وأن أغلق علي الحرب»
«من به چيزي تأسف نمي خورم ، مگر بر سه چيز كه انجام دادم و سه چيزي كه انجام ندادم و سه چيزي كه كاش از رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) مي پرسيدم؛ ای کاش خانه فاطمه را هتك حرمت نمي کردم، هر چند براي جنگ بسته شده بود…»
اما افسوس که این هتک حرمت واقع شد و داغش تا قیام منتقم خاندان رسالت بر دل محبان آل الله خواهد ماند.
مالك: محمود حبیبی کسبی، منبع: سايت الف
پرسش:
حضرت مريم(عليهاالسلام) و حضرت فاطمه(عليهاالسلام) از بهترين زنان جهان مى باشند؛ پس چرا نام حضرت مريم(عليهاالسلام) در قرآن آمده؛ ولى نام حضرت فاطمه(عليهاالسلام) در قرآن ذكر نشده است؟
پاسخ:
در اين باره به چند نكته توجه فرماييد:
1. صرف آمدن نام اشخاص در قرآن، نشانه فضيلت آنان نيست؛ زيرا در قرآن كريم، نام افراد ستمكار و مشرك مانند: فرعون، ابولهب و… نيز آمده است.
2. گرچه نام حضرت فاطمه(عليهاالسلام) در قرآن به صراحت نيامده؛ ولى بر اساس روايات، فضيلت ايشان از حضرت مريم(عليهاالسلام) بيشتر است. امام صادق(عليه السلام) در اين باره مى فرمايد: «اما مريم بانوى زنان زمان خود بود؛ ولى فاطمه(عليهاالسلام) بانوى همه بانوان جهان از اولين و آخرين است». اصولا ياد كردن فردى بوسيله ذكر اوصاف ارزشمند، مطلوبتر است، از اينكه به نام از آن شخص تعريف شود. [1]
3. نام اهل بيت پيامبر اكرم (صلى الله عليهم إجمعين) از جمله حضرت فاطمه(عليهاالسلام) به جهت مصالحى، به صراحت در قرآن كريم نيامده است. از جمله اينكه به احتمال قريب به يقين، اگر نام اهل بيت و حضرت فاطمه(عليهاالسلام)
در قرآن كريم به صراحت مىآمد، نااهلان، قرآن را تحريف كرده و به سبب دشمنى با آن حضرت و همسرش حضرت على(عليه السلام) و حذف نام ايشان از قرآن، در قرآن دست مى بردند؛ ولى اگر با ذكر اوصاف گفته شود، ديگر افراد نااهل دست به تحريف آيات قرآن نزده و حقيقت و شخصيت اهل بيت(عليهم السلام) نيز براى حق جويان روشن مى شود.
افزون بر اينكه در قرآن كريم آياتى درباره اهل بيت(عليهم السلام) نازل شده كه بسان تصريح به نام آنان و بهتر از تصريح است و كسى كه به دنبال حقيقت باشد، از هر دو گفتار (صراحت، عدم صراحت) يك مطالب را مى فهمد. [2]
4. بر اساس روايات اسلامى، برخى آيات و سوره هاى قرآن در شإن حضرت زهرا(عليهاالسلام) نازل شده است؛ از جمله سوره هايى كه در شإن ايشان نازل شده، سوره دهر و كوثر است و نيز نزديك به 30 آيه در شإن ايشان تإويل شده كه برخى از آنها عبارتند از:
1. آيه تطهير: «انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس إهل البيت و يطهركم تطهيرا» احزاب/ 33
2. آيه مودت: «قل لا إسئلكم عليه إجرا الا الموده فى القربى» شورى/ 23
3. آيه مباهله: «تعالوا ندع إبنإنا و إبنإكم و نسإنا و نسإكم و إنفسنا و إنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الكذبين» آل عمران/ 61
4. «انا إنزلنه فى ليله مبركه انا كنا منذرين» دخان/ 3
5. «انا إنزلنه فى ليله القدر» قدر/1 (كه مراد از «ليله» در اين آيه، حضرت فاطمه(عليهاالسلام) مى باشد.)
پى نوشت:
[1]. ر.ك: محدث بحرانى، تفسير البرهان، بنياد بعثت، تهران، ج1، ص618.
[2]. ر.ك: غايه المرام، باب 59، فصل دوم، ص 265.
زندگینامه: سید جلال یحییزاده (1339 - 1392)
سید جلال یحییزاده در سال ۱۳۳۹ در خانوادهای مذهبی در شهرستان میبد چشم به جهان گشود.
پدرش آقا سید محمود به تبعیت از جد اعلای خود حضرت امام موسی کاظم(ع)، همواره به امر تعلیم و تربیت فرزند خود اهتمام ویژه داشت و علاوه بر آموزش قرآن و احکام در پرورش سجایای اخلاقی و آداب پسندیده او همت گمارد.
یحیی زاده تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان میبدی و دوره راهنمایی را در ضمیمه دبیرستان مفید میبد با رتبه ممتاز طی نمود، و پس از گذشت یکسال رهسپار حوزه علمیه قم شد.
وی طی این مدت به ترتیب از محضر اساتید معظم حوزه و آیات عظام شیخ محمد ابراهیم اعرافی، شیخ علی پناه اشتهاردی، موسوی تهرانی، ستوده، پایانی، جوادی آملی، سید علی محقق داماد، سید مصطفی محقق داماد، حسن زاده آملی، و مراجع عظام تقلید ناصر مکارم شیرازی، شیخ جواد تبریزی، فاضل لنکرانی و وحید خراسانی استفاده برد.
سیدجلال یحییزاده از بدو شروع تحصیل در حوزه علمیه قم با اندیشههای دینی و سیاسی امام راحل (ره) آشنا و با علما و طلاب مبارز حوزه مرتبط و در خدمت انقلاب اسلامی قرار گرفت.
با پیروزی انقلاب اسلامی پیوسته در همه جا حاضر و چون سربازی فداکار در تمام صحنههای دفاع از کیان جمهوری اسلامی جانفشانی نمود. حضور مخلصانه و بیریا در میدانهای جنگ تحمیلی (۱۲ نوبت) و شرکت در چند عملیات غرور آفرین سپاه اسلام نظیر عملیات محرم، کربلای ۵ و … کارنامه او را در دفاع بی شائبه از نظام اسلامی و مام عزیز میهن، درخشان میسازد.
حجت الاسلام یحییزاده، علاوه بر تصدی مسئولیتهای مختلف در امور فرهنگی و اجتماعی حوزه علمیه، همواره افتخار تدریس و تحقیق و تربیت طلاب را وجهة همت خویش قرار داد و مهمترین وظیفه خود را جهاد علمی و تشکیل حلقههای درس و مباحثه دانسته و در این راه از پرکارترین طلاب حوزه علمیه محسوب میگردد.
وی با رحلت عالم ربانی حضرت آیت الله اعرافی(ره) بنا به توصیه و تکلیف بزرگان، به شهرستان میبد رفت و به عنوان مسئول دفتر امام جمعه به مدت چهار سال به خدمتگزاری مردم مشغول بود.
یحییزاده پس از اعلام کاندیداتوری نمایندگی هفتمین دوره مجلس، با رای مردم شهرستانهای تفت و میبد به عنوان نماینده هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.
وی در انتخابات مجلس هشتم و نهم نیز شرکت کرد و به فعالیت در مجلس ادامه داد.
حجت الاسلام و المسلمین سید جلال یحیی زاده عضو کمیسیون اقتصادی و عضو هیات رئیسه فراکسیون ورزش مجلس نهم بود. وی در مجلس هشتم نیز عضو کمیسیون فرهنگی مجلس بود.
حجت الاسلام و المسلمین سیدجلال یحیی زاده از حدود نیمه اسفند سال 1391 به دلیل سکته مغزی در بیمارستانی در تهران بستری شد و سرانجام 20 فروردین سال 1392 دارفانی را وداع گفت.روحش شاد و یادش گرامی باد.
مجموعه بابایی به روایت همسر تحت عنوان آسمان توسط علی مرج به نگارش در آمده است در این کتاب گوینده، همسر شهید بابایی صدیقه حکمت ، است که در آن از رابطه خود با شهید بابایی و دلبستگی هایشان سخت به میان می آورد.
تثر این کتاب بسیار روان و صمیمی است و علاقه فی ما بین بسیار زیبا به تصویر کشیده شده است.
اولین ماجرایی که در کتاب روایت می شود و نقطه عطف ها نیز هست، ماجرای سفر همسفرش به حج است که در ابتدا قرار بوده هر دو راهی شوند ولی در آخر شهید بابایی منصرف می شود و همسرش به تنهایی راهی خانه خدا می شود. پس از بیان این ماجرا، خانم حکمت از سابقه آشنایی خود با عباس بابایی سخن به میان می آورد.
عباس بابایی پسر عمه او بوده که هقت سال از او بزرگتر است و با خانواره ایشان رابطه نزدیک دارد. پسر عمه اش عباس دانشجوی رشته خلبانی است که برای آموزش خلبانی 2 سال به آمریکا اعزام شده است.وقتی که می فهمد عباس برای خواستگاریش آمده، خیلی ناراحت می شود و از او نفرتی در دل می گیرد. به مادرش شکایت می کند که در 16 سالگی از او خسته شده اند ولی با گذشت چند ساعت با صحبت های مادر، آرام می شود و رضایت خودش را اعلام می کند.
عباس از قبل، یعنی هنگامی که در امریکا بوده او را همسر خود می دانسته است و حتی وقتی که دختری آمریکایی با او صحبتی می کند عکس همسر آینده اش را نشان او می دهد و می گوید که زن دارد.
هنگام خواستگاری به تنهایی با دایی و زن دایی اش صحبت می کند ولی زندایی اش به خاطر سن کم دخترش و به خاطر ازدواج خانوادگی با او مخالفت می کند ولی عباس بسیار سماجت به خرج میدهد. او که خلبان است تهدید میکند که خود را از هواپیما پرت می کند حتی اگر خودش هم نخواهد بایستی شوهر آینده اش را او انتخاب کند و جهیزیه اش را هم او تقبل می کند و بعد از آن ناپدید می شود .
در هر حال عباس 23 ساله طی مراسم هفت روزه با صدیقه در سال 1354 ازدواج می کند. سختی و شادی های این زوج جوان حکایت بسیار دارد همسر شهید تنهاییهای بسیاری را تحمل می کند ولی همیشه از همسرش رضایت دارد.
«زن می دانست که مرد دوباره مجابش می کند برایش منطق و استدلال می کند. قربان صدقه اش می رود و می خنداندش. این بار اما خنده به لب هایش نمی آمد. مرد داشت می گفت که او که این مدت این همه زجر کشیده، قدرت تحملش برای پذیرفتن این یکی هم زیاد شده. می گفت وقتی تابوتش را دید گریه و زاری نکند. از خدا خواسته بود که اول صبر به زن بدهد و بعد شهادت به خودش. به زن می گفت که می رود حج و صبر از خدا می گیرد و بعد… قبولش مشکل بود. همه عمر یازده ساله زندگی مشترکشان از این ترسیده بود و حالا مرد داشت دقیقاً راجع به همین صحبت می کرد. هر چه قدر هم مرد برایش حرف می زد این یکی را نمی توانست بپذیرد.»(صفحه 40)
بابا چه بی وفا شده دنیای بعد تو
من ماندم و مصائب عظمای بعد تو
چشم انتظار رفتن تو بود امتت
شعله کشید فتنه ز فردای بعد تو
داغت برای فاطمه سنگین تمام شد
دیدی زده بالای دری پرچم زهرا
بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا
ایام، تعلق به گل یاس گرفته
افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا
بر سینه ی زخمی و شکسته پی تسکین
جز اشک محبان نبود مرهم زهرا
پیدا نکند لولو و مرجان بهشتی
هرکس نشود غرق مگر در یم زهرا
خواهی عرق شرم نریزی به قیامت
درنوکری اینجا مگذاری کم زهرا
کافی است به سنی و مسیحی چو یهودی
از چادر خاکی بخورد یک دم زهرا
ای رشته ای از چادر بی بی مددی کن
گردیم چو سلمان شما محرم زهرا
بردار زبانم ببرید و بنویسید
تو میثم تماری و من میثم زهرا
سروده محسن افشار
اگر ز قافله دوریم، خوب می دانیم
ولی به لطف تو هر سال جا نمی مانیم
و باز هم به نگاه محبتت امسال
کنار سفرۀ این فاطمیه مهمانیم
هزار فاطمیه رفته و نیامده ای
نگو که باز بدون تو روضه می خوانیم
بیا که در گذر گردباد این دنیا
در انتظار شروع بهار و بارانیم
قسم به ساحل چشمان ابری ات عمریست
به لطف بارش چشم شماست گریانیم
و گرنه مثل بیابان خشک دل هامان
فقیر روزی این سفره های بی نانیم
از این که بار غم مادر تو را دنیا
به دوش برد، ولی خم نگشت حیرانیم
به انتقام غم صورت کبود بیا
که ما کنار شما پیرو شهیدانیم
” محمد بیابانی”
جایی برای کوثر و زمزم درست کن
اسما! برای فاطمه مرهم درست کن
تابوت کوچکی که بمیرم درون ِ آن
با چند تخته چوب برایم درست کن
تا داغ این شقایق زخمی نهان شود
تابوتی از لطافت شبنم درست کن
مثل شروع زندگی من و مرتضی
بیزرق و برق و ساده و محکم درست کن
از جنس هیزمی که در ِ خانه سوخت، نه
از چند چوب و تختهی مَحرم درست کن
طوری که هیچ خون نچکد از کنارهاش
مثل هلال لاله کمی خم درست کن
شیخ رضا جعفری
کاش می شد بنویسند مرا سینه زنت
کاش می شد بنویسند به نام حسنت
کاش در اول پرونده ی دنیائیمان
بنویسند غلام پسر بی کفنت
کاش می شد که مرا دست کرامات شما
بنویسد اسیر غم و در د و محنت
غزل مرثیه ی روضه ی ما هستی تو
من همان شمع برافروخته ی انجمنت
**
راستی مادر مظلومه ی غربت زده ام
در سوالم . جرم تو چیست ؟ چرا هی زدنت ؟
از هجوم در و دیوار و دستی سنگین
درد می کرد نگفتی ….همه جای بدنت
پیرهن بافته ای بهر حسین اما حیف
گفت زینب که غارت شده آن پیرهنت
یاسر مسافر
زیر باران دوشنبه بعد از ظهر
اتفاقی مقابلم رخ داد
وسط کوچه ناگهان دیدم
زن همسایه بر زمین افتاد
سیب ها روی خاک غلطیدند
چادرش در میان گرد و غبار
قبلا این صحنه را…نمی دانم
در من انگار می شود تکرار
آه سردی کشید، حس کردم
کوچه آتش گرفت از این آه
و سراسیمه گریه در گریه
پسر کوچکش رسید از راه
گفت: آرام باش! چیزی نیست
به گمانم فقط کمی کمرم…
دست من را بگیر، گریه نکن
مرد گریه نمی کند پسرم
چادرش را تکاند، با سختی
یا علی گفت و از زمین پا شد
پیش چشمان بی تفاوت ما
ناله هایش فقط تماشا شد
*
صبح فردا به مادرم گفتم
گوش کن! این صدای روضه ی کیست
طرف کوچه رفتم و دیدم
در و دیوار خانه ای مشکی است
*
با خودم فکر می کنم حالا
کوچه ی ما چقدر تاریک است
گریه، مادر، دوشنبه، در، کوچه
راستی! فاطمیه نزدیک است…
حمید رضا برقعی
شهيد حاج محمد ابراهيم همت در دومين وصيت نامه بجامانده از خود نوشته است: خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه ك ه از خدا بازم مي دارد متنفرم.
*اولين وصيت نامه شهيد همت:
به تاريخ 19/10/59 شمسي ساعت 10:10 شب چند سطري وصيت نامه مي نويسم : هر شب ستاره اي را به زمين مي کشند و باز اين آسمان غمزده غرق ستاره است ، مادر جان مي داني تو را بسياردوست دارم و مي داني که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهيدان داشت.مادر، جهل حاکم بر يک جامعه انسانها را به تباهي مي کشد و حکومت هاي طاغوت مکمل هاي اين جهل اند و شايد قرنها طول بکشد که انساني از سلاله پاکان زائيده شود و بتواند رهبري يک جامعه سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را در دست گيرد و امام تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است. مادرجان، به خاطر داري که من براي يک اطلاعيه امام حاضر بودم بميرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سينه و وجود گنديده من بوده و هست. اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهيد برايم دعا کنند تا شايد خدا من روسياه را در درگاه با عظمتش به عنوان يک شهيد بپذيرد ؛ مادر جان من متنفر بودم و هستم از انسانهاي سازش کار و بي تفاوت و متاسفانه جواناني که شناخت کافي از اسلام ندارند و نمي دانند براي چه زندگي مي کنند و چه هدفي دارند و اصلا چه مي گويند بسيارند. اي کاش به خود مي آمدند. از طرف من به جوانان بگوئيد چشم شهيدان و تبلور خونشان به شما دوخته است بپاخيزيد و اسلام را و خود را دريابيد نظير انقلاب اسلامي ما در هيچ کجا پيدا نمي شود نه شرقي - نه غربي؛ اسلامي که : اسلامي … اي کاش ملتهاي تحت فشار مثلث زور و زر و تزوير به خود مي آمدند و آنها نيز پوزه استکبار را بر خاک مي ماليدند. مادر جان، جامعه ما انقلاب کرده و چندين سال طول مي کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسانها بيرون ببرد ولي روشنفکران ما به اين انقلاب بسيار لطمه زدند زيرا نه آن را مي شناختند و نه باريش زحمت و رنجي متحمل شده اند از هر طرف به اين نو نهال آزاده ضربه زدند ولي خداوند، مقتدر است اگر هدايت نشدند مسلما مجازات خواهند شد . پدر و مادر ؛ من زندگي را دوست دارم ولي نه آنقدر که آلوده اش شوم و خويشتن را گم و فراموش کنم علي وار زيستن و علي وار شهيد شدن, حسين وار زيستن و حسين وار شهيد شدن را دوست مي دارم شهادت در قاموس اسلام كاريترين ضربات را بر پيكر ظلم، جور،شرك و الحاد ميزند و خواهد زد. ببين ما به چه روزي افتاده ايم و استعمار چقدر جامعه ما را به لجنزار کشيده است ولي چاره اي نيست اينها سد راه انقلاب اسلاميند ؛ پس سد راه اسلام بايد برداشته شودند تا راه تکامل طي شود مادر جان به خدا قسم اگر گريه کني و به خاطر من گريه کني اصلا از تو راضي نخواهم بود. زينب وار زندگي کن و مرا نيز به خدا بسپار ( اللهم ارزقني توفيق الشهادة في سبيلک) .
و السلام؛
محمد ابراهيم همت
**دومين وصيت نامه شهيد همت:
به نام خدا
نامي كه هرگز از وجودم دور نيست و پيوسته با يادش آرزوي وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسين(ع) سالار شهيدان اسوه و اسطوره بشريت.
مادر گرامي و همسر مهربانم پدر و برادران عزيزم!
درود خدا بر شما باد كه هرگز مانع حركتم در راه خدا نشديد.چقدر شماها صبوريد.خودتان مي دانيد كه من چقدر به شهيدان عشق مي ورزيدم غنچه هايي كه(كبوتراني كه)هميشه در حال پرواز به سوي ملكوت اعلايند.الگو و اسوه هايي كه معتقد به دادن جان براي گرفتن بقا (بقا و حيات ابدي)و نزديكي با خداي چرا كه «ان الله اشتري من المومنين».
من نيز در پوست خود نمي گنجم.گمشده اي دارم و خويشتن را در قفس محبوس مي بينم و مي خواهم از قفس به در آيم.سيمهاي خاردار مانعند.من از دنياي ظاهر فريب ماديات و همه آنچه كه از خدا بازم مي دارد متنفرم(هواي نفس شيطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادراني كه در عمليات شهيد مي شدند از قبل سيمايشان روحاني و نوراني مي شد و هر بي طرفي احساس مي كرد كه نوبت شهادت آن برادر فرا رسيده است.
عزيزانم!اين بار دوم است كه وصيت نامه مي نويسم ولي لياقت ندارم و معلوم است كه هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در اين راه افتادم و پس از پيروزي انقلاب نيز سپاه را پناهگاه خوبي براي مبارزه يافتم ابتدا در گيري با ضد انقلاب و خوانين در منطقه شهرضا (قمشه)و سميرم سپس شركت در خوزستان و جريان كروهك ها در خرمشهر پس از آن سفر به سيستان و بلوچستان (چابهار و كنارك)و بعدا حركت به طرف كردستان دقيقا دو سال در كردستان هستم .مثل اين است كه ديگر جنگ با من عجين شده است.
خداوند تا كنون لطف زيادي به اين سراپا گنه كرده و توفيق مبارزه در راهش را نصيبم كرده است.اكنون من مي روم با دنيايي انتظار انتظار وصال و رسيدن به معشوق.اي عزيزان من توجه كنيد:
*1-اگر خداوند فرزندي نصيبم كرد با اينكه نتوانستم در طول دوراني كه همسر انتخاب كردم حتي يك هفته خانه باشم دلم مي خواهد او را علي وار تربيت كنيد.
همسرم انسان فوق العاده ايست او صبور است و به زينب عشق مي ورزد او از تربيت كردن صحيح فرزندم لذت خواهد برد چون راهش را پيدا كرده است .اگر پسر به دنيا آورد اسم او را مهدي و اگر دختر به دنيا آورد اسم او را مريم بگذاريد.چون همسرم از اين اسم خوشش مي آيد.
*2-امام مظهر صفا پاكي و خلوص و دريايي از معرفت است .فرامين او را مو به مو اجرا كنيد تا خداوند از شما راضي باشدزيرا او ولي فقيه است و در نزد خدا ارزش والايي دارد.
*3-هر چه پول دارم اول بدهي مكه مرا به پيگيري سپاه تهران (ستاد مركزي)بدهيد و بقيه را همسرم هر طور خواست خرج كند.
*4-ملت ما ملت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملت تداوم بخشيدن به راه شهيدان و استعانت به درگاه خداوند است تا اين انقلاب را به انقلاب حضرت مهدي(عجل الله تعالي فرجه الشريف) وصل نمايد و در اين تلاش پيگير مسلما نصر خدا شامل حال مومنين است.
*5-از مادر و همه فاميل و همسرم اگر به خاطر من بي تابي كنند راضي نيستم.مرا به خدا بسپاريد و صبور و شجاع باشيد.
حقير حاج همت
منبع : رجانیوز
مردک پست که عمری نمک زهرا خورد
نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد
ایستادم به نوک پنجه ی پا… اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم
نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد
آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم
مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد
سیلی محکم او چشم مرا تار نمود
مادر از من دو…سه تا سیلی محکم تر خورد
حسن از غصه سرش را به زمین زد، غش کرد
باز زینب غم یک مرثیه دیگر خورد
قصه کوچه عجیب است مهاجر اما
وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد
_ ما ز نسل حماسه سازان حسینی ایم پا دررکاب رهرو راه خمینی ایم
در سال نو که رهبر ما نوید داد حماسه ساز اقتصادی و سیاسی ایم
***
_ امسال گل بهار یاسی شده است با امر ولیمان حماسی شده است
جزء آنکه در اقتصاد دباید کوشید مشمول حماسه سیاسی شده است
می روم مادر که اینک کربلا می خوانَدَم
از دیار دور یار آشنا می خوانَدَم
مهلت چون و چرایی نیست مادر، الوداع!
زان که آن جانانه بی چون و چرا می خواندم
وای من گر در طریق عشق کوتاهی کنم
خاصه وقتی یار با بانگ رسا می خواندم
بانگ «هل من ناصر» از کوی جماران می رسد
در طریق عاشقی روح خدا می خواندم
می روم آنجا که مشتاقانه با حلقوم خون
جاودانْ تاریخ ساز کربلا می خواندم
ذو الجناح رزم را گاه سحر زین می کنم
می روم آنجا که نای نینوا می خواندم
یا علی گویان سرود لاتَخَف سر می دهم
کز نجف آنک علیّ مرتضی می خواندم
هیمه ی سردم که کانون شرر می جویدم
آیه ی دردم که قانون شفا می خواندم
باطل السحر طلسمات شبان تیره ام
بامدادان آفتاب هر کجا می خواندم
من سرود سرخ ایثارم که با آهنگ غم
گور خاموش شهیدان بی صدا می خواندم